شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

نگاهی به کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر»

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

نگاهی به کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر»

نقش قهرمانان ارتش در روزهای باشکوه دفاع مقدس، نقشی تاریخ‌ساز است که به قدر لیاقت در آثار هنری بازنمایی نشده است. حماسه‌های ارتش در دوران جنگ اما بدون روایت، ماندگار نمی‌شوند و برای همین است که لزوم پرداختن به کتاب‌هایی مثل «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» و تلاش برای افزایش تعداد آثار هنری با محوریت نقش ارتش در روزهای جنگ، اهمیتی مضاعف پیدا می‌کند.


«خرمشهر»، این شهر کوچکِ مرزی، در سال‌های دفاع مقدس خیلی چیزها به خودش دیده؛ از رنج‌های بی‌پایان و مظلومیتی انکارناشدنی تا شکوه یک فتح تاریخی. در میان همه‌ی آن‌چه این شهر با چشمان خود دیده اما «حماسه» از هرچیزی پررنگ‌تر است. از شهری حرف می‌زنیم که به کشور همسایه چسبیده و فقط یک رودخانه آن را از عراق جدا می‌کند؛ شهری که اولین مقصد نظامیان اشغالگر بعثی در آغاز جنگ تحمیلی بود و روی کاغذ، فتح کردنش برای ارتش صدام نباید بیشتر از یکی-دو روز طول می‌کشید.


اما تاریخ این سرزمین گواه است که خرمشهر ما، ۳۴ روز با دست خالی مقاومت کرد. شوخی نیست؛ ۳۴ روز یعنی بیشتر از یک ماه نگه‌داشتن یک شهر کوچک در برابر هجوم زمینی و هوایی دشمنی تا دندان مسلح که همسایه‌ی دیوار به دیوار شهر بوده.


دفاع جانانه‌ی آن ۳۴ روز حماسه‌ای بزرگ است که به اندازه‌ی بزرگی‌اش در تاریخ‌نگاری جنگ ما روایت نشده. مقاومت خرمشهر در روزهای نخست جنگ اما نتیجه‌ی مقاومت مردم و البته دو گروه شاخص‌تر بود؛ یکی جوانان خرمشهری که محمد جهان‌آرا فرماندهی‌شان می‌کرد و دیگری تکاوران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی که یک نظامیِ ورزیده‌ی باابهت فرمانده‌شان بود: ناخدا هوشنگ صمدی.


جنگ ظهر روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و گروه تکاوران نیروی دریایی بامداد اول مهر از زیر قرآن رد شدند تا خودشان را به خرمشهر برسانند. آن‌ها یکی از زبده‌ترین گروه‌های نظامی ارتش بودند؛ چند جوان جسور که آموزش‌هایی سخت و طاقت‌فرسا را پشت سر گذاشته و برای سخت‌ترین شرایط آماده شده بودند. در آن روزهای آغاز جنگ و وقتی خبر حمله سهمگین ارتش صدام به جنوب خوزستان منتشر شد، این تکاورانِ آماده‌ی نبرد منتظر نماندند و به سرعت از بوشهر راهی خرمشهر شدند. آن‌ها خوب می‌دانستد تمام آموزش‌هایی که دیده‌اند برای چنین‌روزی بوده؛ برای دفاع از مردم. پس معطل نکردند و رفتند کنار مردم و خیلی زود توان دفاعی خرمشهر را با حضورشان ارتقا دادند.کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» خاطرات فرمانده این تکاوران قهرمان است. کتاب از کودکی ناخدا صمدی آغاز می‌شود و تقریباً نیمی از آن به خاطرات ناخدا از کودکی تا ورود به ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص می‌یابد. از جایی به بعد اما التهاب کتاب چندبرابر می‌شود؛ چون روایت خرمشهر آغاز می‌شود، روایت جنگی نابرابر و سهمگین. ریتم کتاب، تند است و بحرانِ جاری در شهر را به خوبی به مخاطب منتقل می‌کند. روایت پرجزئیات ناخدا صمدی هم به نویسنده کمک کرده تا در خلق یک روایت سرراست و خواندنی به توفیق برسد. «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» که به قلم سیدقاسم یاحسینی نوشته شده، پر از تصاویر تأمل‌برانگیز و حیرت‌آوری است که احوال خرمشهرِ زخمی در روزهای نخست جنگ را یادآوری می‌کند.


روایت کتاب البته منحصر در روزهای نخست جنگ نیست و اگرچه ناگزیز به لحظات تلخ ترک شهر توسط نیروهای ایرانی پس از ۳۴ روز مقاومت می‌رسد اما باز هم پیش می‌رود و نقطه‌ی پایان روایت را در سوم خرداد ۱۳۶۱ می‌گذارد؛ در روزی که صمدی و هم‌رزمانش با چشمانی پر از اشک شوق دوباره به خرمشهر می‌رسند و این شهرِ دوست‌داشتنی را در آغوش می‌کشند.


نقش قهرمانان ارتش در روزهای باشکوه دفاع مقدس، نقشی تاریخ‌ساز است که به قدر لیاقت در آثار هنری بازنمایی نشده است. حماسه‌های ارتش در دوران جنگ اما بدون روایت، ماندگار نمی‌شوند و برای همین است که لزوم پرداختن به کتاب‌هایی مثل «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» و تلاش برای افزایش تعداد آثار هنری با محوریت نقش ارتش در روزهای جنگ، اهمیتی مضاعف پیدا می‌کند.

ماجرای ساخت اولین موشک ایرانی را در این کتاب بخوانید

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ماجرای ساخت اولین موشک ایرانی را در این کتاب بخوانید

کتاب، پر از جزئیاتی قوی و مستند از این دو سالِ پر از تلاشِ آقا حسن است؛ از روزهایی که به سوریه و لیبی رفت تا با دانش موشکی برگردد. از روزهایی که برای جنگ با دنیا در تقلا بود. او، یک نفر بود اما از تنهایی راه، وحشت نمی‌کرد. انگار که قدرتش را و ایمانش را از منبعی ورای تمام منابع امید در دنیا می‌گرفت.


صفرِ صفر بودیم. دقیقا ایستاده در همان نقطه‌ای که دست از همه جا کوتاه است. چیزی شبیه حال و روز مُرده‌‌ای که نه راه پس دارد و نه حتی درست و حسابی می‌تواند پیش برود! معلق بودیم. بین زمین و هوا. آن هم نه یک معلقِ سر به هوا که کسی کارش نداشته باشد؛ نه. یک معلق که بیشتر از ده کشور جهان دست به دست هم داده‌ بودند تا خرد و خاکِ شیرش کنند! صدام هم پیش‌قراول‌شان شده بود. آن‌ها موشک می‌دادند و این‌ها، ما را پشت سر هم می‌کوبیدند؛ با موشک‌های شوروی؛ از سی و یکم شهریور ۵۹ تا مرداد سال ۶۳ که کتاب، دقیقاً از همان جا شروع می‌شود. آن هم با روایتی مستند و واقعی از زندگی مردی که همه‌ی ما او را به اسم «پدر موشکی ایران» می‌شناسیم.


کتاب «خط مقدم»، نه پیچیدگی‌های سر هم کردنِ توصیفات و رویاپردازی‌های نویسنده‌ها را دارد؛ و نه حتی قرار است شما را غرق در بازی با کلماتش کند؛ کتاب، صاف است و ساده و پر از جمله‌هایی کوتاه که در روایتی بلند، از دو سالِ زندگی پدر موشکی ایران، به هم پیوسته شده‌ است و خانم فائضه غفار حدادی، نویسنده کتاب، در مقدمه‌اش، این‌طور از آن می‌گوید: کتاب را که نوشتم، دیدم که فقط دو سال از زندگی یک نفر نیست. داستانی است واقعی از تلاشی دسته‌جمعی و جهادی در روزهای ناامیدی و بحران.


ماجرای کتاب در روزهای اوج جنگ است؛ از مرداد سال ۶۳ تا دی ماه سال ۶۵. مقطعی که در آن کشته می‌شدیم بی‌آنکه دفاع درخوری از خودمان و خاک‌مان داشته باشیم چون موشکی نداشتیم. نداشتن دانش موشکی به نقطه ضعف ما تبدیل شده بود اما ناگهان، سر و کله‌ی جوانی پیدا می‌شود به اسم «حسن طهرانی مقدم»، که آمادگی نشان می‌دهد تا از این نقطه‌ی ضعف، نقطه‌ی عطف بسازد! و «با اینکه دو ماه از عروسی‌اش می‌گذشت، فقط دو روز با عروسش زندگی کرده بود. چون دو روز بعد از مراسم، عروسش را تنها گذاشت و برگشت اهواز. بهمن و اسفند پر شده بود از مأموریت‌های مهم برای توپخانه.»


در ادامه کتاب، او را به «حسن آقا» می‌شناسیم. مردی که فرمانده وقتِ توپخانه جمهوری اسلامی ایران است اما ردپای خنده‌ها و شوخی‌های شیرین‌اش در خط به خط روایت ملموس است. او، کسی است که در اوج ناامیدی، امیدوار است؛ در انتهایی‌ترین حد شکست، مطمئنِ به پیروزی است؛ و در سیاه‌ترین لحظات جنگ، دنبال نور می‌گردد و پیدایش می‌کند.


اوایل سال ۶۰ که برای اولین بار وارد آبادان شد، کارهای زیادی می‌توانست بکند. هم از تخریب چیزهایی می‌دانست هم کار با اسلحه؛ جنگ شهری را در جبهه غرب یاد گرفته بود. اما مستقیماً رفت سراغ خمپاره. می‌گفت: ما از توی سوراخی کوچک این ژ۳ هیچ‌ وقت نمی‌توانیم پیروز شویم.کتاب، پر از جزئیاتی قوی و مستند از این دو سالِ پر از تلاشِ آقا حسن است؛ از روزهایی که به سوریه و لیبی رفت تا با دانش موشکی برگردد. از روزهایی که برای جنگ با دنیا در تقلا بود. او، یک نفر بود اما از تنهایی راه، وحشت نمی‌کرد. انگار که قدرتش را و ایمانش را از منبعی ورای تمام منابع امید در دنیا می‌گرفت. روی زمین بود اما اتصالی آسمانی، از او، که مجموعه‌ای انسانی از گوشت و رگ و استخوان و خون بود، کوهی آهنین ساخته بود برای حلول در نماد قدرت و مقاومتی به نام «موشک».


او زندگی را، همسرش را، و نشستن در کنج آرام خانه‌اش را دوست داشت؛ در یکی از نامه‌هایش به آدرس سفارت‌خانه‌ی دمشق برای همسرش نوشته بود: نمی‌دانم نامه‌هایی که فرستاده‌ام به دستت رسیده یا نه. ولی من می‌دانم که تا به حال این‌قدر نامه ننوشته بودم و علت آن اعتبار و علاقه و درجه محبت من به تو است. اما به سرگردان بودن در سفارت‌خانه‌ها و هتل‌ها و کشورها می‌بالید تا زمانِ رسیدن به دانشی که اولین موشک را برای جمهوری اسلامی ایران؛ آن هم در شرایط جنگ و زور و تحریم، بسازد.


دستور پرتاب اولین موشک جمهوری اسلامی، عصر روز یکشنبه ۱۹ اسفند به حسن آقا ابلاغ شد. حس عجیبی بود. همه چیز امتحان نشده و بکر بود. همه کسانی که به نوعی مسئول بودند، توی ذهن‌شان درگیر مسائل لاینحلی بودند که جوابش را فقط آینده تعیین می‌کرد. آیا بعد از این همه تلاش و دوندگی، واقعا ایران می‌توانست موشک هوا کند؟


اضطراب، ترس و زیر ذره‌بینی به وسعت جهان بودن کافی بود تا آقا حسن از آرزویی به بزرگی و دست نیافتنیِ ساخت موشک دست بکشد اما جلو ایستاد و همه با لباس سبز سپاه به او اقتدا کردند. نمازش این بار کمی بیشتر طول کشیده بود و در قنوت، راز و نیازش متفاوت‌تر بود: خدایا، تو شاهدی که ما برای عزت دادن به دین تو و نجات مردم بی‌گناه و خوش‌حالی امام شهدا عازم چنین ماموریتی هستیم. خدایا، دستمان را بگیر و هر آنچه خیر ماست بر ما نازل کن. ربی إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر.


و آیا خدا، بنده‌های راستینش را تنها خواهد گذاشت؟ آیا به حال خود رها خواهند شد؟ دفتر خاطرات حسن آقا؛ ۲۷ اسفند ۱۳۶۳ـ ظهر خبر رسید که موشک زمین به زمین به ساختمان جدید البنای وزارت خارجه بغداد، اصابت کرده است. صدای انفجار، مراسم جشنی را که صدامی‌ها بابت عقب‌نشینی نیروهای ایرانی راه انداخته بودند به هم زده و صدای انفجار موشک همراه صدای سخنران مراسم از رادیو پخش شده.


حسن آقا موشک را می‌سازد. اولین موشک جمهوری اسلامی ایران و بغداد را با آن می‌زند؛ درست بیخ گوش صدام را. جهان شوکه می‌شود. صدام کپ می‌کند. بیشتر شبیه معجزه است. بی‌بی‌سی خبرش را منتشر می‌کند: یک موشک دوربرد زمین به زمین به بغداد اصابت کرد که شدت انفجار آن به حدی بود که صدای آن تا کیلومترها فاصله از محل انفجار، شنیده شده است.


ذوق‌زده می‌خوانم و می خندم و کتاب خط مقدم را ورق می‌زنم. دردها و رنج‌ها و صبوری‌های حسن آقا را. دلم روشن می‌شود از خواندنِ دو سالِ پربرکت از عمر یک مرد و آفرین می‌گویم به اراده‌ای که شبیه معجزه است. انگار که با او دوستی صمیمی شده‌ام. حالا در صفحه آخر کتاب ایستاده‌ام و آخرین جمله‌های نامه محسن رضایی به امام  را پس از شلیک موشکِ حسن آقا را آرام زمزمه می‌کنم: فرزندان پاسدار حضرت‌عالی ظرف مدت هفده روز هم سایت پرتاب موشک و هم موشک‌ها را آماده و عملیاتی نمودند که این خود شبیه به یک معجزه است. اکثر عناصر لیبیایی که در ایران هستند و در این زمینه مسئولیت دارند، پس از شلیک موشک به برادران سپاه گفتند: «حتما یک هیئت از شوروی به اینجا آمده و این تجهیزات را راه‌اندازی کرده؛ امکان ندارد که خود شما توانسته باشید این کار را انجام بدهید، چرا که این کار به سال‌ها آموزش و تجربه عملی نیازمند است.


کتاب را می‌بندم و روی سینه‌ام فشارش می‌دهم. راستی که معجزه است. و با خودم می‌گویم حال من چطور می‌توانم برای وطنم معجزه کنم؟ ما چطور می‌توانیم برای وطن‌مان، مثل حسن آقای طهرانی مقدم معجزه کنیم؟ آینده، چشم به راه معجزه ماست.

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

چون همه نقل قول‌ها از نهج البلاغه و دیگر منابع موثق و قطعی شیعی و سنی آورده شده است، مخاطب مطمئن است که روایت‌هایی درست و دقیق از زبان امیرالمؤمنین را می‌خواند و این حس اعتماد به درست بودن کلام و روایت از زبان خود حضرت علیه‌السلام و اطمینان از عدم دخالت تخیل نویسنده در داستان و عینی و واقعی بودن مطالب، آن را جذاب، پرکشش و اطمینان‌بخش کرده است.


«پسرم! درست است که من به اندازه همه کسانی که پیش از من می‌زیسته‌اند عمر نکرده‌ام، اما در کردار آنها نظر افکنده و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده ‌با همه آنها از اول تا آخر بوده‌ام.من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک باز شناختم و سود و زیانش را دانستم و از میان تمام آنها قسمت‌های مهم و برگزیده را برایت‌ خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت ‌انتخاب نمودم و مجهولات آن را از تو دور داشتم. لذا همانگونه که یک پدرمهربان بهترین نیکی‌ ها را برای فرزندش می‌خواهد من نیز صلاح دیدم که تو را بدین‌ صورت تربیت کنم.»


آنچه خواندید نه یک کلام عادی از یک فرد معمولی که سخنان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به پسر بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه‌السلام است، درباره اهمیت مطالعه و دانستن تاریخ. موضوعی که برای اهتمام به آن و عبرت گرفتن از آن همین کلام گهربار امیرالمؤمنین علیه‌السلام کافی و باقی صحبت‌ها زیاده گویی است.


مطالعه تاریخ صدر اسلام همواره برای مسلمانان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است. رهبر انقلاب معتقدند که ما باید تاریخ زندگی پیامبر گرامی اسلام را میلی‌متری مطالعه و از آن درس بگیریم. (۱۳۸۷/۰۵/۰۹) این در حالی است که بخش قابل توجهی از این برهه تاریخی با حیات و فعالیت‌ها و همراهی‌های امام علی علیه‌السلام عجین و مهم‌ترین رویدادهای صدر اسلام اغلب ممزوج با اقدامات امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. کارهایی که باعث شده دین مبین اسلام از غربت و تنهایی خارج و کم‌کم پر و بال بگیرد و قدرت پیدا کند.


چه زمانی که به عنوان اولین نفر دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را پذیرفتند و در دوران سخت تنهایی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم یار و مونس ایشان بودند، چه در دوران قدرت گرفتن اسلام که مصادف بود با جنگ‌های پیامبر که ایشان تقریباً در همه جنگ‌ها حضور داشتند و چه در آخرین روزهای عمر با برکت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که مصادف بود با واقعه غدیرخم و معرفی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان ولی و سرپرست جامعه بعد از خود.


اینجاست که اهمیت خواندن کتاب «علی از زبان علی» بیش از پیش آشکار می‌شود. این کتاب در واقع یکی از دقیق‌ترین و خواندنی‌ترین کتاب‌هایی است که در مورد زندگی و زمانه امیرالمؤمنین نگاشته شده و با در برداشتن چند ویژگی خاص، متمایز و خواندنی شده است.


اولین و مهم‌ترین ویژگی کتاب که آن را بسیار جذاب کرده، زاویه دید اول شخص آن در تعریف وقایع است. در این کتاب امیرالمؤمنین خود راوی زندگی خویش است و در حین خواندن کتاب گویی مخاطب از زبان خود حضرت علیه‌السلام در حال شنیدن زندگانی و حوادث شیرین و تلخ زندگی ایشان است. کتاب این‌گونه آغاز می شود: «من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد در روز سیزدهم رجب سال سی عام الفیل در شهر مکه و در درون خانه کعبه متولد شدم.»


از طرفی چون همه نقل قول‌ها از نهج البلاغه و دیگر منابع موثق و قطعی شیعی و سنی آورده شده است، مخاطب مطمئن است که روایت‌هایی درست و دقیق از زبان امیرالمؤمنین را می‌خواند و این حس اعتماد به درست بودن کلام و روایت از زبان خود حضرت علیه‌السلام و اطمینان از عدم دخالت تخیل نویسنده در داستان و عینی و واقعی بودن مطالب، آن را جذاب، پرکشش و اطمینان‌بخش کرده است.


در واقع هنر اصلی نویسنده آن بوده است که توانسته با دسته‌بندی و نظم و ترتیبی دقیق و مثال‌زدنی وقایع و گفتارهای امام را طوری کنار هم قرار دهد که گویا در حال خواندن داستانی پیوسته و جذاب از زندگی ایشان هستیم.


متن روان و دلنشین و همچنین ایجاز مثال زدنی در بیان حوادث و رویدادها و دوری از هرگونه پیچیدگی و دشوارگویی در بیان حوادث سخت آن دوران، از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب است که به روایت آن طراوت بخشیده است. در واقع ما در این کتاب با سبکی از روایت مواجه هستیم که توانسته ماجراهای بعضاً بسیار تلخ آن دوران را بسیار گیرا و خواندنی برای مخاطب بیان کند و گرفتار سخت‌خوانی و پیچیدگی‌های تاریخی نشده است.


از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب آن است که خواننده در حین مطالعه کتاب و در حالی که به نظر می‌رسد در حال خواندن قصه‌ای پر روایت و پر ماجرا از تاریخ صدر اسلام است، در واقع در حال خواندن بخش زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌های امیرالمؤمنین است. نویسنده نه تنها از نهج البلاغه که از بسیاری از مستندات مسلم تاریخی در این جهت بهره برده است. خطبه‌ها و نامه‌هایی که به علت فصاحت و بلاغت تام امیرالمؤمنین و اتصال به سرچشمه علم الهی هر یک دریایی از اصول دین و معارف و عقاید هستند.


علاوه بر نهج‌البلاغه نویسنده برای نگارش کتاب از منابعی شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، وقعه صفین، تاریخ طبری، الارشاد، مروج الذهب، الکامل، الاخبار الطوال، انساب الاشراف، الامامه و السیاسه، الامالی، تاریخ یعقوبی، الغارات، الطبقات الکبری، تذکره الخواص، الفصول المهمه هستند.

 

کتاب از دوران کودکی امام علی علیه‌السلام آغاز و در ده فصل دوران مکه، دوران مدینه، دوران خلفا، دوران خلافت، دوران جنگ جمل، دوران جنگ صفین، دوران حکمیت، دوران جنگ نهروان، دوران غارت‌ها و دوران شهادت حضرت را روایت می‌کند.


ارائه تحلیل‌هایی جامع از ماجراهایی همچون جنگ‌های دوران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، ماجرای خلافت، جنگ با قاسطین، ناکثین و مارقین، مکاتبات طولانی با معاویه، ماجرای بر نیزه کردن قرآن‌ها در جنگ صفین و... از دیگر موضوعات مطرح شده در کتاب است که از زبان خود حضرت مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد.


حجت‌الاسلام محمد محمدیان نویسنده کتاب «علی از زبان علی» پیش‌تر مجموعه هفت جلدی این کتاب را به زبان عربی و با عنوان «حیاة امیرالمؤمنین علیه‌السلام عن لسانه» پدید آورده بود و کتاب پیش‌رو تخلیصی از نسخه عربی آن است.


«علی از زبان علی» روایتی از حیات یک دین است که با طی کردن مسیری پر پیچ و خم و با گذر از موانع و دشواری‌ها راه خود را در جامعه‌ای سخت و متصلب باز کرده و توانسته سبک جدیدی از زندگی الهی را معرفی و پایه‌گذار تمدنی اسلامی گردد.

 

در ادامه بخشی از کتاب را که تحلیل جامع حضرت از جنگ صفین است میخوانیم:

در گفتگویی با یکی از بزرگان یهود، در جمع یارانم، درباره جنگ صفین توضیحاتی دادم: شگفت آور این بود که معاویه آرزوهایی در سر می پروراند. او به فکر خلافت بعد از عثمان بود و چشم طمع به حکومت دوخته بود و در اندیشه بود که خلیفه چهارم شود؛ ولی اوضاع بر خلاف میل او دگرگون شد و  خداوند حق را در جای خود قرار داد و حق از دست رفته مرا به من بازگرداند. امید معاویه به یاس تبدیل شده و طمعش بریده شد. معاویه به جای پذیرش حق، به دنبال توطئه چینی رفت. او سراغ عمروعاص را گرفت و با وعده حکومت مصر به او، او را فریب داد و با خود همراه کرد و با دستیاری عمروبن‌عاص، کشور اسلامی را به باد ستم داد و زیر لگد طغیان گرفت. هرکس با او بیعت می کردتحت حمایت او قرار می گرفت و هرکس به مخالفت با او برمی خاست، رانده میشد.

«عمار انقلاب» حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

«عمار انقلاب» حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی

جایگاه تفسیری آیت‌الله مصباح در نزد علامه طباطبایی و همکاری در تنظیم و انتشار تفسیر شریف المیزان، پیش از این فقط در قالب تاریخ شفاهی مطرح می‌شد، اما برای نخستین‌بار دستخط علامه طباطبایی در کتاب «عمار انقلاب» منتشر شده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب «عمار انقلاب؛ حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی، از هنگام تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی (1357-1313)» در آستانه سالگرد ارتحال علامه محمدتقی مصباح یزدی، توسط بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی منتشر می‌شود. این کتاب به قلم سهراب مقدمی شهیدانی نوشته شده و در آن برای نخستین‌بار برخی ناگفته‌های تاریخی و اسناد تازه‌یاب منتشر می‌شود که بسیاری از ابهامات تاریخی را حل و فصل می‌کند. رویکرد تبیینی و مستندنگارانه کتاب، موجب آن شده که حیات‌نامه آیت‌الله مصباح یزدی را در دل تحولات تاریخی پیرامونی روایت کند و از این رو، خوانندگان با مطالعه این اثر به اطلاعاتی گسترده دست می‌یابند که آنان را به دل تاریخ پرحادثه دهه چهل و پنجاه خواهد برد. اسناد و ناگفته‌های تاریخی مندرج در کتاب «عمار انقلاب» سرآغازی است بر تحلیل‌های تازه و رهیافت‌های تاریخی جدید پیرامون زندگانی پربار علامه مصباح و تاریخ حوزه و روحانیت در دورانِ معاصر.

مرور زندگی و زمانه علامه مصباح

کتاب «عمار انقلاب» بر پایه برخی اسناد و خاطراتِ دستِ اول انتشار یافته و جز در موارد ضروری، از تحلیل و قلم‌فرسایی خودداری شده است تا مخاطب از دریچه منابع دستِ اول، به مرور زندگی و زمانه علامه مصباح بپردازد. از این جهت، این کتاب می‌تواند منبعی برای تولید آثار تفصیلی و تحلیلیِ بعدی قرار گیرد. علاوه بر اسناد، به جهت تکمیل مباحث و روشن کردن برخی ناگفته‌ها از زندگی و کارنامه علامه مصباح یزدی، استفاده از محتوای گفت‌وگوهای تاریخی منتشر نشده با برخی شخصیت‌های حوزوی از جمله رضا استادی، محمود رجبی، غلامرضا فیاضی، سیدحمید روحانی، حسن منفرد، علی اکبر مسعودی خمینی، علی مصباح و... نیز بر غنای این مجموعه افزوده است.

«عمار انقلاب» به سه تن از اساتید علامه مصباح تقدیم شده است: «تقدیم به امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت‌الله العظمی بهجت، که عمار انقلاب پرورش‌یافته مکتب فکری و سیاسی آنان بود.»

این کتاب هشت فصل دارد. پیش از آغاز فصل نخست، «پیشینه پژوهش» و «گاه‌شمار زندگانی آیت‌الله مصباح از تولد تا ارتحال» درج شده است که شامل مروری اجمالی بر زندگانی پرحادثه و خدمات گسترده این عالم بزرگوار است. در این اثر، برخی اسناد تاریخی برای نخستین‌بار انتشار می‌یابد که در این یادداشت، یکی از این اسناد تازه‌یاب مندرج در کتاب «عمار انقلاب» در ادامه خواهد آمد.

اجازه‌نامه تفسیری علامه طباطبایی به علامه مصباح و مشارکت در تدوین و انتشارِ تفسیر المیزان

رابطه علمیِ آیت‌الله مصباح با علامه طباطبایی به هیچ وجه محدود به رابطه استاد-شاگردی عادی نیست بلکه ایشان آنچنان مورد وثوق علمی علامه بوده‌اند که در تآلیف و نشر کتاب شریف المیزان، مشارکت داشته است. مرحوم آیت‌الله مصباح در توصیف مراودات علمی خود با مرحوم علامه طباطبائی، چنین می‌گوید:

«اولین فرم کتاب تفسیر که چاپ شد یک جزوه شانزده صفحه‌ای بود. اوایل تابستان بود و من به مشهد مشرّف می‌شدم. ایشان همان فرم اول را با یک جلد کتاب «روش رئالیسم» که تازه چاپ شده بود به من دادند که خدمت مرحوم آقای میلانی بدهم. آقای میلانی تازه از کربلا به مشهد آمده و سکونت پیدا کرده بودند و هنوز در میان مردم خیلی شناخته شده نبودند. به هر حال من به مشهد مشرّف شدم و خدمت ایشان رفتم.

در جمع دوستان گفتند فلانی هم در تفسیر ما شریک است

برای اولین بار بود که ایشان را از نزدیک زیارت می‌کردم. ... بعد که با اصرار کتاب‌ها را به ایشان دادم خیلی اظهار بشاشت کردند و خوشحال شدند و فرمودند: «چه هدیه بزرگی برای من آوردید» و سفارش کردند «هر فرمی که از تفسیر چاپ می‌شود برای من بفرستید، صبر نکنید تا تمام شود و یک‌جا بفرستید. مشتاق هستم زودتر جزوه جزوه ببینم.» ... همین‌طور خدمت ایشان [علامه طباطبائی] بودم و ارتباط‌مان تا حدی بود که گاهی سؤالاتی می‌کردم و ایشان هم گاهی قبل از این‌که تفسیرشان را به چاپ‌خانه بدهند، به من می‌دادند و می‌گفتند: «تو هم نگاهی بکن». ...این جزوات را زود می‌گرفتم و مرور می‌کردم و اگر چیزی به نظرم می‌رسید، خدمت ایشان عرض می‌کردم. گاهی می‌فرمودند درست است و گاهی هم اشتباه مرا رفع می‌کردند و می‌گفتند اشتباه کرده‌اید. از کمال لطف‌شان یک مرتبه من پیشنهاد کرده بودم و ایشان جایی را تغییر داده بودند و کم و زیاد کرده بودند. برای این‌که از من تفقّدی کرده باشند، در جمع دوستان گفتند فلانی هم در تفسیر ما شریک است.»

جایگاه تفسیری آیت‌الله مصباح در نزد علامه طباطبایی و همکاری در تنظیم و انتشار تفسیر شریف المیزان، پیش از این فقط در قالب تاریخ شفاهی مطرح می‌شد، اما برای نخستین‌بار دستخط علامه طباطبایی در کتاب «عمار انقلاب» منتشر شده است.

متن کامل دست‌خط مبارک علامه طباطبایی خطاب به آیت‌الله مصباح در زمینه تصحیح و چاپ تفسیر شریف المیزان:

«جناب مستطاب عماد الاعلام آقای شیخ محمدتقی مصباح دامت برکاته؛

جلد پنجم تفسیر را اگر چنانچه وسائل چاپ فراهم شد، مشغول تصحیح و غلط‌گیری بشوید.

دیگر هیچ‌گونه مراجعه به اینجانب لزوم نداشته و در تصحیح و اتّخاذ کمک و اجازه چاپ و غیره، کاملاً مختارید.

والسلام علیکم

محمدحسین طباطبائی»

دستخط مذکور نشان‌گر جایگاه علمی والای علامه مصباح در نزد علامه طباطبایی است و بر اعتماد کامل علامه به ایشان و نیز مشارکت در تدوین و چاپ تفسیر شریف المیزان دلالت دارد که مسئله‌ای مهم در بازشناسی کارنامه علمی و جایگاه حوزوی علامه مصباح یزدی است. زندگانی پربرکت ایشان، از این قبیل نکته‌ها و ناگفته‌ها کم ندارد. ناگفته ماندنِ ابعادی از جایگاه علمی و خدمات فرهنگی علامه مصباح، بیش از آنکه ریشه در غفلت و کم‌اطلاعیِ برخی تراجم‌نگاران و مورخان داشته باشد، به وصفِ اخلاص و کتمان آن عالمِ مهذب بازمی‌گردد که همواره تلاش می‌کرد در آشکارسازی مجاهدت‌های خود، گامی برندارد و بی‌ادعا و گمنام به خدمت و مجاهدت در سنگرِ فکر و فرهنگ بپردازد.

«عمار انقلاب» در 824 صفحه وزیری در 500 نسخه توسط بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی انتشار می‌یابد. علاقمندان برای تهیه کتاب می‌توانند با شماره 32904231-025 تماس بگیرند.

«شاه جعفر»؛ داستان امامزاده‌ای که مدافع حرم بود

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

«شاه جعفر»؛ داستان امامزاده‌ای که مدافع حرم بود

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «شاه جعفر» از سوی واحد ادبیات پایداری انتشارات کتاب جمکران و به قلم «سعید محمدی» به چاپ رسید. این کتاب با مشارکت کنگره ملی شهدای استان قم تولید شده است.

امامزاده جعفر شهید از نوادگان امام موسی کاظم (ع) بوده که مزار شریف شان در خیابان امامزاده ابراهیم قم و کمی بالاتر از امامزاده ابراهیم واقع شده است. این امامزاده جلیل القدر از شهدای شهر قم بوده و در حمله مغول به قم به شهادت رسیدند.

رمان «شاه جعفر» ماجرای زندگی یونس، جوانی نمک فروش است که کارش، استخراج نمک از اطراف قم (دریاچه نمک) و فروش آن در قم است. او عاشق عطیه، یکی از دختر‌های دهکده جمکران شده و به هر دری می‌زند نمی‌تواند رضایت پدر دختر را بگیرد. با دعوای طایفه آن‌ها و طایفه عطیه، اوضاع برایش سخت‌تر می‌شود. یونس قصد کمک گرفتن از شاه جعفر که از بزرگان قم است را دارد که خبر می‌رسد لشکر مغول، به فرماندهی امیرزاده جته نویان، در حال حمله به قم است. شهر بهم می‌ریزد و همه در تدارک دفاع می‌شوند. به رهبری امامزاده جعفر، قرار می‌شود، دروازده‌ها بسته شود و حصار شهر مستحکم شود و در داخل شهر به دفاع برخیزند. مقدمات کار فراهم می‌شود. مغول‌ها به پشت دروازه‌های قم می‌رسند، اما با مقاومت قمی‌ها، در فتح شهر ناموفق هستند.

ماجرای حمله مغول به قم از ناگفته‌های تاریخ است. ناگفته‌تر از آن، دفاع غیورانه مردم قم به رهبری شاهزاده سید جعفر است. رمان «شاه جعفر» را باید خواند تا آنچه بر مردم قم در این هجوم گذشته، برای همگان روشن شود.

«شاه جعفر»، داستان امامزاده‌ای که مدافع حرم بودسر کوچه شان که رسید، موسی، برادر عطیه را دید که به سرعت به سوی او می‌آید. سرش را با پارچه سفیدی بسته بود. رد خون از زیر پارچه مشخص بود. شنیده بود که زخمی شده. موسی که به او رسید با اضطراب و ترس، در حالی که صدایش می‌لرزید گفت: «مغول دروازه را با منجنیق به سنگ بسته! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند. اوضاع خیلی خراب است. دروازه ترک خورده، انگار آتش زدن باغ، تعدادی از سربازانشان را سوزانده و حالا عصبانی اند. خدا به خیر بگذراند.»

کتاب «شاه جعفر» به قلم «سعید محمدی» نوشته شده که نگارش کتاب ماموریت در قصر را با حال و هوای تاریخی در پرونده ادبی خود دارد. این کتاب در ۱۸۸ صفحه و به قیمت ۷۰ هزارتومان توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و روانه بازار نشر شده اشت.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»

در مراسم سیزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ـ سرگذشت پرماجرا و پرجاذبه‌ی این بانوی دلاور، که با قلم رسا و شیوای حمید حسام نگارش یافته است، جدّاً خواندنی و آموختنی است. من این بانوی گرامی و همسر بزرگوار او را سالها پیش در خانه‌شان زیارت کردم. خاطره‌ی آن دیدار در ذهن من ماندگار است. آن روز جلالت قدر این زن و شوهر با ایمان و با صداقت و با گذشت را مثل امروز که این کتاب را خوانده‌ام، نمی‌شناختم؛ تنها گوهر درخشانِ شهید عزیزشان بود که مرا مجذوب میکرد. رحمت و برکت الهی شامل حال رفتگان و ماندگان این خانواده باد
اردیبهشت ۱۴۰۱
 
ـ ساخت فیلم بر اساس زندگی خانم بابائی حرکت مهم و مؤثری در جهت معرفی و آبروبخشیدنِ به خانواده‌ی اسلامی و مرد مسلمان است، و نباید از آن غفلت شود