شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

جرقه‌ای که شاه را بر انداخت!

جرقه‌ای که شاه را بر انداخت!

گزارشی درباره نقش آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در نهضت انقلاب اسلامی از نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی
 
آبان ماه ۵۶؛ حاج آقا روح‌الله مثل همیشه پنج دقیقه قبل از تشییع در جمع مردم در مسجد جواهری نجف حاضر شدند؛ تنها صد قدم همراه جماعت، پشت سر پیکر فرزندشان حرکت کردند، بعد راهشان جدا شد. جماعت، حاج آقا مصطفی را به سمت محل دفنش در حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌بردند و حاج آقا روح‌الله به خانه برمی‌گشتند. آن روزها در نجف کسی اشک پدر داغدیده را ندید. خبر شهادت را هم که به او دادند، پدر دستشان را بر زمین گذاشتند و کمی سکوت کردند، بعد هم سه بار گفتند انالله‌واناالیه‌راجعون. پس از آن بود که در مراسمی فرمودند: «او امید آینده‌ی اسلام بود»... «من امید داشتم که این مرحوم شخص خدمتگزار و سودمند برای اسلام و مسلمین باشد، ولی، لا رادَّ لَقضائِهِ وَ اِنَّ اللهَ لَغَنیٌ عَنِ العالمین.»  شهادت حاج آقا مصطفی خمینی حادثه‌ای بود با لطمه‌ای جبران‌ناپذیر؛ اما خداوند متعال در همین حادثه نیز خیری قرار داده بود.
پس از شهادت حاج آقا مصطفی در سراسر کشور مجالس ترحیمی از سوی دوستداران امام و نهضت اسلامی برگزار شد و این، سرآغاز سلسله‌ی مراسم‌های چهلم متعدد شهدای قیامهای مردم در شهرهای قم، تبریز و... شده بود. در کنار تأثیر شهادت حاج آقا مصطفی در روند پیروزی انقلاب اسلامی، بررسی علت و انگیزه‌ی دشمن از حذف او حائز اهمیت است. نسبت حاج آقا مصطفی با رهبری نهضت و ویژگی‌های شخصیتش او را به یکی از اصلی‌ترین یاران نهضت حضرت امام خمینی رحمه‌الله تبدیل کرده بود.
بی‌جهت نبود که حضرت آیت‌الله خامنه‌‌ای در دومین سالگرد شهادت حاج آقا مصطفی میگوید: «مصطفی امید آینده‌ی ما و خمینیِ آینده‌ی ایران بود. آن استعداد و دانش زیاد، روحیّه‌ی بسیار خوب و عالی و اندیشه‌ی درست، میتوانست برای آینده‌ی ایران ذخیره‌ای پایان‌ناپذیر باشد و حادثه‌ی شهادت او، میتوانست نشان‌دهنده‌ی شخصیت معنوی او باشد.»[۱]
بررسی نقش شهید آیت‌الله سید‌مصطفی خمینی در نهضت اسلامی مردم ایران، علّت بیان چنین عبارات مهمّی را روشن‌تر میکند. آنچه در ادامه می‌آید نگاهی گذرا به نقش محوری ایشان در نهضت مبارزه و تأثیر شهادت او  بر پیشبرد انقلاب اسلامی با محوریّت سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.

 مفسّر اعلامیّه‌های امام
اگر از پیشینه‌ی مبارزاتی حاج سیّدمصطفی خمینی قبل از آغاز نهضت امام و همچنین ارتباطش با فدائیان اسلام صرف‌نظر کنیم، شاید بتوان اوّلین فصل ورود آشکار وی به مبارزات را سال ۴۱ دانست؛ مقطعی که حتّی برخی از بزرگان علم و سیاست نسبت به مسائل سیاسی کشور غافل بوده یا ساده‌انگاری میکردند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی هوش و درک سیاسی حاج آقا مصطفی میگویند: «از لحاظ سیاسی مرحوم حاج آقا مصطفی فرد فوق‌العاده با استعدادی بود. در هر کاری و در هر چیزی که وارد میشد، آن استعداد و هوشمندی فوق‌العاده در ایشان محسوس بود و در آن کار، خودش را نشان میداد. ... بعد از آنکه همه‌ی روحانیّت قم به تبع امام رحمه‌الله وارد میدان مبارزه شدند و امام رحمه‌الله محور این مبارزه قرار داشتند، ایشان هم که فرزند امام رحمه‌الله بودند، مثل همه وارد مقولات سیاسی و مبارزه شدند و مسائل سیاسی را بسیار خوب میفهمیدند. یادم می‌آید که ایشان بعضی از اعلامیه‌های امام رحمه‌الله را تفسیر میکرد. در همان اواخر سال ۴۱ و اوایل سال ۴۲ بعضی از اعلامیه‌های امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه را یک معانی و تفاسیری میکرد که خیلی جالب و شیوا بود. آدم میدانست که ذوق ‌دارد و میفهمد که همین‌جور درست است. درک سیاسی خوبی داشت. ... بسیار درک سیاسی ایشان بالا و واقع‌‌بینانه و تیز بود.»[۲] نمونه‌ای از این درک سیاسی بالا، اعتقاد به اهمّیّت تبلیغات خارج از کشور از همان ابتدای نهضت است؛ به‌عنوان نمونه بر اساس اسناد ساواک، در همان سال ۴۱ که به همراه والده‌ی مکرّمه‌شان به زیارت عتبات عالیات رفته بودند، در عراق هم فعّالیّت سیاسی‌شان ادامه داشت.[۳] بعدها نیز علاوه بر برنامه‌های مفصّل ایشان در ایّام حج[۴] و سفرهای متعدّد زیارتی با محتوای مبارزاتی، نمایندگانی از جانب ایشان به برخی کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس رفتند.[۵]
 
 مدیرِ بیتِ مبارزه
پس از بازگشت از عتبات، مدیریّت فعّالیّتهای سیاسی بیت امام خمینی رحمه‌الله کاملاً بر عهده‌ی فرزندشان حاج آقا مصطفی بود. «ایشان به‌عنوان یک شخصیّت فاضل، باسواد، فهیم و با ذکاوت در دستگاه امام رحمه‌الله بود. و این طبیعی است کسی که دُوروبَر شخصیّت بزرگی مثل امام رحمه‌الله باشد و در این حد از استعداد و هوش هم باشد، روی جهت‌گیری‌ها و روند کار مبارزه اثر میگذارد و لذا وجود ایشان مؤثّر و حضورشان در دوران مبارزه و در شور مبارزه در بیت امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه همیشه مشهود بود. ضمناً لازم است همین‌جا این مطلب را بگویم که ایشان در بیت امام که حضور پیدا میکرد، داخل جمعیّت می‌نشست و مثل یک طلبه بود؛ یعنی کسی که ایشان را نمی‌شناخت، تصوّر نمیکرد این آدم پسر برجسته‌ی امام و صاحب این بیت باشد که همه به‌خاطر او و به احترام او به اینجا آمده‌‌اند. از زمانی که مبارزه شروع شد، منزل امام رحمه‌الله محل رفت‌وآمد بود و طلّاب و فضلا از تهران و کسانی که در کوران مبارزه بودند به این خانه مرتّب در رفت‌وآمد بودند و اعلامیّه‌های امام رحمه‌الله که تکثیر میشد و پلی‌کپی شده‌اش به بیت امام می‌آمد، آنجا بین افراد توزیع میشد. لذا در داخل خانه‌ی امام رحمه‌الله و بیرونی آن خیلی فعّالیّت انجام میگرفت و هر وقت ما آنجا میرفتیم -که غالباً هم از هر فرصتی استفاده میکردیم و هر روز تقریباً منزل امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه میرفتیم- آنجا محلّ بحث بود و بحثهای سیاسی میشد، یعنی یک کانون مبارزه بود که البتّه خود امام رحمه‌الله در میان جمع نبودند امّا در اتاق خودشان ملاقاتهایی با ایشان انجام میگرفت و این ملاقاتها گاهی خصوصی و گاهی هم عمومی بود. امّا منهای ملاقات با امام رحمه‌الله، این جمع در بیرونی بیت امام مرتّب حضور داشتند و حاج آقا مصطفی هم در این جمع بود. من از خاطر نمیبرم آن منظره‌ی نشستن حاج آقا مصطفی را. برخلاف غالب ابنای آقایان علما و بزرگان که معمولاً یک حالت صاحب‌خانگی و همه‌کارگی و محور شدن پیدا میکنند و افراد را به خودشان جذب میکنند و با تحکّم در بین آن بیوتی که ما آن‌وقت‌ها میدیدیم، یک چنین چیزهایی معمول بود، ولی مطلقاً از حاج آقا مصطفی در بیت امام با آن‌همه شلوغی و رفت‌وآمد و رونقی که این بیت داشت، چنین چیزهایی مشهود نبود. درحالی‌که حضور ایشان در آنجا محسوس بود، چنان‌که خط میداد و رأی و نظر میداد و قاعدتاً با امام رحمه‌الله هم لابد صحبت میکرد و ماها هم که مرتّب به آنجا رفت‌وآمد داشتیم، همیشه نظراتش را می‌شنیدیم، به این معنا که بحث میکردیم و هر کس یک چیزی می‌گفت. ایشان هم صاحب‌نظر بود.»[۶]

 اوّلین فریاد قیام ۱۵ خرداد
جنایات رژیم شاه ادامه داشت؛ حمله به دانشگاه، حمله به حوزه‌های علمیّه در قم و فاجعه‌ی مدرسه‌ی فیضیّه و حادثه‌ی مدرسه‌ی خان (حضرت آیت‌الله بروجردی). دست‌ِآخر هم که دستگیری امام پس از سخنرانی افشاگرانه در عاشورای ۴۲، اوج ماجرا را رقم زد.
حاج آقا مصطفی که از نزدیک شاهد هجوم مأموران و دستگیری پدرش در نیمه‌شب بود، نقش بسیار مهمّی را در افشای این واقعه ایفا نمود. ساعت ۹ صبح روز ۱۵ خرداد و ساعاتی پس از دستگیری امام خمینی، صحن مطهّر حرم حضرت معصومه‌ سلام‌الله‌علیها مملو از جمعیت بود و مردم شعار میدادند: «یا مرگ یا خمینی» و «خمینی بت‌شکن آزاد باید گردد». آقا مصطفی هم روی منبر کوتاهی روبه‌روی ایوان آیینه نشسته بود و برای مردم صحبت میکرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که آن روزها برای افشای جنایات رژیم در واقعه‌ی فیضیّه به بیرجند مسافرت کرده و پس از دستگیری و بازجویی به مشهد منتقل شده بود، نقش حاج آقا مصطفی در آگاه‌سازی مردم و راه‌اندازی حرکت اعتراضی نسبت به دستگیری امام را این‌گونه شرح میدهند: «نقش دیگر ایشان بعد از حادثه‌ی ۱۵ خرداد بود. ایشان راوی و شاهد نزدیک حادثه بود. هنگامی که امام رحمه‌الله را دستگیر کردند، اولین کسی بود که فریادش را بلند کرد و مردم قم را در جریان گذاشت و این فریاد رسای حاج آقا مصطفی بود که مردم را برانگیخت و آنها به هوش آمدند و بیدار شدند و فهمیدند که چه حادثه‌ای واقع شده و امامشان را برده‌اند. البتّه من آن‌وقت قم نبودم، یعنی در مأموریّت بودم تا مسائل قم را در منبر بیان کنم، امّا شنیدم مردم در صحن قم جمع میشدند و چند نفر از طلبه‌های فعّال و جوان و مبارز و همچنین چند نفری از کسبه‌ی قم که به نام و نشان معروف هستند، اینها آن اجتماع را از لحاظ شعار و غیره هدایت میکردند و کمک میکردند و در این بین حاج آقا مصطفی می‌آمدند روی منبر و حضور ایشان در صحن، آن هم درحالی‌که از در و دیوار خون و آتش می‌بارید و بوی مرگ می‌آمد، واقعاً حرکت عجیبی بود. به‌طوری که نقل میکنند مردم را به هیجان آورده بود و کانون مبارزه از همان جایی شروع میشد که حاج آقا مصطفی در صحن و در میان جمعیّت حاضر میشد. خلاصه اینکه حاج آقا مصطفی، این مرد شجاع، حقّاً و انصافاً این شایستگی را داشت که ما او را فرزند یک چنین مرد عظیم و چهره‌ی بزرگی بدانیم و شجاعتش را هم داشت که در موضع پسر امام رحمه‌الله ظاهر بشود.»[۷]

 رابطِ امام و انقلابیون
تلاش برای آزادی پدر، فعّال نگه داشتن نهضت امام و مدیریّت بیت ایشان، سه مسئولیّتی بود که شهید مصطفی خمینی بر دوش کشیده و شاید هیچکس در آن شرایط بحرانی، نمی توانست اینگونه ایفای نقش کند. حضرت امام رحمه‌الله پس از حدود دو ماه، از بازداشتگاه به منزلی در داودیه و سپس قیطریه‌ی تهران منتقل و در آنجا به مدّت حدود یک‌سال تحت کنترل و حفاظت بودند. در این مدت آقا مصطفی به عنوان رابط بین امام رحمه‌الله و یارانش ایفای نقش می‌کرد. ساواک در گزارشی در این‌باره چنین می‌نویسد: «طبق اطلاع واصله اخیرا پسر آیت‌الله خمینی با افراد متنفذ و مخالف دولت در تماس می‌باشد، چون مشارالیه می‌تواند با پدرش ملاقات نماید از این لحاظ رابط بین پدرش و افراد مخالف دولت است.»[۸]
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکی از این معدود افرادی بود که موفق شده بود در این ایام به دیدار حضرت امام خمینی برود. ایشان خاطره‌ی این دیدار را این‌گونه بازگو می‌کنند: «پس از بازداشت ایشان را آوردند در منزلی که در آن منزل با همه‌ی خانواده‌شان تقریباً محصور بودند، حاج آقا مصطفی هم در خدمت امام بود. من خاطره‌ی خیلی لذت‌بخشی از سال ۴۲ دارم و آن این است که من از زندان آزاد شده‌ بودم و خیلی مشتاق بودم که بروم امام رحمه‌الله را زیارت کنم. آمدم با زحمت منزل امام رحمه‌الله را که در قیطریه‌ی شمیران بود پیدا کردم. وقتی رسیدم آنجا دیدم پاسبان‌ها آنجا هستند و نمی‌گذارند کسی خدمت امام برود. خیلی ساده به پاسبان‌ها گفتم که من از زندان آزاد شدم و شاگرد امام رحمه‌الله هستم و اصرار کردم که می‌خواهم بروم ایشان را زیارت کنم. یکی از آنها مخالفت و دیگری موافقت کرد. بالاخره پس از اصرار زیاد با ده دقیقه ملاقات موافقت کردند. گفتم باشد و تا بیت امام با عجله دویدم و در زدم. حاج آقا مصطفی در را باز کرد. دیدن حاج آقا مصطفی در آنجا بعد از مدتی که ایشان را ندیده بودم خیلی برای من جالب بود. رفتیم خدمت امام. دقایقی خدمت امام بودم و آمدم بیرون و قدری هم با حاج آقا مصطفی صحبت کردم و بعد آمدم. به هر حال ایشان خدمت امام بودند که این جزو آن لحظات حساس زندگی امام رحمه‌الله محسوب می‌شود.»[۹]صدور نامه و اعلامیه‌های مختلف[۱۰]، ملاقات با مراجع تقلید[۱۱] و ارتباط مستمر با مبارزین[۱۲]، از جمله فعّالیّت‌های مرحوم سیّد مصطفی در این مدّت بود که منجر به احضار ایشان به شهربانی و تذکّرات جدّی شد.[۱۳]

 حاج آقامصطفی در بازجویی: «کاپیتولاسیون یعنی حیثیت‌فروشی»
چند ماه بعد لایحه‌ی کاپیتولاسیون تصویب شد، نطق تاریخی حضرت امام خمینی رحمه‌الله در ۴ آبان در سالگرد ولادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فریاد بلند اعتراض علیه این اقدام بود. بیانیه‌ی امام، علیه این لایحه هم لرزه بر پیکره‌ی رژیم انداخت. پهلوی‌ها  هم که حضور امام را در ایران دیگر نمی‌توانستند تحمل کنند ایشان را شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید کردند.
 این بار نیز چون گذشته، حاج سیّد مصطفی به سرعت وارد عمل شده و راهی منزل برخی مراجع و علما همچون حضرات آیات میرزا هاشم آملی و نجفی مرعشی شد. ساواک که سابقه‌ی فعالیت‌های مؤثر او هنگام دستگیری امام را در خاطر داشت، در همان روز اوّل حریم بیت آیت‌الله مرعشی را نیز شکسته و پس از اهانت به ایشان، سیّد مصطفی را نیز دستگیر و به زندان قزل قلعه تهران منتقل نمود.[۱۴] بازجویی از آقامصطفی از ۱۹ تا ۲۸ آبان ادامه می‌یابد. آقامصطفی در بازجویی‌ها مقاوم و محکم ظاهر می‌شود. او در پاسخ به علت واکنش تند پدرش در برابر کاپیتولاسیون این‌طور پاسخ می‌دهد: «این یک مسأله‌ای است که تحمیل به ملت می‌باشد و تقریبا به حکم حیثیت‌فروشی و آزادگی‌فروشی و شخصیت‌فروشی هست، اینکه بلافاصله یا با یکی دو روز فاصله، وام را از دولت آمریکا گرفتند و این خود دلیل است که بیگانگان برای دادن وام چنین چیزی می‌خواستند»[۱۵]
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی دستگیری آقا مصطفی می‌گویند: « ایشان مدتی هم در زندان بودند. حتی آن مدتی که در قم بودند، دستگاه شدیدا روی ایشان حساسیت داشت به حدی که از وجود حاج آقا مصطفی خائف بود. زندان رفتن هم برایشان تأثیری نگذاشت چون حاج آقا مصطفی آدمی نبود که از زندان بشکند، بلکه زندان او را هر روز آب دیده‌تر می‌کرد.»[۱۶]

 تبعید و زندان، فرصتی برای خودسازی
حضرت امام رحمه‌الله بی‌خبر از دستگیری فرزندشان در نامه‌ای از ترکیه، حاج آقامصطفی را وکیل تام الاختیار خود قرار داده[۱۷] و او نیز برای استمرار این مسیر، طی نامه‌ای از زندان حجت‌الاسلام اشراقی را از جانب خود وکیل می‌کنند.[۱۸] حاج سید مصطفی در طول مدّت ۵۷ روز حبس و بازجویی‌های مفصل[۱۹]، هیچ درخواستی جز رفتن به ترکیه مطرح نکرد. هرچند که از داخل زندان نیز به بهانه‌ی کسب خبر از سلامتی حضرت امام رحمه‌الله، با استمداد از علما و مراجع، آنان را به تکاپو وا می‌داشت.[۲۰]رژیم شاه هم که فکر می‌کرد با دستگیری و یا تبعید حضرت امام رحمه‌الله و فرزندش و ایجاد رعب و وحشت، به این نهضت خاتمه می‌دهد، با آزادی سید مصطفی به شرط تبعید به ترکیه موافقت نمود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برخی نتایج و آثار این بازداشت و تبعید را چنین بیان می‌کنند: « بعد از آنکه در سال ۱۳۴۳ تعرض شدید امام رحمه‌الله نسبت به ماجرای کاپیتولاسیون منجر به تبعید امام خمینی رحمه‌الله از ایران شد، ایشان را هم گرفته و به ترکیه تبعید کردند و آنجا در خدمت امام بودند. قبل از آن واقعه، مرحوم آقا مصطفی طعم زندان را چشیده بود، در زندان قزل قلعه و زندان‌های دیگر. در سلول‌های تنها، روزها و شب‌های غربت، تنهایی و محنت را گذرانده بود. اما این تبعید برای او از دو جهت مهم و آموزنده بود: ۱- زندان برای همه کلاس بود. تنهایی درزندان بزرگترین معلم بود. لازم نبود که انسان در زندان با بزرگان و یا روشنفکرانی هم‌سلول و هم‌بند باشد تا از آنها درسی بیاموزد. بلکه انسان از تنهایی زندان درس می‌گرفت. و از مطالعه، در خود فرورفتن و شناسایی نقاط ضعف و قوت خود، مطالبی ارزشمند می‌آموخت. این یک جهت بود که برای او و دیگران عمومیت داشت. ۲- نقطه مثبت دیگری که در این تبعید وجود داشت مجاورت با امام رحمه‌الله بود. خیلی طبیعی بود که در سال‌های گذشته این فرزند برومند فاضل فرصت پیدا نکند که با پدر بزرگوار خود که مشغول کارهای تحقیقی، علمی و همه‌گونه کار یک روحانی اندیشمند بود، چندان ساعت دراز و طولانی را بگذراند.... اما تبعید در ترکیه این فرصت را به این پسر با استعداد و لایق داد که بیش از یک‌سال شبانه‌روز با امام رحمه‌الله باشد و از امام رحمه‌الله بیاموزد. نه فقط دانش و اندیشه‌ی انقلابی، تجربه‌های سیاسی عمیق یا خاطرات گذشته زندگی پرماجرای امام رحمه‌الله را، بلکه بیش از همه، روحانیّت، معنویت و عظمتی که در روح امام رحمه‌الله همواره وجود داشت و عرفان، بینش معنوی و حکمت‌آموز امام را بیاموزد. این فرصت برای این پسر لایق بسیار ارزنده بود و از این فرصت بهره‌ها برد. بعد از آنکه این پدر و پسر از ترکیه به نجف منتقل شدند، در طول سالیان تبعید در نجف کسانی که توانسته بودند با ایشان ملاقات کنند، می گفتند آقا مصطفی شخصیت دیگری شده است.»[۲۱]
 
 شهادت ‌حاج آقامصطفی؛ جرقه ای که شاه را برانداخت
پس از استقرار در نجف اشرف مرحله جدیدی از نهضت امام خمینی رحمه‌الله آغاز شد که با دوره‌های قبل تفاوت داشت. در این مرحله سیّد مصطفی پس از امام رحمه‌الله نقش اوّل را در هدایت نهضت ایفا می‌کرد. انتشار افکار و اندیشه های امام رحمه‌الله از طریق توزیع رساله‌ی عملیه، اعلامیه‌ها و سخنرانی‌ها، ارتباط با مبارزین و راهنمایی آن‌ها، سفرهای گوناگون به کشورهای اسلامی[۲۲] و واگذاری مأموریت‌های مختلف به یاران امام رحمه‌الله [۲۳]، از جمله فعّالیّت‌های اثرگذاری بود که ایشان در طول ۱۲ سال حضور در عراق انجام داد.[۲۴] فعالیت‌های ایشان سبب شد که در ۲۱ خرداد ۱۳۴۸ به دنبال برانگیختن حضرت آیت‌الله حکیم بر ضد رژیم بعث، دستگیر و به بغداد برده شود. حسن البکر رئیس‌جمهور وقت عراق به او هشدار داد که اگر مردم را بر ضد این رژیم تحریک کند و با مخالفان رژیم عراق در ارتباط باشد، تصمیمی درباره‌تان می‌گیرم که ممکن است موجب ناراحتی پدرتان شود و جالب این که سپهبد نصیری رئیس ساواک در سال ۱۳۴۲نیز او را با تعابیری از این دست تهدیدکرده بود. مجموع این مسائل، جایگاهی را برای فرزند رهبر نهضت به وجود آورد که رحلت اسرارآمیزش نیز در برافروختن شعله های خشم مردم علیه رژیم پهلوی بسیار مؤثر بود.
سحرگاه یکم آبان سال ۱۳۵۶ خبری تکان‌دهنده همه راغافلگیر می‌کند؛ درگذشت  فرزند ارشد امام خمینی رحمه‌‌الله. مرگی مشکوک و ناگهانی در ۴۷ سالگی. شاهدان متعددی که بالای سر جنازه‌ی ایشان حاضر بودند شهادت می‌دهند که لکه‌های سبز رنگی بر قسمت‌های مختلف بدن ایشان ظاهر شده بود که حکایت از مسمومیت ایشان داشت. جنازه‌ی ایشان پس از غسل با آب فرات و طواف در عتبات مقدسه کربلا، در نجف تشییع و پس از اقامه نماز توسط حضرت آیت‌الله خوئی در جنب ایوان حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام دفن شد.
چند روز پس از شهادت آقامصطفی، امام خمینی رحمه‌الله در ابتدای درس خود با اشاره به اینکه خداوند تبارک و تعالی الطاف خفیه‌‌ای دارد، از دست دادن آقا مصطفی را جزو این الطاف خفیه معرفی می‌کنند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تبیین این تعبیر حضرت امام رحمه‌الله و آثار این لطف خفیه در پیشبرد نهضت مبارزه می‌گویند: «مسأله شهادت ناگهانی این روحانی بزرگ و شخصیت عالی قدر، جریان مبارزات را در ایران از یک گذرگاه بسیار حساسی گذراند و مبارزات را وارد یک مرحله جدید و همه افراد را به شخصیت والای امام رحمه‌الله - این پدر صبور و بردبار- واقف کرد. در حقیقت مهم‌ترین وسیله‌ای که توانست این مبارزه را در شکل توده‌ای عجیب و جدید در عرصه‌ی تاریخ ایران حاضر کند، این حادثه‌ی بزرگ و این شهادت پرارج بود. بنابراین همانطوری که حضرت امام فرمودند"مرگ مصطفی از الطاف خفیه الهی بود" این یک لطف الهی بود. لطفی که ساده‌اندیشان، ظاهربینان و سطحی‌نگران آن را به صورت لطف نمی‌دیدند و آن‌چنان که شایسته بود برداشت نمی‌کردند. بعد از آن هم روشن است که دستگاه حاکم از این حادثه چگونه می‌خواست استنتاج کند. امّا رهبر عظیم‌الشأن انقلاب و مردم بیدار و آزاده از این حادثه چگونه استفاده کردند. این مطالب را فقط به این خاطر نگفتم که نسبت به شخصیت مردی بزرگ سخنی گفته باشم که دانستن آن برای شما خواهران و برادران لازم است، و همچنین شخصیت ناشناخته‌ی این شهید را به شما بشناسانم، بلکه بیشترین تأکید من برسخن گهربار امام است که فرمودند او امید آینده‌ی ما بود.»[۲۵]
از روز شهادت حاج آقامصطفی تا چهلم ایشان سلسله مجالس ترحیم متعددی در شهرهای مختلف ایران برپا شد و تلاش‌های رژیم شاه برای جلوگیری از این مجالس ترحیم نتیجه‌ای نداشت. اهانت روزنامه اطلاعات به حضرت امام خمینی رحمه‌الله در دی‌ماه همان سال منجر به قیام ۱۹ دی مردم قم شد. سرکوب قیام مردم تبریز در اربعین شهدای ۱۹دی قم منجر به شکل‌گیری سلسله مراسمات اربعین در سراسر کشور شد که فرآیند سقوط رژیم شاهنشاهی را تسریع کرد.
 
 طرح و برنامه‌های دشمن
در بین افراد فعال در نهضت مبارزه افراد پرکار و پرتلاشی وجود داشتند اما آنچه حاج آقامصطفی را برجسته‌تر می‌کرد، جامعیت ایشان در ابعاد مختلف بود. جامعیت علمی و سواد فقهی ایشان، اعتقاد به براندازی رژیم شاه، فعالیت مستمر در مسیر مبارزه، ارتباط خوب با طیف‌ها و جریان‌های مبارز و علما و مراجع ایران و عراق ویژگی‌هایی بود که می‌توانست حاج آقامصطفی را در ردیف عالی‌ترین نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی و برجسته‌ترین سیاسیون انقلاب قرار دهد. برخی عامل شهادت حاج آقامصطفی را رژیم شاه، برخی رژیم بعث عراق و برخی دیگر توطئه‌ی مشترک ساواک و سیستم اطلاعاتی عراق می‌دانند چرا که رژیم بعث از نزدیکی حاج آقامصطفی و حضرت آیت‌الله حکیم خشمگین بود. فارغ از اینکه عامل شهادت حاج آقامصطفی رژیم شاه بود یا رژیم بعث عراق، واقعیت تاریخی -به تعبیر امام رحمه‌الله- از دست رفتن امید آینده‌ی اسلام و ایران بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تشریح این نکته می‌گویند: « امّا همین جمله را نیز از این نقطه نظر نگاه می‌کنیم که امید آینده‌ی ایران، تجلیل و ستایشی از این شهید بزرگوار است و مایه‌ی غم و تأسفی برای ما، از دیدگاه دیگری می‌نگریم که به درستی احساس کنیم که دشمنان ما، دشمنان سوگند‌خورده‌ی این ملت و انقلاب تا چه اندازه آینده‌نگری و برنامه ریزی دارند که پیش از آن که همه ما بدانیم که این شهید، امید آینده ایران بود و پیش از آن که عناصر فعال و مبارز ما به درستی شناخته باشند که چه عنصری از دست آنها گرفته می‌شود، دشمن این را کشف کرده بود. دستگاه‌های جاسوسی و اطلاعاتی دشمن این مطلب را پیش از ما دانسته و فهمیده بود و لذا درصدد علاج برآمده و آینده‌نگری کرد. فردای ایران را دید، ایرانی را دید که مردم در جستجوی شخصیت‌های قابل اطمینانی هستند که برگرد آنها جمع شوند و نهضت را که هنوز در نیمه است، به پایان برسانند. دشمن کسی را که می‌دانست در آن روز امید آینده می‌تواند باشد و می تواند امید ببخشد، از میان ما برداشت. آن چیزی را که ما می‌توانستیم دست‌مایه‌ی حیات سیاسی و اجتماعی خود کنیم، از ما گرفت. پس دشمن، آینده‌نگر و دوراندیش است. دشمن با ما به شکل روزمره برخورد نمی‌کند، او قبلا نقشه‌ها را طرح می‌کند و فردا و پس‌فردا را می‌بیند و بر طبق محاسبات دقیق آن را حدس می‌زند و در مقابل آنچه پیش خواهد آمد، طرح‌ریزی و برنامه‌ریزی می‌کند. ما در مقابل چنین دشمنی قرار داریم. حال نتیجه‌ی فهمیدن این واقعیت چیست؟ این نتیجه به نظر من نباید جز این باشد که ما هم خود را در مقابل چنین دشمنی حس کنیم. اولاً ما هم باید آینده‌نگری کنیم، با حوادث به شکل روزمره برخورد نکنیم، اندکی دورتر از جلوی چشم خود را ببینیم، احساس خطر کرده و احتمالات را برای آینده در نظر بگیریم؛ ثانیاً نقشه های دشمن را هم نقشه های روزمره به حساب نیاوریم...»[۲۶]

[۱]- سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌مناسبت دومین سالگرد شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی ۱۳۵۸/۷/۳۰
[۲]- ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهدیاران، آبان ۸۵، ش۱۲، ص۳
[۳]- امید اسلام(شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک)، مرکز بررسی اسناد تاریخی، بهار۸۸، ص۲۳
[۴]- همان
[۵]- همان، ص۲۵
[۶]- ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهدیاران، آبان ۸۵، ش۱۲، ص۴
[۷]- همان
[۸] _ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده آیت الله سیدمصطفی خمینی، شماره بازیابی ۳۹۱
[۹]- همان
[۱۰]- امید اسلام(شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک)، ص۳
[۱۱]- همان، ص۱۳
[۱۲]- همان، ص۵ و۶
[۱۳]- همان، ص۸
[۱۴]- همان، ص۴۷
[۱۵] _ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده آیت الله سیدمصطفی خمینی، شماره بازیابی ۳۹۱
[۱۶]- ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهدیاران، آبان ۸۵، ش۱۲، ص۴
[۱۷]- صحیفه امام، ج۱، ص۴۳۱
[۱۸]- امید اسلام(شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک)، ص۹۹ و۱۰۰
[۱۹]- همان، ص۶۴-۷۶
[۲۰]- همان، ص۹۶
[۲۱]- سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌مناسبت دومین سالگرد شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی ۱۳۵۸/۷/۳۰
[۲۲]- امید اسلام(شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک)، ص۳۲۲
[۲۳]- همان، ص۲۰۰ و ۲۱۰
[۲۴]- آیت الله مصطفی خمینی به روایت اسناد، سجاد راعی گلوجه، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، زمستان۸۹، ص۴۴-۴۶
[۲۵]- سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌مناسبت دومین سالگرد شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی ۱۳۵۸/۷/۳۰
[۲۶]-همان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد