ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حضوررهبری در مراسم تشییع پیکر شهدای جهاد خودکفایی سپاه
حضور رهبر انقلاب در مراسم تشییع پیکر شهدای جهاد خودکفایی سپاه
حضرت آیت الله خامنه ای، فرمانده معظم کل قوا، صبح امروز (دوشنبه) در مراسم تشییع پیکر پاک شهدای جهاد خودکفایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حضور یافتند.
رهبر انقلاب اسلامی با حضور در حسینیه عاشقان ثارالله ستاد فرماندهی کل سپاه، ضمن قرائت فاتحه برای سردار حسن تهرانی مقدم رئیس سازمان جهاد خود کفایی و تحقیقات سپاه، و جمعی از شهدای حادثه انفجار در پادگان سپاه در حومه ملارد استان البرز، برای این شهدای گرانقدر، علو درجات، مسئلت کردند.
رهبر انقلاب همچنین در حاشیهی این مراسم با خانوادهی شهدای حادثه گفتوگو کردند.
مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی و14 گلوله به نیت 14 معصوم ع
خبرگزاری فارس: آیتالله حاج میرزاجواد آقا تهرانی در یکی از عملیات ها، به نیت چهارده معصوم، چهارده گلوله خمپاره شلیک کردند. از دیده بان سؤال شد آیا به هدف میخورد؟ دیده بان که نمیدانست چه کسی شلیک میکند با هیجان میگفت کاملا به هدف میخورد.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، هر وقت به مشهد میآمدیم پدرم مرا به دیدن او میبرد. کوچه باریکی بود در یکی از محلههای قدیمی. نمیدانم چرا وقتی وارد کوچه میشدیم بوی سیب همه مشامم را پر میکرد. آنقدر از این رایحه خوشم میآمد که دلم میخواست این کوچه انتهایی نداشت.
پدرم، کنار در خانهای میایستاد و آرام در میزد. بعد از لحظاتی چهره نورانی او در آستانه در ظاهر میشد. هم پدرم و هم من دستش را با زحمت میبوسیدیم. این دست و این خانه هم بوی سیب میداد. شوق پدرم از بوسیدن دستان «آیتالله میرزا جواد آقاتهرانی» حدی نداشت. هنوز هم وقتی آن لحظه ها را به یاد میآورم دوباره بوی سیب را احساس میکنم.
بعدها که کمی بزرگتر شدم دوباره آمدم به همان کوچه. اما او دیگر نبود. کوچه هم بوی سیب نمیداد. آمدم به دنبال نوشتههایی که ردپایی از این مرد ملکوتی در صفحههای آن پیدا بود. این نوشتهها چقدر کم بودند ولی فهمیدم این بسیجی عارف، تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان در تهران خوانده و بعد از آن راهی قم شده است. بعد از سالهایی به نجف رفته و محضر عالمان بزرگ آن روز را درک کرده است.
بعد از ازدواج در سال 1312 به مشهد مقدس هجرت میکند و پلههای تقوا و علم را بالا و بالاتر میرود. او بعد از انقلاب و شروع جنگ لباس طلبگی و بسیجی را در هم میآمیزد تا حق هر دو لباس را ادا کرده باشد.
از ایشان نقل میکنند که در یکی از مناطق جنگی فرموده بود:
«در قضیه انداختن حضرت ابراهیم (ع) به آتش توسط نمرودیان، پرستویی را دیدند که منقارش را از آب پر میکند و بر آتش میریزد. ملکی از او سؤال می کند این مقدار آبی که در منقار تو جای میگیرد بر این آتش انبوه چه اثر دارد؟
پرستو میگوید: میدانم اثری ندارد ولی دوست دارم من هم ابراهیمی باشم. »
بعد ادامه میدهند:
«میدانم آمدن من به جبهه اثری ندارد ولی میخواهم در صحنه باشم، در صف ابراهیمیان زمان.»(1)
پدرم میگفت: «روزی یکی از روحانیان با زحمت دست ایشان را بوسید. آقا بعد از این حرکت از اتاق خارج شد و بعد از مراجعت به آن روحانی گفت: «تو دست مرا بوسیدی، من هم رفتم کفشهای تو را بوسیدم.»
آیتالله حاج میرزاجواد آقا تهرانی در یکی از عملیات ها، به نیت چهارده معصوم، چهارده گلوله خمپاره شلیک کردند. از دیده بان سؤال شد آیا به هدف میخورد؟ دیده بان که نمیدانست چه کسی شلیک میکند با هیجان میگفت کاملا به هدف میخورد.
از ایشان نقل شده:«آقای صیاد شیرازی چند بار آمدند نزد من. به ایشان گفتم چون در جبهه موجب اذیت و آزار دیگران هستم. کمتر میآیم. بعد با تبسم ادامه دادند؛ روزی قرار شد خمپاره بزنم مجبور شدند به علت خمیدگی پشتم چهارپایه آوردند و من روی آن قرار گرفتم. یک نفر هم دست روی گوشهایم گذاشت و من گلولهها را توی لوله خمپاره انداختم.(2)
آیت الله میرزاجواد آقاتهرانی، دوم آبان ماه 1368 آرام و قرار گرفت و در قطعه شهدای مشهد همسایه خدا شد
یک روز که به بهشت رضا رفته بودم کنار مزاری رسیدم که نام و نشانی نداشت اما بوی سیب میداد فهمیدم این رایحه دل آویز از کوچهای در یک محله قدیمی به این مزار کوچک کوچ کرده است.
*چشم فرمانده عزیز
مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی(ره) به منطقه والفجر مقدماتی آمده بودند، (به دلیل تواضع زیادشان) امام جماعت نمی شدند مگر به زور .
ایشان به ما میفرمود: «شما از من جلوتر هستید.» خیلی اعتقاد و احترام عجیبی به رزمنده ها داشت
یک شب به تیپ امام جواد(علیه السلام) آمده و سخنرانی نمودند. بعد که سخنرانی تمام شد، موقع نماز بود اما قبول نمیکردند بروند جلو و امام بایستند. آقای برونسی گفت: «آقا! بروید و امام باشید». میرزا جواد آقا گفت:«شما دستور می دهی؟»
شهید برونسی گفت: «من کوچک تر از آنم که دستور بدهم، ولی خواهش می کنم».
علامه گفت: «نه پس خواهش را نمی پذیرم.»
بچه ها گفتند: «خوب آقای برونسی! مصلحتا بگوئید دستور می دهم تا بپذیرند. ما آرزو داریم پشت این عارف بزرگ نماز بخوانیم».
شهید برونسی هم، همین کار را کرد و علامه در جواب فرمود: «چشم فرمانده عزیز»
بعد از نماز علامه حال عجیبی داشت. شهید برونسی را کنار کشیده بود و اشک می ریخت، می گفت: دوست عزیزم جواد(علامه میرزاجوادتهرانی) را فراموش نکنی و حتما ما را شفاعت کن».
*منبع:
1- روزنامه جمهوری اسلامی /20آذر ماه 1368
بیانات رهبری در دانشگاه افسرى امام على (علیهالسّلام)
ادامه مطلب ...
سپاه قدس کارخانه بمب هسته ای ایران
این روزها نام «قاسم سلیمانی» چنان رعشه ای بر تن دشمنان این مرز و بوم انداخته که در کنگره آمریکا ساعت ها بر سر نام او و روش های ترور وی برنامه ریزی می کنند؛ نامی که شاید در داخل ایران چندان شناخته شده نباشد اما در خارج از مرزهای این کشور به خوبی این نام و قدرتی که از طرف خداوند در اراده و همت او جاری ساخته شده را می شناسند.
در کنگره آمریکا یک مقام نظامی به صراحت نام قاسم سلیمانی را بر زبان می آورد و می گوید: "قاسم سلیمانی بسیار سفر میکند... تکان بخورید... تلاش کنید او را بکشید".
امروز قاسم سلیمانی ادامه دهنده راه شهدایی است که به چیزی جز هدفش و سرسپردگی در برابر امامش، نمی اندیشد. قاسم سلیمانی ادامه دهنده راه مردان خداجویی چون همت ها و باکری ها و زین الدین هاست. همان هایی که در 8 سال جنگ تحمیلی نامشان لرزه بر سپاه دشمن می انداخت.
نام قاسم سلیمانی سالهاست که بلای جان آمریکایی ها و صهیونیست ها شده و خوابشان را آشفته ساخته. نمونه بارز این سخن جمله معروف شیمون پرز است که می گوید: خاورمیانه روی انگشت ژنرال قاسم سلیمانی می چرخد.
اذعان روزنامه های انگلیسی و آمریکایی به شکست در پروژه و عراق و افغانستان و قدرت بالای ژنرال ایرانی نشان از ضعف سپاه آمریکا در برابر حاج قاسم سلمانی دارد.
اوج
عصبانیت آمریکایی در این اعتراف موج می زند: " ۸ سال گذشته ما شاهد جنگ
بین متحدین و نمایندگان سپاه قدس با ارتش آمریکا بوده ایم که نتیجه آن را
اکنون می بینم، چرا که ارتش آمریکا درحال ترک عراق است."
قدرت و نفوذ
سپاه قدس در گسترش اسلام در کشورهای منطقه تا جایی پیش می رود که یک
روزنامه آمریکایی در مقاله ای می آورد: " یکی از قدرتمندترین چهرههای
موجود در عراق، یکی از مقامات دولتی این کشور، یک رهبر شبه نظامیان یک
روحانی بلندپایه و یا یک فرمانده یا دیپلمات آمریکایی نیست.این فرد، یک
ژنرال ایرانی است که هماکنون بسیار پرنفوذتر از همه مقامات نامبرده شده
است.ژنرال «قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروهای قدس، شاخه فعال سپاه پاسداران
ایران در عراق است که مأموریت این شاخه، گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه
است".
آمریکایی ها قاسم سلیمانی را مسبّب اصلی شکست خود در عراق و افغانستان می دانند و برای میلیاردها دلار هزینه های صرف شده و صدها جوان کشته شده در جنگ های به راه انداخته، امروز کاسه چه کنم چه کنم در دست گرفته اند.
بازی کودکانه ای که امروز آمریکایی ها به راه انداخته اند داستان ترور قاسم سلیمانی است. اما باید دانست که گره کور مشکل آنها با ترور وی باز نمی شود. ترور «ژنرال ایرانی» در ادامه ترور علی صیادها، اسدالله لاجوردی ها و ... می باشد. و این احمقانه ترین اتفاق ممکن می باشد برای آمریکایی ها. و از روی دیگر این تهدید نشان از استیصال بی چون و چرا سپاه کفر در برابر سردار سپاه قدس حاج قاسم سلیمانی دارد.
آمریکایی ها باید توجه کنند که با ترور قاسم سلیمانی به جایی نمی رسند. جمهوری اسلامی ایران امثال قاسم سلیمانی ها زیاد دارد. فرماندهانی جان بر کف و مدبّر که خود را سرباز و مطیع امر ولایت می دانند. امروز امام خامنه ای سربازانی گمنام چون قاسم سلیمانی کم ندارد و جمهوری اسلامی ایران در طول تاریخ بعد از انقلاب ثابت کرده است با ترور هر یک از فرماندهان و اندشمندان، فرمانده و اندیشمندی به مراتب قویتر و لایتمدارتر برای مقابله با استکبار متولد شده است.
ایران تا زمانی که امثال قاسم سلیمانی ها را دارد نه نیازی به بمب هسته ای دارد و نه تجهیزات نظامی، بمب هسته ای و تجهیزات نظام در برابر اراده و غیرت ایرانی جماعت، پشیزی ارزش و اهمیت ندارد.