شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

زندگینامه شهیدسیدنادراحدی نیاکی

زندگینامه شهیدسیدنادراحدی نیاکی
نام پدر:    سید شکرالله
نام مادر:   صدیقه
تاریخ تولد:   1338

وضعیت اشتغال:   آزاد
تحصیلات:    ابتدایی
یگان خدمتی:   ارتش
عضویت:   سرباز
تاریخ شهادت:   1362/6/8
محل شهادت:   مهران کله قندی
نحوه‌ی شهادت:    اصابت ترکش
محل دفن:   آمل
سن:   24سال

 
 شهید سید نادر احدی لاریجانی، سال 1338 دیده به جهان گشود و پس از طی تحصیل ابتدایی در مدرسه جلالی نیاکی‌محله آمل در تعمیرگاه اتومبیل مشغول به کار شد و در رشته صافکاری اتومبیل استادکار گردید. شهید سید نادر در دوران جوانی با نماز و روزه مأنوس بود و در برخورد اجتماعی بسیار مودب و با معرفت جلوه می‌کرد و زبانزد همسایه ها‌، دوستان و خانواده بود.
بستگان و نزدیکان به او اعتقاد ویژه‌ای داشتند و برای شفای مریض‌های خود از جدش شفاعت می‌طلبیدند که بارها به او پیراهن و لباس و غیره نذری می‌دادند.
پدر بزرگوار شهید در سال 1361 دارفانی را وداع گفت. شهید در سن جوانی  می‌بایست هم‌دوری پدر را تحمل می‌کرد و هم خلا ایجاد شده در خانواده را برای برادر و خواهر کوچک‌تر خود پر‌می‌نمود.مسؤولیت سنگین اداره خانواده بر دوش او قرار گرفت و تحمل مشکلات و شداید زندگی برای امرار معاش روحیه‌ی او را مانند فولاد سخت و آبدیده ساخته بود. او زندگی را در «شدن » جستجو می‌کرد و می‌خواست مفهوم آن را در جاودانگی پیدا کند از این رو بهترین راه را برای رسیدن به مقصود انتخاب کرد. شهید فضاهای برتری را می‌دید که هر کس قادر به دیدن آنها نبود. چون معتقد بود دیدن دیدنی‌ها هنر است اما بالاتر از آن دیدن نادیدنی‌هاست.


شهید در سال 1362 پس از یکسال خدمت مقدس سربازی مجروح شد. بعد از مداوای نسبی به خانه برگشت تا بهبودی کامل حاصل گردد. جراحت او از ناحیه‌ی زانوی چپ به قدری بود که قادر به خم و راست کردن پایش نبود. در این هنگام نزدیکان شهید به علت این که شهید در شرف تشکیل خانواده بود از او خواستند نامه‌ای برای مسوولین بنویسد و از رفتن به جبهه خودداری کند ولی او اذعان داشت «دوستان و همسنگران من در جلوی چشمان من پرپر شدند، خون من که از خون آنان رنگین‌تر نیست.» او در جواب دیگران:«برادر کوچک‌تر تو، به جبهه می‌رود ولی الان تو مجروح هستی و نباید بروی». گفت:
« من باید بروم و برادر من نیز باید برود؛ وطن در خطر است.» با تأثر می‌گفت : «در اهواز دانش‌آموزان یک دبیرستان دخترانه را به اسارت بردند و حفظ دین ودفاع از مرزهای کشور و ایستادگی در برابر ظلم وظیفه ماست».
 سید نادر احدی لاریجانی پس از دو ماه خدمت در منطقه عملیاتی والفجر 2 در مهران در ارتفاعات کله‌قندی، به درجه رفیع شهادت رسید. او قبل از شهادت به مرخصی آمده بود و با حضور در قطعه‌ی گلزار شهدا (قسمت شرق گلزار) نزدیک درب ورودی شرقی نشان داد «این قبر آماده شده، برایم می‌باشد» که دوستان پس از شهادت به خانواده اش اطلاع‌ دادند و آنان، شهید بزرگوار را در همان قبری که خود خواسته بود، دفن نمودند.

گوشه هایی از وصیت نامه شهید:
ای فرزندان اسلام! اسلام دین خداست و چه بهتر است که جان خود را در پاسداری از اسلام و احیای دین در جبهه های حق علیه باطل به صاحب جان تقدیم کرد.راضی هستیم که یادمان سالها و قرنها در خاطرات زنده خواهد ماند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد