وصیت شهید مدافع حرم رضا حاجیزاده +تصاویر
به گزارش فرهنگ نیوز، شهید مدافع حرم رضا حاجیزاده از شهدای لشکر عملیاتی 25 کربلا به همراه 12 تن دیگر از یارانش در روز 17 اردیبهشت ماه امسال در خانطومان سوریه به شهادت رسید که پیکرش در معرکه نبرد جا ماند.
پس از انتقال وسایل شخصی شهید حاجیزاده از سوریه، وصیتنامهای همراه این وسایل بود، که متن ان به روایت فارس در ادامه آمده است :
بسمالله الرحمن الرحیم
«و اما خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی» آیات 40 و 41 سوره مبارکه النازعات
«و اما آن کس که از مقام و مرتبه پروردگارش ترسیده و خود را از هوا و هوس بازداشته است، به یقین بهشت جایگاه اوست».
با سلام و صلوات به محضر منجی عالم بشریت حضرت صاحبالزمان(عج) و نائب بر حقش امام خامنهای و شهدای اسلام و ایران، به خصوص شهدای مدافع حرم.
اینجانب رضا حاجیزاده فرزند رجبعلی در صحت و سلامت کامل عقلی وصیتنامه خود را مینویسم، من نمیخواهم که عمرم بیثمر باشد و مرگم یک مرگ عادی، مرگی میخواهم که در راه اسلام و ایران اسلامی باشد.
من بخاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهل بیت(ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه مینمایم و میروم تا انتقام سیلی حضرت زهرا(س) را بگیرم.
من از مردم ایران میخواهم تفرقهاندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگه دارید، به دوستان و آشنایان توصیه میکنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید.
پدر و مادر را گرامی و محترم بدارید، از طهارت و معصومیت خود شدیداً حراست و پاسداری کنید، پیوند به ائمه اطهار(ع) و بهخصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال بهیاد داشته باشید.
خدمت پدر و مادر عزیز و گرامی!
موفقیت من در مراحل گوناگون زندگی مرهون زحمات و دعای خیرتان بوده است، امیدوارم کوتاهی و قصورم را در رسیدگی به اوضاع و احوالتان بخشنده باشید و حلالم کنید و این را بدانید تا آنجا که در توان داشتم در حد بضاعتم تلاش کردم تا رضایت شما را در زندگی خود داشته باشم.
هر پدر و مادری عاقبت به خیری فرزندشان را خواهانند و این را بدانید که بنده عاقبت به خیر شدم و این عاقبت به خیری را مدیون زحمات دیروز شما هستم.
داداش جان!
در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بی چون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایتپذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد.
همسر مهربان و صبورم!
میدانم که بعد از رفتن من تمام سختیهای این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمیروم، من جوانم و زندگی با شما را دوست دارم و میخواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم اسلام و اهل بیت(ع) دفاع کنیم و راضی هستیم به رضای خدا ولی این بار سنگین بر دوش توست و از تو میخواهم صبر زینبگونه پیشه کنی و در برابر تمام سختیها و مشکلات یاد خدا را فراموش نکنی و در تمام مراحل از خدا کمک بگیری.
از تو میخواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامهدهنده را شهدا باشند و بابت تمام کمبودها و نبودهایم از تو میخواهم حلالم کنی.
فاطمهحلما جان!
دِتِر (دختر) بابا، دوستت دارم، دوستت دارم، بدان که بابا رفته است که تا تو و امثال تو در امنیت و آرامش در خاک خود قدم بگذارید و بدان که ناموس شیعه در واقع ناموس خودمان است، تکلیف ما این است که از ناموس شیعه دفاع کنیم و جان خود را در این راه بدهیم و از تو میخواهم که در سنگر خود که همان چادر توست، بمانی و بایستی و مقابله کنی تا پرچم اسلام و تشیع همیشه پیروز و سرافراز بماند.
محمدطه جان!
مرد خانه بابا، تو دیگر ستون خانهای، از تو میخواهم که دینت را حفظ کنی و در خط ولایت فقیه باشی و گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشی، دعا میکنم که در رکاب امام زمان (عج) ادامهدهنده راه شهدا باشی و در زندگیات طوری باشی که موضع اسلام و مسلمین به خطر نیفتد.
از همه دوستان و آشنایان و همکارانم میخواهم که مرا حلال کنند و قصورم را ببخشند و اگر دینی از کسی برگردنم مانده است، برای تسویه به خانوادهام مراجعه نمایند که خداوند میفرمایند هر گناهی از شما بخشیده میشود، غیر از حقالناس.
مستند ملازمان حرم - شهید عبدالصالح زارع
زهرا کمالی همسر شهید زارع این بار در گفت وگو با شهره پیرانی، خاطراتی از همسر شهیدش نقل می کند. زارع از جمله شهدای نبرد آزادسازی نبل و الزهرا محسوب می شود.
شهادت مدافع حرم، عبدالصالح زارع ۱۸ بهمن ماه سال گذشته اعلام شد، پیکر مطهرش پس از انتقال به میهن اسلامی ابتدا در استان مازندران و سپس در قم تشییع و پس از اقامه نماز به امامت آیتالله نوریهمدانی مرجع تقلید شیعیان، در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) به خاک سپرده شد.
او سومین شهید مدافع حرم شهرستان بابلسر و چهاردهمین شهید مدافع حرم استان مازندران به شمار می رود.
مستند ملازمان حرم - شهید محمد حسین میردوستی
«و بعد از شهادتم بخاطر من گریه نکن؛ چون من در راه خدا شهید شدم و به پسرم بگو که پدرت برای امنیت کسانی مثل خودش در این راه رفت» این بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم، سید محمد حسین میردوستی است که خطاب به همسر و پدر و مادرش نگاشت و پس از آن بود که شوق پرواز در او شوری دیگر گرفت و به خیل کاروان شهدا پیوست.
بیست و دومین قسمت مجموعه «ملازمان حرم» کاری از تلویزیون اینترنتی نصر، به گفت وگو با همسر این شهید گرانقدر مدافع حرم اختصاص دارد.
سید محمد حسین میردوستی، آبان ماه سال گذشته در مبارزه با گروه های تکفیری و تروریستی در سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش، بر دستان ملت خداجو و ولایت مدار ایران تشییع شد.
دیدار خانواده شهدای مدافع حرم افغانستانی لشکر فاطمیون با رهبری انقلاب
مدافعینی که در «خان طومان» جاودان شدند+ تصاویر
تصاویری که خواهید دید مردانی هستند اهل شمال که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) از دیار خویش هجرت کردند و در منطقه خان طومان سوریه حین مبارزه با تروریستهای تکفیری به شهادت رسیدند.
تصاویری که خواهید دید مردانی هستند اهل شمال که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) از دیار خویش هجرت کردند و در منطقه خان طومان سوریه حین مبارزه با تروریستهای تکفیری به شهادت رسیدند.
شهید حسین مشتاقی اهل نکاء
شهید علی عابدینی اهل فریدونکنار
شهید محمود دادمهر اهل ساری
شهید سید جواد اسدی اهل ساری
شهید رحیم کابلی اهل بهشهر
شهید بهمن قنبری اهل بهشهر
شهید سید رضا طاهر اهل بابل
شهید رضا حاجی زاده اهل آمل
شهید محمد بلباسی اهل قائم شهر
شهید جواد بریری اهل بابلسر
شهید سعید کمالی اهل ساری
شهید حسن رجایی فر اهل بابل
شهید علی جمشیدی اهل نور
فاطمیون خود را سرباز ولی امر مسلمین میدانند/ حالا که فرزند دیگری ندارم، خودم تصمیم گرفتهام برای جهاد به سوریه بروم
به گزارش عمارنامه، مدتی بود که دنبالش میگشتیم، میدانستیم که چند ماهی است که برگشته و میخواهد در ایران بماند، اما هیچ نشانی از او نداشتیم، بچههای بنیاد او را نمیشناختند و شماره تلفنی که از این طرف و آن طرف پیدا کرده بودیم هم نتوانست به ما کمکی بکند یا بر نمیداشت یا اگر بر میداشت جواب درست و درمانی به ما نمیداد. نهایتاً از برادر شهید موسوی که جویای او شدیم، پیشنهاد داد که به بهشت زهرا برویم. البته به نظر هم بهترین راه همین بود، گفته بودند که معمولاً پنجشنبهها بر سر مزار پسرش میرود، یکی دو پنجشنبه سری به بهشت زهرا زدیم و قطعه 50 را هم زیر و رو کردیم اما خبری نبود، اما نا امید نشدیم و آنقدر رفتیم و آمدیم تا پیدایش کردیم.
میگفت مصاحبه نمیکنم قبلاً هم شنیده بودیم که علاقهای به گفتگو ندارد، میگفت محمد حسینش را نداده که خودش مشهور شود یا بخواهد منتی برسر دیگران بگذارد اما آن روز آنقدر با او بحث کردیم تا نهایتا با پادرمانی "شهید ابوحامد" راضی شد چند دقیقهای با ما همکلام شود.
تنها فرق او با بقیه کسانی که به سراغشان میرفتیم افغانی بودنش، نبود، هرچند حضور فرزندش در تیپ فاطمیون در کنار دیگر مدافعان افغانی حرم برای او یک وجه تمایز بود اما وجه تمیزدیگری هم داشت، اینکه محمد حسین تک فرزند بود و خواهر یا برادری نداشت و البته تنها 21 سال ازخدا عمر گرفته بود.پدر شهید خدا پناه به عبارتی همه چیزش را در راه خدا دادده بود همه زندگیش را. با این حال چندین بار شنیده بودم که میخواست خودش هم به سوریه برود اما به اجازه نداده بودند.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتگوی خبرنگاران نسیم آنلاین با پدر شهید محمد حسین خداپناه یکی از شهدای مدافع حرم افغان و از اعضای تیپ فاطمیون است.
* شهدای فاطمیون شهدای دفاع از اعتقادات هستند
«نسیم آنلاین»: آقای خداپناه کمی از شهیدتان بفرمایید؟ شما کجا سوریه کجا؟
ما کوچکتر از آن چیزی هستیم که بخواهیم از شهدا حرف بزنیم. شما گفتید که اینها در سوریه هستند و چه ربطی به ما افغانیها دارد. این حرف را اکثریت میزنند، اما من میخواهم بگویم وقتی که شما به زیارت امام حسین(ع) در کربلا میروید یا هنگامی که عاشورا میشود میتوان گفت که چرا حسین حسین میگویید؟ او در عراق است پس چرا شما در ایران حسین حسین میگویید و تا اربعین عزاداری میکنید؟ این سوال از ابتدا اشتباه است. شهدای فاطمیون شهدای دفاع از اعتقادات بوده و هستند و اعتقاد و ایمان هیچ مرز و محدودیتی را نمی پذیرد. این شهدا در راه دفاع از حریم آل االله و اسلام ناب به شهادت رسیده اند. امروز همه باید بدانند که ما شهدایمان را فقط و تاکید میکنم فقط در راه خدا و ائمه دین خدا فدا کرده ایم. نه به خاطر هیچ کس ویا کشوری یا نیرویی و نه حتی به دلیل مادیات این اتفاق افتاده است. تمام کسانی که میگویند پول میدهند تا این فرزندان برای نبرد به سوریه اعزام شوند، به من بگویند که منی که تنها فرزندم و تنها پسرم را در این راه دادم چگونه میشود که یک مرد بعد از پنجاه و چند سال همه محصول زندگی خود را که تک فرزندش است برای مادیات بدهد؟ درست در زمانی که حقیر هیچ گونه مشکل مادی نیز نداشتم.
ما شهیدی که دادیم در راه خدا دادیم و از خدا هم اجرش را میخواهیم نه از سپاه چیزی میخواهیم و نه از ایران و نه از افغانستان. البته از برکات شهادت پسرم این بود که از شهادتش به خودم آمدم و توانستم به صورت مستقیم با صاحب این جریان ارتباط بگیرم.
ما در این راه از هیچ نهاد، سازمان، ارگان یا حتی کشور و نظامی طلب نداریم و هیچ چیز نمیخواهیم و هرگاه هم طلب مسئلهای را داشته باشیم سعی می کنیم مستقیم به عمه خانم حضرت زینب یا اربابمان سیدالشهدا وصل شویم. ما از آنها که صاحبان واقعی این خون ها هستند طلب میکنیم.
باز شما زحمت کشیدید یادی از شهدا کردید و مارا دعوت کردید. اما ما کوچکتر از آن هستیم که حرفی بزنیم، اگر خیلی زرنگ باشیم بتوانیم کوشش کنیم که شرمنده شهدا نباشیم. شهدا راهشان را انتخاب کردند و رفتند.
* ایرانیها، عراقیها و لبنانیها همه و همه برای صلابت دین اصیل و حیات این حقانیت به پا خواسته اند
من تنها پسرم، تک فرزندم که حتی دختر هم ندارم را در سن21 سالگی تقدیم خانم حضرت زینب(س) کردم. پسرم در دورانی که در افغانستان بود دوبار در ارتش ملی و زیر نظر آمریکاییها دوره دیده بود و فعالیت کرده بود و پس از اینکه ماجرای سوریه و دفاع از حرم پیش آمد به سرعت خود را به دمشق رساند و مشغول دفاع از حرم شد.
با این حال تا زمانی که بحث اعتقادات در میان نباشد انسان نمیتواند خود را راضی کند تا تنها فرزندش را برای جنگ عازم میدان های نبرد کند. البته من بعد از این مسئله خودم هم اقدام کردم برای اعزام که در جواب به من گفتند شما تنها پسرت را در این راه دادی فعلا کمی بمان تا در زمان مناسب اگر لازم بود اعزام شوید.
من در جواب مسئولان امر گفتم هر کس یک آرزویی دارد و من هم برای خود آرزویی دارم. پسرم خواست و به آرزویش رسید حالا این وسط تکلیف من چه میشود؟ در روز قیامت آیا آقا سید الشهدا به من میگوید به دلیل شهادت فرزندت نیازی به حضور شما در دفاع از خانه و ناموس ما نبود؟یا اینکه چون تو فرزندت به شهادت رسید دیگر تکلیف از گردن شما برداشته میشود؟ همه این مسائل در راه اعتقاد است. پاکستانیها در قالب زینبیون می آیند و افغان ها در قالب فاطمیون. ایرانیها، عراقیها و لبنانیها همه و همه برای صلابت دین اصیل و حیات این حقانیت به پا خواسته اند و از هیچ چیزی فروگذار نخواهند بود.
«نسیم آنلاین»: از فرزند شهیدتان برایمان بگویید؟
فرزند من متولد یسال 71 و 21 سال سن داشت. در افغانستان دو بار وارد ارتش ملی شد ولی من وی را در آنجا از نظامیگری منع کردم و به او میگفتم که نرود. چون اوتنها فرزند ما بود و باید خانواده را سر پا نگه می داشت. البته این مسئله داعش و تکفیریها در ایران این 5 یا 6 سال است که سر زبانها افتاده اما در افغانستان این چیزها جدید نیست ما حدود 20 سال است که با اینها یعنی وهابیها درگیر هستیم و داعش و جبهه النصره و... اینها همه شاخههایی از القاعده هستند که هر روز یک اسمی روی آنها میگذارند و برای ما چیز جدیدی نیست.
مثلاً در پاکستان اخوان المسلمین هستند و وهابیت و القاعده و... حالا هم یک شاخهای اضافه کرده به نام داعش و جبهه النصره و... و این برای ما حرف جدیدی نیست. این شهدا یک عقیده خاصی داشتند که رفتند و شهید شدند. پسر من هم در تاریخ 20 شهریور93 در منطقه الدخانیه دمشق شهید شد.
*پیکر فرزندم 16 روز در منطقه ماند
«نسیم آنلاین»: از دوستان شنیدیم که پیکر فرزندتان بعد از شهادت مدتی هم در منطقه ماند؟
بله، 16 روز جنازههای پسرم ، سید حامد و عقیل در منطقه مانده بود.
«نسیم آنلاین»: چطور از شهادتش مطلع شدید؟
من ایران نبودم. برادرم تماس گرفت و گفت بیا که پسرت مجروح شده است. من به برادرم گفتم که راستش را بگو من طاقت شنیدنش را دارم. کسی که در این راه رفته است چه هدیه ای بالاتر از شهادت که نصیب آن رزمنده شود. بهتر از آن است که مثلاً برود سر خیابان با موتور تصادف کند و کشته شود مرگ که چیزی نیست همه انسان ها دچار آن می شوند پس چه بهتر که اگر انسان میخواهد برود با شهادت برود
«نسیم آنلاین»: فرزند شهیدتان در هنگام اعزام به سوریه خودش از شما اجازه گرفت یا از طریق بستگان و آشنایان کسی را برای این امر خدمتتان فرستاد؟
من اینجا نبودم. برادرم اینجا بود و از برادرم اجازه گرفته بود و من هم به برادرم گفتم کار خوبی کردید حالا که این راه را انتخاب کرده خیلی هم عالی و البته نا گفته نماند پسرم از بچهگی مذهبی بود و وقتی ما در کابل زندگی میکنیم در منطقه ما مسجد و حسینیه ها همه دست اینها بود و همه مراسم ختمها و محرم و عاشورا را برگزار میکردند.
خلاصه که برادرم با من تماس گرفت و من گفتم حالا که این راهش را انتخاب کرده بگذار برود و من راضی هستم.
* بچههای کم سن و سال تر از فرزندم را در میان مبارزین دیدم
«نسیم آنلاین»: واقعاً شما راضی بودید؟
بله. وقتی که در این راه رفته و آگاهانه و بدون هیچ زور و اصراری این راه را انتخاب کرده است چرا باید ناراضی باشم. چه راهی بهتر از اینکه جانت را برای اهل بیت و خاندان عصمت و طهارت فدا کنید. خودم هم وقتی که یک بار مشرف شدم سوریه و خدا این سعادت را به ما داد و دستمان به ضریح عمه سادات رسید من آنجا دیدم که بچههای کوچکتر از پسر من هم بودند که میجنگیدند و بچه من که از آنها بالاتر نبود.
«نسیم آنلاین»: فرزندتان ازدواج کرده بود یا مجرد بود؟
بله مجرد بود، تازه میخواستیم برای او آستین بالا بزنیم و زن بگیریم. حتی یکی دو تا عکس هم از فامیل فرستاده بودیم. معتقدم با توجه به مشکلاتی که هست در کل جوانان باید زودتر ازدواج کنند. این را هم بگویم که همه مشکلات دارند. همین الان من با 60 خانواده شهید در ارتباط هستم شما از من سوال کن کدام مشکل ندارند؟ مگر می شود مشکل نباشد.
تلاش بی بی سی برای تخریب مدافعان حرم