شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

اهدای لوح سپهبدی از جانب مقام معظم رهبری به فرزندشهیدسپهبدسیدمسعودمنفردنیاکی

اهدای لوح سپهبدی از جانب مقام معظم رهبری به فرزندشهیدسپهبدسیدمسعودمنفردنیاکی

توسط ریاست ستادکل نیروهای مسلح سردارسرلشگرباقری


زندگینامه شهیدسیدعلی قدیری

زندگینامه شهیدسیدعلی قدیری

نام پدر:    سید اسدالله
نام مادر:    سیده حبیبه
تاریخ تولد:    1339
یگان خدمتی:   لشکر 25 کربلا
عضویت:   بسیجی
تاریخ شهادت:   1362/1/22
محل شهادت:    شرهانی عراق
نحوه ی شهادت:    اصابت خمپاره در والفجر (1)
محل دفن:   آمل
سن:   23 سال


سال یکهزار و سیصد و سی و نه بود که سید علی قدیری در خانواده‌ای مذهبی در شهر ری بدنیا آمد. توجه و علاقه والدین به مفاهیم دینی و اجرای فرائض الهی عاملی بود که کودک در فضایی از عشق و ارادت به اهل بیت(ع) و شوق و ذوق به فهم و درک مسایل دینی و مذهبی رشد کند .تحصیلات ابتدایی را دبستان اسلامی شهر ری پشت سر نهاد. سید علی با درک موقعیت خانوادگی و احساس فشار مالی بعد از دوره‌ی راهنمایی، راهی بازار کار شد و در یک مغازه‌ی الکتریکی، شهر آمل مشغول به کار شد. سال 1359 وارد خدمت مقدس سربازی شد و پس از طی دوره‌ی آموزشی در دانشکده افسری به خدمت سربازی مشغول گردید. وجود سرتیپ شهید نامجو در دانشکده افسری، نعمتی بود تا اینکه سید علی بهتر و بیشتر به مبانی دینی و اخلاق عملی اسلامی و خدمت برای رضای حق راغب گردد.
سید علی علی‌رغم به پایان رسیدن دوران خدمت سربازی اش،حاضر نشد در راه مبارزه علیه باطل کنار بکشد و به زندگی عادی برگردد؛ بدین خاطر پس از مدتی از طریق بسیج زادگاهش به مناطق جنگی باختران اعزام شد. پس از سه ماه جنگیدن و شرکت در عملیات مسلم بن عقیل به دیدار خانواده‌اش برگشت ولی روح بزرگ و حق‌جوی او تاب و تحمل گوشه‌نشینی را نداشت و ضمن ثبت نام و عضویت در سپاه پاسداران و تا اعلام جواب قطعی استخدام در آن نهاد، مجدداً راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد. تا اینکه در بیست و دوم فروردین سال شصت و دو، هنگام طلوع فجر در اولین مرحله عملیات والفجر1، به همراه جمعی از یاران همسنگرش در جبهه شرهانی خاک عراق براثر اصابت خمپاره به دیدار معشوق شتافت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.


زندگینامه شهیدحسین رمضانی نیاکی

زندگینامه شهیدحسین رمضانی نیاکی

نام پدر:  سید محمود
نام مادر:   سیده مریم
تاریخ تولد:   1343/9/13
وضعیت اشتغال:   سرباز
تحصیلات:    متوسطه
یگان خدمتی:   ارتش
عضویت:   گروهبان
تاریخ شهادت:   1365/1/8
محل شهادت:   غرب کشور
نحوه ی شهادت:   در عملیات والفجر9
محل دفن:    روستای نیاک
سن:   22 سال


ذر ماه سال 1343 بود که صدای گریه نوزادی در روستای نیاک در خانواده‌ای سادات لبخند بر لبان پدر و مادر شکوفا ساخت و با توجه به عشق و ارادت به ائمه اطهار (ع) نام«حسین»را بر تازه رسیده نهادند.
حسین پا به پای خانواده‌ای که دل در گرو دین و دیانت وکمر همت به کار کشاورزی نهاده بودند، درس زندگی می‌گرفت و همراه و همگام با دیگر همسن و سالانش می‌رفت تا زندگی باصفا و صداقتی داشته باشد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای نیاک پشت‌سر گذاشت و مقطع متوسطه را در دبیرستان‌های لاریجان (بایجان و وانا) و آمل گذراند.
حسین در ایام فراغت با کوشش و تلاش چشمگیر کمک کار خانواده بود و با دست و پنجه نرم کردن با سختی‌های زندگی تمرینی داشت که با عزت نفس ادامه حیات بدهد. او با روحیه صبر و شکیبایی زبانزد اطرافیان و دوستان بود و با رفتار مؤدبانه‌اش، دام محبت می‌گستراند. به اقامه نماز و تلاوت قرآن دلبستگی داشت. پس از اتمام تحصیلات دوران متوسطه به خدمت مقدس سربازی اعزام شد که آن ایام مقارن بود با دوران دفاع مقدس علیه تجاوزات رژیم بعثی عراق.
او در دوران مبارزه علیه دشمن بعثی، یکبار مجروح شد و با ارتقاء معنویی که پیدا کرده بود طی نامه‌ای خبر شهادت خود را به دوستان می‌دهد.
شهید به عنوان گروهبان همدوش دیگر رزمندگان در میادین نبرد به جهاد علیه دشمن پرداخت. تا اینکه در هشتم فروردین سال شصت و پنج، همراه با رایحه‌ی روح‌پرور بهاری، جاودانه شد و با کسب مدال شهادت، در عملیات والفجر 9 ، در کوههای غرب کشور در بهشت همیشه بهاری، جای گرفت.
پیکر مطهر شهید بعد از چندین سال (مفقود‌الجسد بودن) در جوار مولانا سید حسن ولی (ع) به خاک سپرده شد.

شهیدسیّدحمیدرضااسدی نیاکی

شهیدسیّدحمیدرضااسدی نیاکی

نام پدر:    سیدعلی اکبر
نام مادر:   پروین
تاریخ تولد:   1340/12/22
وضعیت اشتغال:   سرباز
تحصیلات:   دیپلم
یگان خدمتی:   لشکر 77 خراسان
عضویت:   سرباز
تاریخ شهادت:   1360/4/8
محل شهادت:   آبادان
محل دفن:   آمل
سن:   20 سال

زندگینامه شهید
در اواخر سال یکهزار و سیصدو چهل زمانی که طبیعت به استقبال بهار می رفت، ناگهان صدای گریه کودکی در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت(ع) پیچید. او با قدوم خود رایحه‌ای از بهار سربلندی و عزت را به همراه آورد.نام حمیدرضا را بر او نهادند.متانت و  ادب و انضباط کودک،اعجاب اطرافیان را بر انگیخت و همواره پدر و مادر با نگاه به این تازه رسیده لذّتی سکرآور همراه با دلشوره در  وجود خود احساس می نمودند  و سروشی پنهانی به آنها القا می کرد  که این هدیه خداوندی چراغی است که زود خاموش می گردد ولی اثر وجودی او تا ابدیت باقی خواهد ماند.
دوران ابتدایی را در مدرسه جلالی و راهنمایی را در مدرسه طالب آملی و متوسطه را در دبیرستان رازی با موفقیت و نتایج تحسین برانگیز پشت سر نهاد. سال 1356 هنوز 16 سال از سن او نمی‌گذشت که در فعالیتهای انقلابی شرکت داشت و با حضور در مسجد حاج علی کوچک و کسب فیض در محضر آیت الله جوادی سعی می نمود شور و شعوری عرفانی پیدا کرده و اثر وجودی خود را برای رضای خدا به اثبات برساند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای انقلابی از جمله جهاد سازندگی به فعالیت پرداخت و با عضویت در انجمن اسلامی پایین بازار سعی می‌نمود آمر به معروف و ناهی از منکر باشد.همواره مقلّد و پیرو خط امام خمینی(ره)بود. با صداقت تمام بر سر عهد و پیمان پای فشرد تا اینکه در تیرماه یکهزار و سیصد و شصت جان شیرین را
تقدیم جان آفرین نمود و با نثار خون خود برگ زرّین از مظلومیت تشیع بر صفحه تاریخ افزود و شمع محفل بشریت گردید.

زندگینامه شهیدحسن قدیری نیاکی

زندگینامه شهیدحسن قدیری نیاکی

نام پدر: رجب علی قدیری
نام مادر: محترم اکبرشاه نیاکی
وضعیت اشتغال :بسیجی و طلبه ی مسجد علامه حسن زاده
تحصیلات: دیپلم و مقدماتی حوزه
یگان خدمتی : بسیج
تاریخ شهادت: ۵/۱۲/۱۳۶۲
محل شهادت: دهلران در عملیات والفجر ۶
نحوه شهادت: بعد از زخمی شدن آر پی چی زن اسلحه رو به دوش میکشه و جلو میره و دیگه کسی آن را ندیده
 محل دفن: گلزار شهدای امامزاده ابراهیم
سن: ۱۸ سال
وضعیت تاهل: مجرد


شهید حسن قدیری در ۱۶ فروردین ۱۳۴۴ در شهر آمل در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود از کودکی فردی باهوش بود و در سن ۶ سالگی قدم به دوران ابتدایی دبستان جهان تربیت گذاشت دوران سه ساله راهنمایی را در مدرسه پستا گذراند از انسان جوانی بسیار علاقمند به ورزش بالاخص کشتی و فوتبال بود و در سال ۱۳۵۸ با گرفتن کارت کشتی بازدید تیم کشتی آمل در آمد در همین احوال عضو تیم فوتبال شهید نیا شاهین سابق شده و همواره به علت اخلاق خوب و بازی عالی مورد تشویق کاپیتان تیم مورد نظر قرار گرفت


شهید حسن قدیری مطالعه را بسیار دوست داشت و همیشه پول های خود را صرف خرید کتب مذهبی می‌کرد دوران دبیرستان را در دبیرستان های امام خمینی و تبری گذراند شهید عضو بسیج و انجمن شهربانو محله و حزب جمهوری اسلامی بود و در تمام راهپیمایی ها حضور فعال داشت


همزمان آدرس مدرسه در حوزه علمیه مسجد هاشمی آمل به یادگیری دوره مقدماتی صرف و نحو اهتمام ورزید در تاریخ ۳۰/۷/۶۰ نیازی در خود دیتا در یک تشکیلاتی منسجم بوده و اکثر اوقات شرع در حزب جمهوری بوده و به گفته شهید بهشتی حزب را معبد می‌دانست در ۲۶ رمضان ۱۳۶۱ عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد این مدت را در پایگاه شهید بهشتی و در حمله محرم شرکت داشت برای بار دوم در بهمن ۱۳۶۲ در حالی که قرار بود برای درس طلبگی به حوزه علمیه اراک بهرود با شنیدن پیام امام در طرح لبیک یا خمینی حکم انسانی و مکتبی است به او اجازه وقفه را نداد که سنگر برادرانش را خالی بگذارد و به همراه چند نفر از برادران حزبی خود در تاریخ۲۹/۱۱/۱۳۶۲ رهسپار جبهه شد و ایشان حالی که آرپی‌جی زن زخمی شده بود صلاح را بر دوش کشید و به  پیشروی ادامه داد که دیگر خبری از او نشد و با رشادت اش نام نیکی از خود در دفاتر تاریخ برجای گذاشت هم نام اسم خود امام حسن مجتبی علیه السلام


چگونگی شهادت طلبه شهید حسن قدیری از زبان خواهرش


در بهمن ۶۲ برادرم در حالی که آماده رفتن به حوزه علمیه اراک بود با شنیدن پیام امام و طرح لبیک یا خمینی نتوانست آرام بگیرد و همراه با تنی چند از دوستان حزبی خود روانه جبهه های جنگ حق علیه باطل شد مدتی بعد ۵ اسفند عملیات والفجر ۶ آغاز شد که کمک آرپی جی زن بود در این عملیات شرکت داشت در حین عملیات آرپی جی زن زخمی می‌شود و او با بر دوش کشیدن آرپیچی به عملیات ادامه می‌دهد بعد از عملیات که دوستان و پسردایی بنده دور هم جمع شدن برادرم را ندیدند و به هر کجا که فکر می‌کردم مراجعه کردند اما اثری از حضور نیافتن ما در منزل اطلاعی از این ماجرا نداشتیم تا اینکه در ۱۱ اسفندماه موقع زهر که ما به اقامه نماز ظهر ایستاده بودیم تلفن منزل زنگ خوردن گوشی را گرفتم فرد مقابل از من خواست تا مادرم گوشی را بر دارد وقتی مادرم گوشی را گرفت این طرف اینطور عنوان نمود که از یزد زنگ میزنم آیا شما سرباز در جبهه دارید مادرم گفت نه پذیری داریم گفتند ما الان صدایش را از رادیو عراق شنیدیم چون اصرار داشت تنها پسر خانواده (من و برادرم تنها فرزندان خانواده بودیم) هستم شماره خود را داد ما زنگ زدیم و آنجا بود که مادرم اول اول سجده شکر را به جا اورد و تازه ما فهمیدیم که گوهر گرانبهای زندگیمان را از دست دادیم چند سالی از این ماجرا گذشت تا اینکه از پسرا آزاد گشتند اما اثری از برادر من شد پدرم را تعاون سپاه مراجعه نمود و با دیدن عکس هایی که از اسرای ایرانی از روی روزنامه های آنها گرفته شد عکسی از برادرم را که در کمپ اسرای عراقی نشسته بود یافت عکس را برای تشویق فرستادند و آنها صد درصد تایید نمودند اما هرگز خبری از برادرم نشد تا در سال ۷۳ در تفحص شهدا به ما اطلاع دادند که جنازه شهید ما پیدا شد اما به دلیل آن که همراهان رزمنده برادرم گفتند در عملیات به دلایلی عده‌ای پلاک نداشتیم و داشتن عکس یادشده خانواده ام قبول نکردند بالاخره چند سال بعد از سقوط صدام و نیامدن خبری از برادرم ،خانواده ام تصمیم به گرفتن مراسم شدند اما در هر حال هم من و هم خانواده هم همچنان فکر می کنیم که بالاخره روزی او برمی‌گردد به امید آن روز


وصیت نامه طلبه شهید حسن قدیری


بسمه تعالی

آنهایی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزی میخورند (قرآن مجید)


با درود به رهبر کبیر انقلاب که جان و مال و شرف خود را مدیون این بزرگ مرد تاریخ هستیم که با پیام هایی برخاسته از قرآن به ما حیاتی تازه داد و با سلام خدمت کلیه شهدا و خانواده عزیز آنها که چنین فرزندانی را پرورش داده و به خدا تحویل دادند شهادت رمز پیروزی شهادت پرگشودن از قفس تن و شهادت زندگی دوباره است ای عزیزان اگر شما فرزندی یا پدری یا برادری را در راه خدا داده اید هیچ ناراحت نباشید چون وعده خدا حق است و خدا وعده داده به شهدا در آن دنیا روزی می دهد پس چرا روزی نزد خدا را رها و به روزی پست مادی دل ببندیم و مگر ما چند سال می توانیم در این دنیا باشیم ماهی که هر قدم همان راهی شدن به دوزخ است چرا باید با شهادت در راه خدا خود را پاک نماییم مگر ما پیرو انبیا و اولیای خدا نیستیم پس چرا از مرگ هراس نداریم اصلا در اسلام مرگ به معنی نیستی معنی ندارد یعنی با کشته شدن یا مردن اقواممان نباید این همه جزع و بی تابی کنیم کسی که معاد را قبول دارد بازخواست کردن را در آن دنیا قبول دارد دیگر ناراحت نمی شود بلکه از این مردن ها این درس را می گیرد که ما هم میمیریم من هم نیست می شوم آیا ببینیم در آن هنگام چه در کوله بار دارم آیا از حسنات پر شده یا از گناهان چه باید کرد باید در تلاش بود در تلاش دائمی و طولانی تلاش برای چه برای تزکیه نفس برای دوری از گناه برای انجام واجبات و مستحبات برای ترک حرام ها و مکروهات برای پاک کردن دل از کدورت ها و زنگ ها کسانی که این چند جمله را می خوانید یا میشنوید ای که به شما توصیه می کنم توصیه از یک برادر یا از یک فرزند کوچک که بیشتر در قرآن و احادیث بروید بیشتر بخوانید و تفکر کنید تا روحتان تا جانتان مصفا شب تا بتوانید هر چه بیشتر از این زندگی پست و بی ارزش دست بکشید و به فکر آخرت افتید د که خداوند توبه کنندگان را بسیار دوست میدارد به نماز های تان را به دعاهایتان زیاد اهمیت بدهید با حضور قلب و خلوص نیت نماز های تان را بخوانید و تا می توانید نماز شب را به پا دارید در نیمه‌های شب بلند شوید و با خدای خود توسل به جوی تا خداوند گناهان شما را ببخشد به حرف امام عزیز این شخصی که دنیا را به لرزه درآورده این شخصی که نایب برحق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است این شخصی که با نماز شب ها و دعاهای خود و با مشورت با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیانیه‌ها و اعلامیه‌ها می‌داد و حال هم سخنرانی می‌کند گوش فرا دهید و به آن عمل کنید که هم ثواب دنیا را می بینید هم ثواب آخرت را هیچ لحظه ای از انقلاب آفرین باشید چون این انقلاب با خون صدها شهید آبیاری شده و انقلابی است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرماندهی سربازان آن را به عهده دارد به قول امام این کشور یک کشور الهی است به چه علت به علت اینکه چنین انقلابی در آن به وقوع پیوست و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صاحب اصلی این کشور شد حال چند جمله ای هم با مادر عزیزم سخن میگویم ای مادر عزیز کسی که با زحمتی که غیر از خدا کسی دیگر نمی تواند اگر تورا دهد مرا به این سن رساندی تا به جبهه بروم و برای خدا بجنگم و توفیق شهادت نصیبم نشود این را بدان که خدا مرا به امانت نزد تو سپرد تا از آن به نحو احسن مراقبت نمایید و آخر این عمارت را به او برگردانیم و تو هم مرا پرورش دادی تا مسلمان باشم و در راه خدا جهاد نماید و به مقام شهادت نائل آییم و تو هم به امانت خود وفا نمودی و این را بدان به خاطر این عمل از این در آخرت به تو میدهد و تو نباید هیچ گونه جذب و بی تابی کنیم چون مرگ حق است و بالاخره نصیب انسان می شود چه بهتر که این مرگ در راه خدا باشد و ناراحتی تو برای کسی باشد که جنازه اش به مادرش نرسیده است و یا مادرانی که هیچ اطلاعی از فرزندان خود ندارد و تو ای پدر عزیز که با کار و کوشش طاقت طاقت فرسا زحمت کشیدی و با قدرتی که خدا داد و با روزی که خدا داد و با زندگی که خدا داد توانستیم را به این سن برسانید و اگر حساب کنیم همه چیزمان از خداست چرا رفتنمان برای خدا نباشد و تو باید این مرگ را نعمت بدانیم چون خدا چنین توفیقی را به تو داده است که پدر شهید باشید و تو ای خواهر عزیزم تو نیز باید خوشحال باشی که خواهرشو ای شهید ای چون چون مدتی با او بودی و از اخلاقیات و روحیات او خبر داری پس باید تورا او را ادا ی راهی که آخرش منتهی به خدا می شود که تنها راه و آخرین راه و آخرین مقصد است و تو هم باید این راه و مقصد را بپیماید چه بهتر که با تلاش و کوشش برادرش را در آن دنیا ملاقات نماید و در آخر از تمام کسانی که گناهی و یا آزاری ازم دیده‌اند مرا ببخشند و اگر طلبی از من دارن از خانواده‌ام دریافت نماید تنها وصیت به دوستان بهترین دوست شهیدان است که زودتر او را ملاقات کند و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۳/۸/۱۳۶۱_ دوشنبه _ کنار رود دویرج _ حسن قدیری

زندگینامه شهیدامیرسرلشگرسیدمسعودمنفردنیاکی/مستند

زندگینامه شهیدامیرسرلشگرسیدمسعودمنفردنیاکی/مستند



مجذوب امام خمینی (ره)



نام پدر:   سید ابراهیم
نام مادر:    سیده فاطمه
تاریخ تولد:   1308

تحصیلات:   کارشناسی ارتش
یگان خدمتی:   ارتش جمهوری اسلامی ایران
نوع عضویت:   عضو ستادی
تاریخ شهادت:   1364/5/6
محل شهادت:    تهران
نحوه ی شهادت:   اصابت ترکش خمپاره
محل دفن:   تهران
سن:   56 سال

سال 1308 از یک خانواده متدین و مورد وثوق کودکی به دنیا آمد که نامش را مسعود نهادند.سید مسعود، در کنار پدر فهیم و خیرخواه و در آغوش مادری فداکار و نیک اندیش که همّ و غمّ خود را در پرورش فرزندانی با وجود و با کفایت معطوف داشته‌اند، رشد یافت. پدر و مادر مسعود، لحظه ای از بذل محبّت و توجه به همنوعان غافل نبودند.
سید مسعود در چنین خانواده‌ای درس انسانیت می‌آموخت و با دنیایی از لطافت و معصومیت کودکی ، با هم‌سن و سال‌های خود در نیاکی محله‌ی آمل خاطراتی در آلبوم زندگی پر افتخار خود ثبت و ضبط می‌کرد. سید مسعود هنوز از صفا و طراوت نوجوانی سیراب نشده بود که از نعمت وجود پدری مهربان محروم شد.سیده حاجیه فاطمه، مادر سید مسعود،برای سرپرستی پنج پسر و یک دختر که از سید ابراهیم به یادگار داشت، هّمت نمود و سعی وافر داشت تا فرزندانش برای جامعه، موفق و اثرگذار تربیت شوند. بعد از وفات سید ابراهیم،مادر بهمراه فرزندانش از آمل به تهران نقل مکان کردند. سید مسعود پس از دریافت دیپلم طبیعی در سال 1331 در دانشکده افسری پذیرفته شد و طی دوره سه ساله در دانشکده به درجه ستوان سومی نایل آمد و با رسته زرهی به خدمت در ارتش مشغول شد. سید مسعود پس از خدمات ارزنده و کسب تجربیات مفید و با ارزش، سال 1355 به درجه‌ی سرهنگی ارتقا می‌یابد. او همواره برای کسب اطلاعات علمی و تخصصی در طی دوره های تکمیلی در داخل و خارج کشور، تلاش فراوانی از خود نشان داد بطوری‌ که یکی از شاخص‌ترین و مستعدترین نیروهای ارتش بود. با اوج‌گیری حرکت انقلاب اسلامی ایران،سید مسعود که جوهره‌ی دیانت و غیرت ملی در وجودش نهفته بود، با خواسته‌های رهبری و مردم وفادار به انقلاب و اسلام همراه شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسوولیّت بازرسی نیروی زمینی ارتش به ایشان واگذار شد و با نشان دادن صداقت و توانمندی از خود، به فرماندهی لشگر 88 زاهدان رسید. در شروع جنگ تحمیلی بنا به اصرار و خواسته‌ی خودش، به جبهه اعزام گردید و به عنوان فرمانده لشکر 92 زرهی خوزستان مصدر خدمات خالصانه و شایانی شد و در عملیات‌های متعّدد مانند: طریق القدس، فتح المبین، بیت‌المقدس، والفجر، رمضان و ...با رشادت‌های چشمگیری ایفای نقش نمود. سید مسعود منفرد نیاکی در دوران دفاع مقدس به عنوان یکی از کارشناسان زبده نظامی و از همه مهمتر با حضور صادقانه و خالصانه‌ی خود تکیه گاه اطمینان بخشی برای هم‌قطاران، به ویژه سربازان ، افسران و نیز سپاهیان و بسیجیان بود.
مسوولان کشوری و لشگری، وجود او را مایه‌ی قوت قلب و یکی از پشتوانه‌های سدید  مبارزات می‌دانستند. او به عنوان جانشین امیر شهید صیاد شیرازی و فرماندهی قرارگاه فتح با جان و دل از تمامیّت ارضی کشور در مقابل قدّاره‌بندان شرق و غرب دفاع می‌نمود و در این راه سر از پا نشناخته، فقط برای رضایت خداوند و عشق به سربلندی نظام مقدس جمهوری اسلامی به مجاهدت می‌پرداخت؛ به گونه‌ای که در عملّیات بزرگ بیت المقدّس با شنیدن خبر مرگ فرزندش حاضر به ترک منطقه‌ی عملیاتی نشد و بعد از چهل روز از درگذشت دخترش به تهران برمی‌گردد.او در پیامی به همسرش در غم از دست دادن فرزندش می نویسد:«این‌جا سربازانی که هم اکنون در مصاف با دشمن بعثی هستند همگی فرزندان من هستند و من وظیفه دارم که در کنار آنها باشم، همراه آنها بجنگم و دشمن را ناکام بگذارم ...»
پس از پیروزی فتح خرمّشهر و پیش‌بینی احتمالی تعرّضات نیروهای امریکایی در خلیج فارس، سید مسعود منفرد بعنوان فرمانده زمینی قرارگاه تاکتیکی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به بندرعبّاس اعزام  شد.
سال 1363 در حالیکه یکی دو سال از بازنشستگی او در خدمت ارتش جمهوری اسلامی می‌گذشت، به دستور ریاست جمهوری وقت (حضرت آیت الله خامنه‌ای)به خدمت فراخوانده و طی نامه‌ای از زحمات و تلاش و صداقت مبارزاتی آن بزرگوار در طول جنگ تحمیلی تقدیر می‌شود و به سمت جانشینی اداره سوم سماجا  منصوب می‌گردند.
 شهید سید مسعود منفرد نیاکی جزو معدود افرادی بودند که علاوه به تخصص و درایت و تجربه از صداقت کاری و خلوص اعتقادی، برخوردار بودند و در طی دوران مبارزاتی دوران مقدس موفق به دریافت چهار مدال فتح ، شجاعت ، ایثارگری و رشادت از طرف فرماندهی کل قوا ‌شدند.
سید مسعود منفرد نیاکی، تاریخ ششم مرداد ماه یکهزار و سیصد و شصت و چهار به عنوان ناظر آموزشی در رزمایش لشکر 58 ذوالفقار که با دغدغه و حساسیت خاصی مراتب کاری را تعقیب می‌کردند، به درجه‌ی رفیع شهادت رسیدند.
از شهید دو فرزند پسر و دو دختر به یادگار مانده است که همگی مدارج عالیه‌ی علمی و دانشگاهی را دریافت نمودند و در دانشگاههای داخل و خارج کشور به کسب علم و تدریس مشغول هستند.