شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

چون همه نقل قول‌ها از نهج البلاغه و دیگر منابع موثق و قطعی شیعی و سنی آورده شده است، مخاطب مطمئن است که روایت‌هایی درست و دقیق از زبان امیرالمؤمنین را می‌خواند و این حس اعتماد به درست بودن کلام و روایت از زبان خود حضرت علیه‌السلام و اطمینان از عدم دخالت تخیل نویسنده در داستان و عینی و واقعی بودن مطالب، آن را جذاب، پرکشش و اطمینان‌بخش کرده است.


«پسرم! درست است که من به اندازه همه کسانی که پیش از من می‌زیسته‌اند عمر نکرده‌ام، اما در کردار آنها نظر افکنده و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده ‌با همه آنها از اول تا آخر بوده‌ام.من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک باز شناختم و سود و زیانش را دانستم و از میان تمام آنها قسمت‌های مهم و برگزیده را برایت‌ خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت ‌انتخاب نمودم و مجهولات آن را از تو دور داشتم. لذا همانگونه که یک پدرمهربان بهترین نیکی‌ ها را برای فرزندش می‌خواهد من نیز صلاح دیدم که تو را بدین‌ صورت تربیت کنم.»


آنچه خواندید نه یک کلام عادی از یک فرد معمولی که سخنان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به پسر بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه‌السلام است، درباره اهمیت مطالعه و دانستن تاریخ. موضوعی که برای اهتمام به آن و عبرت گرفتن از آن همین کلام گهربار امیرالمؤمنین علیه‌السلام کافی و باقی صحبت‌ها زیاده گویی است.


مطالعه تاریخ صدر اسلام همواره برای مسلمانان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است. رهبر انقلاب معتقدند که ما باید تاریخ زندگی پیامبر گرامی اسلام را میلی‌متری مطالعه و از آن درس بگیریم. (۱۳۸۷/۰۵/۰۹) این در حالی است که بخش قابل توجهی از این برهه تاریخی با حیات و فعالیت‌ها و همراهی‌های امام علی علیه‌السلام عجین و مهم‌ترین رویدادهای صدر اسلام اغلب ممزوج با اقدامات امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. کارهایی که باعث شده دین مبین اسلام از غربت و تنهایی خارج و کم‌کم پر و بال بگیرد و قدرت پیدا کند.


چه زمانی که به عنوان اولین نفر دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را پذیرفتند و در دوران سخت تنهایی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم یار و مونس ایشان بودند، چه در دوران قدرت گرفتن اسلام که مصادف بود با جنگ‌های پیامبر که ایشان تقریباً در همه جنگ‌ها حضور داشتند و چه در آخرین روزهای عمر با برکت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که مصادف بود با واقعه غدیرخم و معرفی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان ولی و سرپرست جامعه بعد از خود.


اینجاست که اهمیت خواندن کتاب «علی از زبان علی» بیش از پیش آشکار می‌شود. این کتاب در واقع یکی از دقیق‌ترین و خواندنی‌ترین کتاب‌هایی است که در مورد زندگی و زمانه امیرالمؤمنین نگاشته شده و با در برداشتن چند ویژگی خاص، متمایز و خواندنی شده است.


اولین و مهم‌ترین ویژگی کتاب که آن را بسیار جذاب کرده، زاویه دید اول شخص آن در تعریف وقایع است. در این کتاب امیرالمؤمنین خود راوی زندگی خویش است و در حین خواندن کتاب گویی مخاطب از زبان خود حضرت علیه‌السلام در حال شنیدن زندگانی و حوادث شیرین و تلخ زندگی ایشان است. کتاب این‌گونه آغاز می شود: «من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد در روز سیزدهم رجب سال سی عام الفیل در شهر مکه و در درون خانه کعبه متولد شدم.»


از طرفی چون همه نقل قول‌ها از نهج البلاغه و دیگر منابع موثق و قطعی شیعی و سنی آورده شده است، مخاطب مطمئن است که روایت‌هایی درست و دقیق از زبان امیرالمؤمنین را می‌خواند و این حس اعتماد به درست بودن کلام و روایت از زبان خود حضرت علیه‌السلام و اطمینان از عدم دخالت تخیل نویسنده در داستان و عینی و واقعی بودن مطالب، آن را جذاب، پرکشش و اطمینان‌بخش کرده است.


در واقع هنر اصلی نویسنده آن بوده است که توانسته با دسته‌بندی و نظم و ترتیبی دقیق و مثال‌زدنی وقایع و گفتارهای امام را طوری کنار هم قرار دهد که گویا در حال خواندن داستانی پیوسته و جذاب از زندگی ایشان هستیم.


متن روان و دلنشین و همچنین ایجاز مثال زدنی در بیان حوادث و رویدادها و دوری از هرگونه پیچیدگی و دشوارگویی در بیان حوادث سخت آن دوران، از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب است که به روایت آن طراوت بخشیده است. در واقع ما در این کتاب با سبکی از روایت مواجه هستیم که توانسته ماجراهای بعضاً بسیار تلخ آن دوران را بسیار گیرا و خواندنی برای مخاطب بیان کند و گرفتار سخت‌خوانی و پیچیدگی‌های تاریخی نشده است.


از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب آن است که خواننده در حین مطالعه کتاب و در حالی که به نظر می‌رسد در حال خواندن قصه‌ای پر روایت و پر ماجرا از تاریخ صدر اسلام است، در واقع در حال خواندن بخش زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌های امیرالمؤمنین است. نویسنده نه تنها از نهج البلاغه که از بسیاری از مستندات مسلم تاریخی در این جهت بهره برده است. خطبه‌ها و نامه‌هایی که به علت فصاحت و بلاغت تام امیرالمؤمنین و اتصال به سرچشمه علم الهی هر یک دریایی از اصول دین و معارف و عقاید هستند.


علاوه بر نهج‌البلاغه نویسنده برای نگارش کتاب از منابعی شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، وقعه صفین، تاریخ طبری، الارشاد، مروج الذهب، الکامل، الاخبار الطوال، انساب الاشراف، الامامه و السیاسه، الامالی، تاریخ یعقوبی، الغارات، الطبقات الکبری، تذکره الخواص، الفصول المهمه هستند.

 

کتاب از دوران کودکی امام علی علیه‌السلام آغاز و در ده فصل دوران مکه، دوران مدینه، دوران خلفا، دوران خلافت، دوران جنگ جمل، دوران جنگ صفین، دوران حکمیت، دوران جنگ نهروان، دوران غارت‌ها و دوران شهادت حضرت را روایت می‌کند.


ارائه تحلیل‌هایی جامع از ماجراهایی همچون جنگ‌های دوران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، ماجرای خلافت، جنگ با قاسطین، ناکثین و مارقین، مکاتبات طولانی با معاویه، ماجرای بر نیزه کردن قرآن‌ها در جنگ صفین و... از دیگر موضوعات مطرح شده در کتاب است که از زبان خود حضرت مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد.


حجت‌الاسلام محمد محمدیان نویسنده کتاب «علی از زبان علی» پیش‌تر مجموعه هفت جلدی این کتاب را به زبان عربی و با عنوان «حیاة امیرالمؤمنین علیه‌السلام عن لسانه» پدید آورده بود و کتاب پیش‌رو تخلیصی از نسخه عربی آن است.


«علی از زبان علی» روایتی از حیات یک دین است که با طی کردن مسیری پر پیچ و خم و با گذر از موانع و دشواری‌ها راه خود را در جامعه‌ای سخت و متصلب باز کرده و توانسته سبک جدیدی از زندگی الهی را معرفی و پایه‌گذار تمدنی اسلامی گردد.

 

در ادامه بخشی از کتاب را که تحلیل جامع حضرت از جنگ صفین است میخوانیم:

در گفتگویی با یکی از بزرگان یهود، در جمع یارانم، درباره جنگ صفین توضیحاتی دادم: شگفت آور این بود که معاویه آرزوهایی در سر می پروراند. او به فکر خلافت بعد از عثمان بود و چشم طمع به حکومت دوخته بود و در اندیشه بود که خلیفه چهارم شود؛ ولی اوضاع بر خلاف میل او دگرگون شد و  خداوند حق را در جای خود قرار داد و حق از دست رفته مرا به من بازگرداند. امید معاویه به یاس تبدیل شده و طمعش بریده شد. معاویه به جای پذیرش حق، به دنبال توطئه چینی رفت. او سراغ عمروعاص را گرفت و با وعده حکومت مصر به او، او را فریب داد و با خود همراه کرد و با دستیاری عمروبن‌عاص، کشور اسلامی را به باد ستم داد و زیر لگد طغیان گرفت. هرکس با او بیعت می کردتحت حمایت او قرار می گرفت و هرکس به مخالفت با او برمی خاست، رانده میشد.

«عمار انقلاب» حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

«عمار انقلاب» حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی

جایگاه تفسیری آیت‌الله مصباح در نزد علامه طباطبایی و همکاری در تنظیم و انتشار تفسیر شریف المیزان، پیش از این فقط در قالب تاریخ شفاهی مطرح می‌شد، اما برای نخستین‌بار دستخط علامه طباطبایی در کتاب «عمار انقلاب» منتشر شده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب «عمار انقلاب؛ حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی، از هنگام تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی (1357-1313)» در آستانه سالگرد ارتحال علامه محمدتقی مصباح یزدی، توسط بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی منتشر می‌شود. این کتاب به قلم سهراب مقدمی شهیدانی نوشته شده و در آن برای نخستین‌بار برخی ناگفته‌های تاریخی و اسناد تازه‌یاب منتشر می‌شود که بسیاری از ابهامات تاریخی را حل و فصل می‌کند. رویکرد تبیینی و مستندنگارانه کتاب، موجب آن شده که حیات‌نامه آیت‌الله مصباح یزدی را در دل تحولات تاریخی پیرامونی روایت کند و از این رو، خوانندگان با مطالعه این اثر به اطلاعاتی گسترده دست می‌یابند که آنان را به دل تاریخ پرحادثه دهه چهل و پنجاه خواهد برد. اسناد و ناگفته‌های تاریخی مندرج در کتاب «عمار انقلاب» سرآغازی است بر تحلیل‌های تازه و رهیافت‌های تاریخی جدید پیرامون زندگانی پربار علامه مصباح و تاریخ حوزه و روحانیت در دورانِ معاصر.

مرور زندگی و زمانه علامه مصباح

کتاب «عمار انقلاب» بر پایه برخی اسناد و خاطراتِ دستِ اول انتشار یافته و جز در موارد ضروری، از تحلیل و قلم‌فرسایی خودداری شده است تا مخاطب از دریچه منابع دستِ اول، به مرور زندگی و زمانه علامه مصباح بپردازد. از این جهت، این کتاب می‌تواند منبعی برای تولید آثار تفصیلی و تحلیلیِ بعدی قرار گیرد. علاوه بر اسناد، به جهت تکمیل مباحث و روشن کردن برخی ناگفته‌ها از زندگی و کارنامه علامه مصباح یزدی، استفاده از محتوای گفت‌وگوهای تاریخی منتشر نشده با برخی شخصیت‌های حوزوی از جمله رضا استادی، محمود رجبی، غلامرضا فیاضی، سیدحمید روحانی، حسن منفرد، علی اکبر مسعودی خمینی، علی مصباح و... نیز بر غنای این مجموعه افزوده است.

«عمار انقلاب» به سه تن از اساتید علامه مصباح تقدیم شده است: «تقدیم به امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت‌الله العظمی بهجت، که عمار انقلاب پرورش‌یافته مکتب فکری و سیاسی آنان بود.»

این کتاب هشت فصل دارد. پیش از آغاز فصل نخست، «پیشینه پژوهش» و «گاه‌شمار زندگانی آیت‌الله مصباح از تولد تا ارتحال» درج شده است که شامل مروری اجمالی بر زندگانی پرحادثه و خدمات گسترده این عالم بزرگوار است. در این اثر، برخی اسناد تاریخی برای نخستین‌بار انتشار می‌یابد که در این یادداشت، یکی از این اسناد تازه‌یاب مندرج در کتاب «عمار انقلاب» در ادامه خواهد آمد.

اجازه‌نامه تفسیری علامه طباطبایی به علامه مصباح و مشارکت در تدوین و انتشارِ تفسیر المیزان

رابطه علمیِ آیت‌الله مصباح با علامه طباطبایی به هیچ وجه محدود به رابطه استاد-شاگردی عادی نیست بلکه ایشان آنچنان مورد وثوق علمی علامه بوده‌اند که در تآلیف و نشر کتاب شریف المیزان، مشارکت داشته است. مرحوم آیت‌الله مصباح در توصیف مراودات علمی خود با مرحوم علامه طباطبائی، چنین می‌گوید:

«اولین فرم کتاب تفسیر که چاپ شد یک جزوه شانزده صفحه‌ای بود. اوایل تابستان بود و من به مشهد مشرّف می‌شدم. ایشان همان فرم اول را با یک جلد کتاب «روش رئالیسم» که تازه چاپ شده بود به من دادند که خدمت مرحوم آقای میلانی بدهم. آقای میلانی تازه از کربلا به مشهد آمده و سکونت پیدا کرده بودند و هنوز در میان مردم خیلی شناخته شده نبودند. به هر حال من به مشهد مشرّف شدم و خدمت ایشان رفتم.

در جمع دوستان گفتند فلانی هم در تفسیر ما شریک است

برای اولین بار بود که ایشان را از نزدیک زیارت می‌کردم. ... بعد که با اصرار کتاب‌ها را به ایشان دادم خیلی اظهار بشاشت کردند و خوشحال شدند و فرمودند: «چه هدیه بزرگی برای من آوردید» و سفارش کردند «هر فرمی که از تفسیر چاپ می‌شود برای من بفرستید، صبر نکنید تا تمام شود و یک‌جا بفرستید. مشتاق هستم زودتر جزوه جزوه ببینم.» ... همین‌طور خدمت ایشان [علامه طباطبائی] بودم و ارتباط‌مان تا حدی بود که گاهی سؤالاتی می‌کردم و ایشان هم گاهی قبل از این‌که تفسیرشان را به چاپ‌خانه بدهند، به من می‌دادند و می‌گفتند: «تو هم نگاهی بکن». ...این جزوات را زود می‌گرفتم و مرور می‌کردم و اگر چیزی به نظرم می‌رسید، خدمت ایشان عرض می‌کردم. گاهی می‌فرمودند درست است و گاهی هم اشتباه مرا رفع می‌کردند و می‌گفتند اشتباه کرده‌اید. از کمال لطف‌شان یک مرتبه من پیشنهاد کرده بودم و ایشان جایی را تغییر داده بودند و کم و زیاد کرده بودند. برای این‌که از من تفقّدی کرده باشند، در جمع دوستان گفتند فلانی هم در تفسیر ما شریک است.»

جایگاه تفسیری آیت‌الله مصباح در نزد علامه طباطبایی و همکاری در تنظیم و انتشار تفسیر شریف المیزان، پیش از این فقط در قالب تاریخ شفاهی مطرح می‌شد، اما برای نخستین‌بار دستخط علامه طباطبایی در کتاب «عمار انقلاب» منتشر شده است.

متن کامل دست‌خط مبارک علامه طباطبایی خطاب به آیت‌الله مصباح در زمینه تصحیح و چاپ تفسیر شریف المیزان:

«جناب مستطاب عماد الاعلام آقای شیخ محمدتقی مصباح دامت برکاته؛

جلد پنجم تفسیر را اگر چنانچه وسائل چاپ فراهم شد، مشغول تصحیح و غلط‌گیری بشوید.

دیگر هیچ‌گونه مراجعه به اینجانب لزوم نداشته و در تصحیح و اتّخاذ کمک و اجازه چاپ و غیره، کاملاً مختارید.

والسلام علیکم

محمدحسین طباطبائی»

دستخط مذکور نشان‌گر جایگاه علمی والای علامه مصباح در نزد علامه طباطبایی است و بر اعتماد کامل علامه به ایشان و نیز مشارکت در تدوین و چاپ تفسیر شریف المیزان دلالت دارد که مسئله‌ای مهم در بازشناسی کارنامه علمی و جایگاه حوزوی علامه مصباح یزدی است. زندگانی پربرکت ایشان، از این قبیل نکته‌ها و ناگفته‌ها کم ندارد. ناگفته ماندنِ ابعادی از جایگاه علمی و خدمات فرهنگی علامه مصباح، بیش از آنکه ریشه در غفلت و کم‌اطلاعیِ برخی تراجم‌نگاران و مورخان داشته باشد، به وصفِ اخلاص و کتمان آن عالمِ مهذب بازمی‌گردد که همواره تلاش می‌کرد در آشکارسازی مجاهدت‌های خود، گامی برندارد و بی‌ادعا و گمنام به خدمت و مجاهدت در سنگرِ فکر و فرهنگ بپردازد.

«عمار انقلاب» در 824 صفحه وزیری در 500 نسخه توسط بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی انتشار می‌یابد. علاقمندان برای تهیه کتاب می‌توانند با شماره 32904231-025 تماس بگیرند.

«شاه جعفر»؛ داستان امامزاده‌ای که مدافع حرم بود

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

«شاه جعفر»؛ داستان امامزاده‌ای که مدافع حرم بود

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «شاه جعفر» از سوی واحد ادبیات پایداری انتشارات کتاب جمکران و به قلم «سعید محمدی» به چاپ رسید. این کتاب با مشارکت کنگره ملی شهدای استان قم تولید شده است.

امامزاده جعفر شهید از نوادگان امام موسی کاظم (ع) بوده که مزار شریف شان در خیابان امامزاده ابراهیم قم و کمی بالاتر از امامزاده ابراهیم واقع شده است. این امامزاده جلیل القدر از شهدای شهر قم بوده و در حمله مغول به قم به شهادت رسیدند.

رمان «شاه جعفر» ماجرای زندگی یونس، جوانی نمک فروش است که کارش، استخراج نمک از اطراف قم (دریاچه نمک) و فروش آن در قم است. او عاشق عطیه، یکی از دختر‌های دهکده جمکران شده و به هر دری می‌زند نمی‌تواند رضایت پدر دختر را بگیرد. با دعوای طایفه آن‌ها و طایفه عطیه، اوضاع برایش سخت‌تر می‌شود. یونس قصد کمک گرفتن از شاه جعفر که از بزرگان قم است را دارد که خبر می‌رسد لشکر مغول، به فرماندهی امیرزاده جته نویان، در حال حمله به قم است. شهر بهم می‌ریزد و همه در تدارک دفاع می‌شوند. به رهبری امامزاده جعفر، قرار می‌شود، دروازده‌ها بسته شود و حصار شهر مستحکم شود و در داخل شهر به دفاع برخیزند. مقدمات کار فراهم می‌شود. مغول‌ها به پشت دروازه‌های قم می‌رسند، اما با مقاومت قمی‌ها، در فتح شهر ناموفق هستند.

ماجرای حمله مغول به قم از ناگفته‌های تاریخ است. ناگفته‌تر از آن، دفاع غیورانه مردم قم به رهبری شاهزاده سید جعفر است. رمان «شاه جعفر» را باید خواند تا آنچه بر مردم قم در این هجوم گذشته، برای همگان روشن شود.

«شاه جعفر»، داستان امامزاده‌ای که مدافع حرم بودسر کوچه شان که رسید، موسی، برادر عطیه را دید که به سرعت به سوی او می‌آید. سرش را با پارچه سفیدی بسته بود. رد خون از زیر پارچه مشخص بود. شنیده بود که زخمی شده. موسی که به او رسید با اضطراب و ترس، در حالی که صدایش می‌لرزید گفت: «مغول دروازه را با منجنیق به سنگ بسته! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند. اوضاع خیلی خراب است. دروازه ترک خورده، انگار آتش زدن باغ، تعدادی از سربازانشان را سوزانده و حالا عصبانی اند. خدا به خیر بگذراند.»

کتاب «شاه جعفر» به قلم «سعید محمدی» نوشته شده که نگارش کتاب ماموریت در قصر را با حال و هوای تاریخی در پرونده ادبی خود دارد. این کتاب در ۱۸۸ صفحه و به قیمت ۷۰ هزارتومان توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و روانه بازار نشر شده اشت.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»

در مراسم سیزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ـ سرگذشت پرماجرا و پرجاذبه‌ی این بانوی دلاور، که با قلم رسا و شیوای حمید حسام نگارش یافته است، جدّاً خواندنی و آموختنی است. من این بانوی گرامی و همسر بزرگوار او را سالها پیش در خانه‌شان زیارت کردم. خاطره‌ی آن دیدار در ذهن من ماندگار است. آن روز جلالت قدر این زن و شوهر با ایمان و با صداقت و با گذشت را مثل امروز که این کتاب را خوانده‌ام، نمی‌شناختم؛ تنها گوهر درخشانِ شهید عزیزشان بود که مرا مجذوب میکرد. رحمت و برکت الهی شامل حال رفتگان و ماندگان این خانواده باد
اردیبهشت ۱۴۰۱
 
ـ ساخت فیلم بر اساس زندگی خانم بابائی حرکت مهم و مؤثری در جهت معرفی و آبروبخشیدنِ به خانواده‌ی اسلامی و مرد مسلمان است، و نباید از آن غفلت شود

معرفی کتاب‌های اخلاقی آیت‌الله مجتبی تهرانی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

معرفی کتاب‌های اخلاقی آیت‌الله مجتبی تهرانی

در تیرماه ۱۳۹۶ و همزمان با ایام سالگرد ترور آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد ابوذر تهران در تیرماه ۱۳۶۰، رهبر انقلاب اسلامی ۱۱۵ جلد کتاب شامل ۴۳ عنوان را به کتابخانه‌ی این مسجد اهدا کردند. در میان این کتابها  مجموعه کتابهای اخلاقی آیت‌الله مجتبی تهرانی جای گرفته است. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز رحلت این عالم عامل، به معرفی این کتب اهدایی می‌پردازد.

آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی از علمای مطرح اخلاق تهران بوده‌اند که با نگاهی مجتهدانه به متون اسلامی، مباحث اخلاقی را مطرح کرده است. ایشان در سال ۱۳۱۶ ه‌‌.ش در تهران به دنیا آمد و در شهرهای مشهد، قم و نجف، تحصیلات علوم دینی را به انجام رسانید. جلسات اخلاق ایشان از سال ۱۳۵۶ به طور منظم و هفتگی تا آخرین لحظات عمر شریف ایشان ادامه داشت. آیت‌الله مجتبی تهرانی در تاریخ ۱۳ دی ۱۳۹۱ به رحمت الهی شتافت و در حرم حضرت عبدالعظیم آرام گرفت.
* اخلاق ربانی(۳)، تأدیب غضب، خوف و رجاء
«تادیب غضب؛ خوف و رجاء» سومین جلد از مجموعه‌ی «اخلاق ربانی» اثری مشتمل بر آموزه‌های «آیت‌الله مجتبی تهرانی» است. سومین رساله از اخلاقی ربانی به خوف و رجاء پرداخته است. خوف، تأثر ، انفعال و درد روحی در رابطه با عمل است. رجاء، یعنی امید به معنای خشنودی دل در ارتباط با امری که محبوب انسان است. خوف و رجاء ملازم هم هستند ؛ به این معنا که روح و قلب انسان در هنگام خوف دارای رجاء هم می‌باشد. این کتاب در ۱۸ جلسه از مباحث معظم له گردآوری شده است.

* اخلاق ربانی(۴) تأدیب غضب، نفس و اوصاف آن
«تادیب غضب؛ نفس و اوصاف آن» چهارمین جلد از مجموعه‌ی «اخلاق ربانی» اثری مشتمل بر آموزه‌های «آیت‌الله مجتبی تهرانی» است. در این کتاب به مباحث صغر نفس پرداخته‌اند که یکی از نتایج جبن است. صغر نفس ملکه و حالتی است که وقتی در انسان پیدا میشود، دیگر نمی تواند واردات روحی‌اش را خصوصاً در ارتباط با مسائل مکتبی و حتی غیر مکتبی اش تحمل کند.

در مقابل آن، کبر نفس به معنای روح وسیع در برخورد با حوادث و واردات روحی که روح حالت بزرگی پیدا میکند و ثبات نفس را در پی دارد. با توجه به اهمیت این موضوع ، دشمنان اسلام سعی کرده و میکنند که با به کارگیری ابزارهای مختلف، جامعه مسلمین را به سمت صغر نفس و ذلت و خواری بکشانند. این کتاب در ۱۵ جلسه از مباحث معظم له گردآوری شده است.

* اخلاق ربانی(۵)، تأدیب غضب، نفس و حالات آن
«تادیب غضب؛ نفس و حالات آن» پنجمین جلد از مجموعه‌ی «اخلاق ربانی» اثری مشتمل بر آموزه‌های « آیت‌الله مجتبی تهرانی» است. در این کتاب رذیله انتقام جویی که در اسلام وجود ندارد و سوء خلق، حقد، لعن، فحش، طعن از عوارض آن است، در مقابل فضایل عفو، رفق، مدارات، حسن خلق مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب در ۱۶ جلسه از مباحث معظم له گردآوری شده است.

* اخلاق ربانی(۶)، تأدیب غضب، عُجب و انکسار
«تادیب غضب؛ عجب و انکسار» ششمین جلد از مجموعه‌ی «اخلاق ربانی» اثری مشتمل بر آموزه‌های « آیت‌الله مجتبی تهرانی»  است. چهارمین رساله از قوه غضبیه به بررسی رذیله بسیار خطرناک عجب پرداخته است، عجب به معنای خود بزرگ بینی و خود محوری. عجب نسبت به اعتقادات، ملکات نفسانی، علم و تواضع، عمل، مسائل اعتقادی، عبادت، ملکات حسنه. این کتاب در ۱۴ جلسه از مباحث معظم له گردآوری شده است.

* اخلاق ربانی(۷)، تأدیب غضب، کبر و تواضع
«تادیب غضب؛ کبر و تواضع» عنوان هفتمین جلد از مجموعه‌ی «اخلاق ربانی» اثری مشتمل بر آموزه‌های «آیت‌الله مجتبی تهرانی» است. پنجمین رساله از قوه‌ی غضبیه به موضوع رذیله سهمگین کبر پرداخته است. کبر یکی از ثمرات عجب به معنای خودبزرگ بینی در مقایسه با دیگران است که در مقابل فضیلت تواضع مطرح است که حالات زیبای روح بوده و در ادامه تواضع از دیدگاه علمای اهل معرفت پرداخته شده است. این کتاب در ۱۸ جلسه از مباحث معظم له گردآوری شده است.

* اخلاق ربانی(۹)، تأدیب شهوت، شهوت شکم، جنسی، ازدواج و فواید آن
«تادیب شهوت» نهمین جلد از مجموعه‌ی «اخلاق ربانی» اثری مشتمل بر آموزه‌های «آیت‌الله مجتبی تهرانی» است. کتاب نهم اخلاق ربانی به سومین قوه اصیل در انسان پرداخته است. شهوت شکم و شهوت جنسی که دو معنای عمومی از شهوت است، ازدواج و فواید آن، افراط و تفریط در شهوت که پیامدهای بسیار زشتی را در پی دارد و تاثیر آن بر عقل و قوای جسمانی از مباحث مطرح شده در این کتاب می باشد. این کتاب در ۵ جلسه از مباحث معظم له گردآوری شده است.

* اخلاق ربانی، خوف و رجاء، عرفان اسلامی
در کتاب منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری مراحل سیروسلوک را در قالب ۱۰۰ منزل توضیح داده است. آیت‌الله مجتبی تهرانی بر مبنای سیری که مرحوم خواجه عبدالله انصاری درباره سیر و سلوک داشته‌اند، در کنار مباحث اخلاقی، به شرح منازل معرفتی پرداخته‌اند، در این کتاب به دوازدهمین و نوزدهمین منازل معرفتی یعنی «خوف» و «رجاء» پرداخته شده است. این کتاب شامل ۱۰ جلسه از سخنرانیهای ایشان درباره این موضوع است. این کتاب برای علاقه‌مندان به مباحث عرفان اسلامی بسیار مفید خواهد بود.
 

کتاب «تنها گریه کن» چگونه به نگارش درآمد

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

کتاب «تنها گریه کن» چگونه به نگارش درآمد

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، اکرم اسلامی نویسنده کتاب تنها گریه کن که کتاب او بعد از استقبال خوب مخاطبین مورد توجه رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفت، در مقدمه این اثر نوشته است:

یا من یعطی من لم یسئله

«حتی اگر کتاب را ننویسی، اصرار دارم بروی و برای یک‌بار هم که شده، حاج‌خانم را ببینی.»

این نقطه، تنها چیزی بود که در موردش تردید نداشتم؛ دیدار! و خوب واقعیت این است که نمی‌شود یک‌بار حاج‌خانم را ببینی و دوباره دلت هوایش را نکند و قرار دومی نگذاری.

یک صبح زمستانی بود. میان کوچه‌های بلوار امین، خانه‌شان را پیدا کردم و برای اولین بار در عمرم، با آغوش گرمِ یک مادر شهید مواجه شدم که فقط برای من باز شده بود.

من غریبی می‌کردم و او مادرانه، مهربانی. تعارفم کرد هر کجا راحتم بنشینم. بی اختیار چند قدم برداشتم طرف مبل راحتیِ سمت راستم و تا پایان تمام جلسات مصاحبه، جایم را تغییر ندادم. بعد‌ها برایم گفت:

«اینجا که می‌نشستیم و حرف می‌زدیم، اتاق محمد بود. چند سال پیش موقع تعمیر خانه، از حاجی خواستم دیوارش را بردارد.» و من که همیشه به شانه‌ها ایمان داشتم، دلگرم شدم.

دیدار اول‌مان تا اذان ظهر طول کشید. نرفته بودم برای مصاحبه، نرفته بودم برای محک زدن خودم؛ حتی به پرونده‌ی باز روبه‌رویم به چشم خریدار هم نگاه نمی‌کردم. حاج حسین سفارشم کرده بود و من گوش به‌فرمان، رفته بودم تا نفس پاک و بهشتی یک مادر شهید بهم بخورد و روزم را نورانی کند.

باورم شده بود مهمان عزیز این خانه‌ام؛ بس‌که صاحبخانه با دقت و اشتیاق برایم حرف می‌زد. عکس‌هایشان را نشانم داد. دستم را گرفت و برد سمت اتاقش، آشپزخانه، حیاط و داخل زیرزمین. چشمم با احتیاط به گوشه‌های خانه بود و گوشم با حیرت و اشتیاق به ماجرا‌هایی که تعریف می‌کرد.

کتیبه و پرچم و سیاهی و کیسه‌های برنج و دیگ و اجاق گاز برای مراسم محرم و فاطمیه، یک طرف تمیز مرتب چیده شده بودند. سمت دیگر، بسته‌های ارزاق و لباس برای خانواده‌هایی که یک ماه را تا ماه بعد، چشم به راه کمک می‌کردند. یک طرف هم ویلچر و تخت و تشکِ بیمارستانی و ده‌ها وسیله‌ی ضروری و رفاهی برای خانواده‌هایی که بیمار داشتند و امکانات مالی نه.

این‌ها فقط بخشی کوچک از خیری بود که از خانه‌ی شهید معماریان به هرکسی که درِ خانه‌شان را به‌امید گشایشی می‌زد، می‌رسید. همان روز اول، با محبت و لبخند و حوصله، مثل یک کبوتر جلدم کرد.

نزدیک ظهر، در حالی که یک چیزی توی دلم تغییر کرده بود و متحیر دنیا را نگاه می‌کردم، اجازه خواستم زحمت را کم کنم. با دستِ پر روانه‌ام کرد. سه‌تار جانماز سفید تور دوزی شده گذاشت کف دستم و گفت: این‌ها را خودمان می‌دوزیم. تور و ساتن و روبان لباس‌هایی را که به درد پوشیدن نمی‌خورند، می‌شکافیم. با دقت و احتیاط که شسته و اتو شده‌اند، ازشان جانماز و حتی گاهی روبالشتی می‌دوزیم، تزیین می‌کنیم و همین جا می‌فرستیم؛ پولش هم می‌ماند برای خانواده‌های نیازمند.

مادر شهید گفت: این‌ها را خودم دوختم. یکی باشد برای خودت، دو تا هم برای هر کسی که دوستشان داریم. سه سال گذشته، هنوز هم وقتی به سجاده‌ام نگاه می‌کنم، پولک‌های جانمازی تویش برق می‌زند و باورم نمی‌شود قبلا لباس عروس بوده است.

نماز ظهرم را که در مسجد نزدیک خانه‌شان خواندم، مطمئن بودم می‌خواهم تا زنده‌ام، چند خط راجع به این زن بنویسم. اما می‌توانستم؟ مردد بودم و می‌ترسیدم. ته دلم احساس می‌کردم این کار سنگینی است. دلم می‌خواست یک نفر با اطمینان بگوید بله، بنویس یا بگوید نه، نمی‌توانی.