شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

بیانات رهبری در دیدار رئیس‌جمهور و اعضاى هیأت دولت‌

بیانات رهبری در دیدار رئیس‌جمهور و اعضاى هیأت دولت‌

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌





 از اتّفاقات خوب و ان‌شاءالله مبارک، تقارن این دیدار با سالگرد میلاد حضرت ثامن‌الائمّه (علیهم‌السّلام) است. امیدواریم ان‌شاءالله از برکات آن روح مطهّر و متعالی همه‌ی ما برخوردار بشویم. یکی از بزرگ‌ترین افتخارات کشور ما و برخورداری‌های کشور ما وجود آن مرقد مطهّر است. هرچه بتوانیم در بزرگداشت آن جایگاه رفیع تلاش کنیم و دلها را متوجّه به آنجا بکنیم، یقیناً به سود معنویّت ما و به سود کشور ما است. حالا فرض بفرمایید که آقای آخوندی(۲) مثلاً روی مسئله‌ی راه آنجا و قطار سریع و مانند اینها بتوانند فکر کنند، کار کنند، [تا] مردم بتوانند با فاصله‌ی کمتری بروند بیایند، اینها جزو چیزهایی است که ان‌شاءالله میتواند مایه‌ی برکت باشد برای دولت.

 یاد شهیدان عزیز، شهید رجائی و شهید باهنر را گرامی میداریم. خب، هفته‌ی دولت از سالها پیش برگزار میشود؛ سنّت همین است که فرصتی باشد برای مسئولین زحمت‌کش دولتها که گزارش کنند تلاشهای خودشان را، موفّقیّتهای خودشان را، عزم خودشان را برای یک سال آینده یا چند سال آینده؛ و از آنها تقدیر بشود و از کارهایی که انجام گرفته، از طرف مسئولین، از طرف مردم تشکّر بشود، تقدیر بشود و احیاناً تذکّری داده بشود یا مثلاً تأمین کاستی‌ای مورد مطالبه قرار بگیرد؛ هفته‌ی دولت برای این است؛ منتها نکته‌ی قابل توجّه این است که هفته‌ی دولت به‌منزله‌ی یک عید است برای دولت؛ یعنی بازگشت سالیانه‌ی یک مناسبت معیّن است -که عید به همین معنا است- و وقتِ بیان کردن و گفتن و این قبیل کارها است.

 مناسبتی که برای این هفته قرار داده شده، یکی از تلخ‌ترین یادبودهای کشور است؛ یعنی شهادت دو عزیزِ برجسته مثل شهید باهنر و شهید رجائی. حالا امسال تصادفاً با هفته‌ی کرامت همراه شد لکن به‌طور معمول، این هفته یادآور مصیبت درگذشت این دو بزرگ است. تصوّر من این است که حکمت الهی که بر دل و زبان مسئولین جاری شد و این اتّفاق افتاد و این مناسبت در این زمان قرار گرفت، برای این است که شهید رجائی و شهید باهنر از یاد نروند و به‌عنوان دو شاخص، به‌عنوان دو سنجه در مقابل چشم ما باشند. خب، شاخص بودن این دو نفر، نمیتوان گفت به‌خاطر قوّت مدیریّت آنها یا مثلاً فرض کنید که توانایی‌ها و ابتکارات آنها است؛ چون مسئولیّت این دو عزیز زمان زیادی طول نکشید؛ [زمان] مرحوم باهنر که خیلی کوتاه بود، مرحوم رجائی هم چند ماهی -حدود یک سالی مثلاً فرض کنید- [بود]. سنجه بودن آنها به‌خاطر خصوصیّات رفتاری آنها و شخصیّتی آنها و اخلاقی آنها است؛ این را باید ما همواره در ذهن داشته باشیم.

 خب، زمان تغییر پیدا میکند؛ جریان گوناگون فرهنگها و ارزشها و مانند اینها هم می‌آید [و] میرود -طبیعت زمانه این است- تحوّلاتی در ذهنها، در فکرها به‌وجود می‌آید لکن یک اصول ثابتی وجود دارد که این اصول را بایستی همواره در نظر داشت. برای ما مسئولین در نظام مقدّس جمهوری اسلامی، این اصول ثابت را میتوان در شخصیّت این دو مرد عزیز و بزرگوار جستجو کرد و یافت. خب، ما با اینها بخصوص با مرحوم باهنر، سالهای متمادی مأنوس بودیم، با مرحوم رجائی هم همین‌جور؛ از قبل از انقلاب تا دوران مسئولیّتها و در مجلس و بیرون مجلس؛ واقعاً خصوصیّاتی داشتند که ما اینها را بایستی از یاد نبریم. به نظر من ایمانشان به این راه، به این اهداف، اهدافی که امام ترسیم کرده و جمهوری اسلامی مظهر آن اهداف است، شاخص خیلی مهمّی است؛ اخلاصشان؛ روحیّه‌ی خدمتگزاری‌ای که در اینها وجود داشت که واقعاً شب و روز نمی‌شناختند و برای خدمتگزاری کار میکردند.

 روحیّه‌ی مردمی بودن و انس با مردم، تماس با مردم، از نزدیک پای صحبت مردم نشستن؛ راه‌هایی باز کردن -خب ماها به حکم مسئولیّت یک محصوربودن‌هایی داریم، یک محدودیّتهایی داریم- که گذرگاهی باشد برای تماس با متن زندگی مردم. من به آقای رئیس‌جمهور هم چندبار تا حالا گفته‌ام که این سفرهای استانی خیلی چیز خوبی است، این یکی از آن کارهای بسیار مثبت است، به دولتهای قبل هم همین سفارش را من همیشه میکردم؛ یکی از راه‌ها این است؛ رفتن به خانه‌ی مردم، رفتن منزل شهدا -که حالا الحمدلله این کار تا حدودی باب شده و کار خوبی است- راهی برای تماسهای گوناگون مردم؛ اینها خیلی مهم است. این کارها روحیّه‌ی مردمی بودن و شناخت مردم را در انسان حفظ میکند و نگه میدارد. وقتی این نباشد، انسان از حال جامعه غافل میشود و همیشه نگاهش به کلّیّات [است‌]؛ مثل کسی که با هواپیما دارد از روی یک شهری عبور میکند؛ بله، کلّیّت شهر را انسان بهتر از کسی که پایین است میبیند، امّا [اینکه‌] داخل این کوچه‌ها، داخل این خیابانها چه خبر است، داخل خانه‌ها چه خبر است، در مغازه‌ها چه [خبر] است، مراجعه‌کنندگان چه کسانی هستند، اینها را آن کسی میفهمد که برود در این کوچه‌ها راه برود؛ حالا همان مقدار محدودی که ممکن هست؛ مردمی بودن خیلی مهم است.

 برای خودشان از مقامی که داشتند، کیسه ندوخته بودند؛ این یکی از چیزهای مهم است. این‌جور نباشد که ما فکر کنیم حالا که یک مسئولیّتی داریم، این را وسیله‌ای قرار بدهیم برای تأمین آینده؛ همچنان‌که در مسئولان بسیاری از کشورهای دنیا این هست و این را وسیله‌ای قرار میدهند برای اینکه در آینده در هیئت‌مدیره‌ی فلان شرکت عضو باشند، در فلان مرکز مالی حسّاس سهم داشته باشند. پایبندی به مبانی انقلاب و امثال اینها؛ اینها خصوصیّت این دو شخصیّت بود؛ اینها را باید در نظر داشته باشیم و خودمان را با اینها تطبیق بکنیم.

 یکی از خصوصیّات رفتار مسئولان این است که در جامعه فرهنگ‌سازی میکند؛ یعنی ما چه‌جوری مشی کنیم، چه‌جوری حرف بزنیم، چه‌جوری زندگی کنیم، با چه کسی معاشرت کنیم، با چه کسی قطع [رابطه‌] کنیم. این در جامعه فرهنگ‌سازی میکند. بنابراین شما کاری که دارید انجام میدهید، خدمتی که دارید میکنید -در هر بخشی که هست- اگر همچنان‌که مورد انتظار است و بحمدالله تا حدود زیادی هم در بسیاری از بخشها بحمدالله تأمین‌شده است، وقتی با اخلاص همراه باشد، با کار فراوان همراه باشد، با دلسوزی همراه باشد، علاوه بر اثری که خود این کار در واقعیّت بیرونی میگذارد، یک اثر بلندمدّت هم میگذارد و آن عبارت است از همین فرهنگ‌سازی. مردم به ما نگاه میکنند، به شما نگاه میکنند؛ رفتارهای ما، مَنِشهای ما سازنده‌ی فرهنگ عمومی مردم است. بنابراین یاد این دو برادر خوب و عزیز و سعادتمند را گرامی میداریم و امیدواریم ان‌شاءالله که بتوانیم همه‌ی ما هم در همین صراط حرکت کنیم.

 لازم میدانم از اعضای محترم دولت، بخصوص از رئیس‌جمهور محترم تشکّر کنم و تقدیر کنم به‌خاطر زحماتی که میکشید. گزارشهای امروز گزارشهای خوبی بود، و خیلی مناسب است که این گزارشها منعکس بشود، مردم بشنوند از شما. از جناب آقای سرافراز(۳) درخواست میکنیم که با صدای خود آقایان این گزارشها را پخش کنید، یعنی مردم از آقای نعمت‌زاده، از آقای زنگنه، از آقای چیت‌چیان، از بقیّه‌ی برادرها، آن کارهایی را که انجام گرفته بشنوند. این خیلی خوب است؛ یعنی مردم خاطرجمع بشوند که برادرها دارند کار میکنند، دارند زحمت میکشند، همه سرگرمند.

 خب، کارهای مثبتی هم شده، منتها همواره در ذهن همه‌ی ماها باید باشد که آن چیزی را بیان بکنیم که وقتی مردم به واقعیّت زندگی خودشان نگاه میکنند، تصدیق کنند آن را، یعنی ببینند که واقعاً همین‌جور است. من آن وقتی‌که آقای دکتر هاشمی این طرح سلامت را مدّتی بود شروع کرده بودند، عمداً از بعضی‌ها سؤال کردم؛ از مراودین و کسانی که از آحاد مردم -خویشاوند، دوست، گاهی در سفر مشهد، در جایی دیگر- دیدم مردم احساس کردند این را، یعنی میگفتند بله، ما مثلاً بیمارستان رفتیم این‌جوری بود؛ خب، این خیلی خوب است. بعضی از کارها از دسترس مردم دور است و اینها را مردم نمی‌بینند، آثار ثانویّه‌ی آن به آنها خواهد رسید لکن بعضی از کارها هست که در اختیار مردم است؛ یک [چنین] چیزهایی را بایستی مطرح کرد. آنچه حالا من عرض میکنم، آرامش نسبی و ثبات نسبی در مسئله‌ی اقتصاد محسوس است؛ این را همه گزارش میکنند، به ما هم که از جاهای مختلف گزارش میرسد، میگویند که این وجود دارد. این یکی از امتیازات است که نوسانات تند مهار شده و وجود ندارد در عرصه‌ی اقتصاد، که خب، باید این را مراقبت کرد که محفوظ بماند.

 مسئله‌ی کاهش تورّم خیلی خوب است. البتّه به این مقدار تورّمی که الان هست ما راضی نیستیم، یعنی تورّم دو رقمی. حالا اشاره کردند آقای رئیس‌جمهور که تورّم به سیزده و خرده‌ای مثلاً رسیده -که همان تورّم سالیانه البتّه ملاک است؛ تورّم نقطه به نقطه چیز مورد اعتنائی نیست، چیز مهمّی نیست؛ عمده همین تورّم سالیانه است- خب کشورهایی در دنیا که تورّم دو رقمی دارند معدودند، خیلی کمند و ما جزو کشورهایی هستیم که تورّم دو رقمی داریم. ما بایستی برسیم به تورّم زیر ده، یعنی همّت باید این باشد؛ باید تلاش کنیم که به این برسیم. حالا گاهی اوقات به‌خاطر عوارضی -عوارض بیرون از اختیار و گاهی عوارض داخل اختیار- تورّم رشد میکند، خب این پیدا است که ماندنی نیست و آن تورّمهای سطح بالا هیچ‌وقت استمرار پیدا نکرده؛ اینها را بالاخره به یک شکلی به سِیر نزولی میکشانند و کشانده‌اید الحمدلله؛ توانسته‌اید؛ منتها به این اندازه اکتفا نکنید؛ تورّم را [پایین‌تر بیاورید]. ولی خب خوب است. خود اینکه حالا فعلاً به سیزده چهارده رسیده، یک قدم بزرگی است.

 تلاشی که برای خروج از رکود میشود -من البتّه در مورد رکود حالا عرضی خواهم کرد، در صحبتهای دو نفره بعضی از مطالب را به آقای رئیس‌جمهور هم عرض کرده‌ام- که بالاخره دارید تلاش میکنید برای خروج از رکود، این خیلی مهم است، چون مسئله‌ی رکود، مسئله‌ای است که هم روی تورّم میتواند اثر بگذارد، هم روی اشتغال میتواند اثر بگذارد؛ امر مهمّی است مسئله‌ی رکود در کشور. تلاش خوبی دارد انجام میشود.

 مسئله‌ی سلامت یکی از نقاط خوب است. کارهای علمی که در معاونت علمی دارد انجام میگیرد، کارهای باارزشی است. مسئله‌ی آبیاری زمینها که معاون اوّل محترم هم در این قضیّه فعّال شدند و خوزستان و ایلام و زابل و جاهای دیگر را مثل اینکه خود شما [رفتید]. (زابل را نرفتید؟ بله، پس زابل را هم حتماً بروید؛ خوب شد که گفتیم.) اینها حتماً کارهای خوبی است که انجام گرفته.

 مسئله‌ی هسته‌ای هم همین‌جور. حالا ما درباره‌ی مسئله‌ی هسته‌ای تا حالا خیلی حرف زدیم، مطالب زیادی گفته‌ایم و شنیده‌ایم و آنچه مهم است این است که این مذاکرات را آقایان توانستند ختم کنند، چون بالاخره خود کِش دادنِ مذاکرات یک مسئله‌ای بود و توانستند سر این مسئله را ببندند؛ خود این خیلی کار مهمّی است. حالا ان‌شاءالله که اگر گوشه‌کنارش مشکلی هم وجود داشته باشد، با تدبیر شماها و دیگرانی که مسئولند، برطرف خواهد شد. به‌هرحال از همه‌ی برادران و خواهران که مشغول کار هستند، ما تشکّر میکنیم.

 یک نکته‌ای را من در این مسئله‌ی هسته‌ای و تمام شدن مسئله‌ی هسته‌ای در ذهنم هست که جزو نگرانی‌های من است، جزو دغدغه‌های بنده است و آن این است که ما توجّه کنیم به هدفهایی که دشمنان صریح جمهوری اسلامی در ذهن خودشان دارند میپرورانند و کارهایی که میخواهند انجام بدهند. مسلّم است که دشمنی‌های دشمنان جمهوری اسلامی از اوّل انقلاب تا حالا کاسته نشده؛ بله، یک جاهایی دشمنی‌ها و اِعمال دشمنی مهار میشود -در این شکّی نیست- لکن این به‌معنای این نیست که دشمنی‌ها کم شده. اعتقاد ما این است که دشمنیِ رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی یا دولت ایالات متّحده‌ی آمریکا با ما از اوّل تا حالا هیچ کم نشده؛ البتّه هر کدام به یک دلیل؛ رژیم صهیونیستی به یک دلیل با ما دشمنی دارد، آمریکایی‌ها به یک دلیل دیگری است، منتها همان اندازه آنها هم با ما بدند، آنها هم با ما دشمنند، و این دشمنی کاسته نشده؛ همان کارهایی که از روز اوّل انقلاب میکردند، امروز هم میکنند؛ منتها خب کارها تطوّر پیدا کرده، شیوه‌های کاری آنها تحوّل پیدا کرده؛ پیشرفت پیدا کرده؛ یک‌وقت یک‌جور دشمنی میکردند، ضربه میزدند، حالا با ابزار دیگری، با وسیله‌ی دیگری؛ این را نباید از نظر دور داشت. این را مطلقاً همه‌ی مسئولین مختلف -فقط مخصوص وزارت خارجه و آقای دکتر ظریف نیست؛ دستگاه‌های مختلف، دستگاه‌های اقتصادی، دستگاه‌های فرهنگی- توجّه داشته باشند که ما در داخلِ نقشه‌ی طرّاحی شده‌ی دشمن قرار نگیریم و بازی نکنیم؛ که فلان تصمیمی که ما میگیریم، چه در زمینه‌ی سیاست، چه در زمینه‌ی اقتصاد، چه در زمینه‌ی تجارت، چه در زمینه‌ی فرهنگ، کمک بکند به آن بسته‌ی تعیین‌شده‌ی دشمن که برای خودشان هست. ما از حرفهای اینها و از نوشته‌جات اینها و از اظهارات گوناگونشان میتوانیم مقاصدشان را بفهمیم؛ یعنی اینکه بنده دارم میگویم دشمنی، نه اِخبار از غیب و نه خواب دیدن و نه تخیّلات و توهّمات است؛ نه، واقعیّتهایی است که جلوی چشم ما است. ممکن است اظهارات آنها جور دیگری باشد امّا واقعیّتهای خارجی -آنچه محسوس و ملموس ما است- همان دشمنی را نشان میدهد و شاخصهای دشمنی است؛ منتها با شیوه‌های خاصّ خودش. حالا ما در مقابل این دشمنی باید چه کار بکنیم، آن بحث دیگری است [امّا] دشمنی را فراموش نکنیم؛ حرف من این است. وقتی‌که شما از یاد نبردید که یک جبهه‌ای روبه‌روی شما است، پشت سنگر نشسته‌اند، سلاحهایشان را آماده کرده‌اند، آن‌وقت به اقتضا [عمل میکنید]؛ یک وقت نگاه میکنید، [می‌بینید] لازم است تیراندازی کنید [یا] لازم است ساکت بشوید [یا] لازم است داخل سنگر بروید [یا] لازم است از سنگر بیرون بیایید؛ آنها بحثهای بعدی است؛ عمده این است که فراموش نکنیم که در مقابل ما یک جبهه‌ای وجود دارد -جبهه‌ی دشمن- که بنای بر دشمنی [دارد]. البتّه این خطاب فقط به مسئولان دولتی نیست؛ همه‌ی آحاد مردم، بخصوص عناصر دلسوز انقلاب و کسانی که آماده‌ی خدمت به انقلاب هستند، بایستی مورد توجّه‌شان باشد؛ منتها مسئولیّت دولتمردان در این زمینه طبعاً بیشتر است و بیش از دیگرِ وفاداران به انقلاب است.

 به نظر من کاری که علی‌العجاله باید کرد این است که در اتّخاذ مواضع انقلابی، باید صراحت داشت؛ یعنی رودربایستی نکنیم. مواضع انقلابی را، مبانی امام بزرگوار را صریح بیان کنیم، خجالت نکشیم، رودربایستی نکنیم، ترس نداشته باشیم و بدانیم که «وَ للهِ‌ جُنودُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزیزًا حَکیمًا».(۴) همه‌ی امکانات عالم و سنن عالم، جنود الهی هستند، میتوان آن جنود الهی را پشت سرِ خود قرار داد و به کمک خود کشاند با توکّل به خدا، با پیمودن راه خدا.

 و هوشیار باشیم؛ من چند روز قبل از این، در صحبت گفتم که اینها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردنند؛ این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید. یک وقت آدم خبر میشود که فرض بفرمایید فلان سازمان آمده یک بخشی از مجموعه‌ی فرهنگی ما را -مثلاً فرض کنید مهدکودک‌ها را- به یک شکل خاصّی دارد هدایت میکند؛ این را آدم میفهمد، بعد که نزدیک میشود میبیند کار خطرناکی و کار بزرگی است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اینها رخنه است؛ در زمینه‌های گوناگون؛ در زمینه‌های اقتصادی، در رفت‌وآمدها، در همه‌ی دستگاه‌ها؛ یکی این مسئله‌ی صراحت است.

 یکی هم حفظ این یکپارچگی‌ای که خوشبختانه در مردم وجود دارد. وقتی میگوییم یکپارچگی، فوراً نباید به ذهن بیاید که حالا همه‌ی افراد جامعه مثلاً مثل برادر با هم صمیمی‌اند؛ نه، حرکت حرکت عمومی است. فرض کنید در راه‌پیمایی بیست‌ودوّم بهمن، وقتی شما نگاه میکنید، همه دارند به یک طرف حرکت میکنند؛ آیا اینها همه مثل هم هستند؟ همه از یک جناحند؟ همه از یک گروهند؟ نه، ولی جهت یکی است؛ این جهت‌گیری واحد را بایستی ما قدر بدانیم و پاس بداریم و به آن بایستی اهمّیّت بدهیم. حاشیه‌سازی نباید بشود؛ بعضی از حاشیه‌سازی‌ها تشتّت‌آور است؛ یعنی همین وحدت جهت‌گیری را به هم میزند؛ مراقب این معنا باشیم.

 من چند نکته را به‌عنوان اولویّتهای این برهه یادداشت کردم که عرض میکنم؛ البتّه خوشبختانه در گزارش امروز آقایان، نکاتی بود که ناظر به همین جهاتی است که بنده اینجا یادداشت کردم لکن تأکیداً عرض میکنم؛ بعضی از این حرفها تکراری است لکن تکرار عیبی ندارد؛ در یک مواردی انسان هرچه تکرار بکند اشکال ندارد. شما در قرآن ملاحظه بفرمایید داستان موسی‌ چند جا تکرار شده. این تکرار هیچ اشکالی ندارد؛ تذکّری است که مسئولیّتهایمان را به یاد ما می‌آورد و انگیزه‌های ما را تقویت میکند.

 یکی مسئله‌ی حفظ شتاب علمی است. خب، رتبه‌ی علمی محفوظ مانده؛ یعنی تنزّل نکرده. ما همان رتبه‌ی پانزدهم و شانزدهمی که بودیم -که رتبه‌ی خیلی بالا و خوبی است- [هستیم‌]؛ لکن شتاب تنزّل کرده. این را من به دوستان دانشگاهی هم گفتم و عرض میکنم که نگذارید شتاب علمی در دهه‌ی دوّم چشم‌انداز -الان وارد دهه‌ی دوّم چشم‌انداز شده‌ایم- کم بشود. ما اگرچنانچه با همین شتاب پیش برویم، حتماً رتبه‌ی علمی ما باز هم ارزش و اهمّیّت بیشتری پیدا خواهد کرد؛ یعنی شاید در رتبه‌های زیر دهم قرار بگیریم؛ این به نظر من خیلی مسئله‌ی مهمّی است. خب، علم زیرساخت اصلی کشور است. در همه‌ی این مطالبی که آقایان بیان کردید، اگر ما در صنعت، در کشاورزی، در نفت، در نیرو، در بهداشت و درمان و در بخشهای دیگر، عنصر علم را داخل کنیم و عنصر علم و ابتکار علمی و پیشرفت علمی و حضور دانشمند، وارد معادلات شد، بکلّی اوضاع فرق میکند؛ جهش به‌وجود می‌آید؛ ما نباید این را دست‌کم بگیریم؛ من اعتقادم این است. من معتقدم در زمینه‌ی علم و کار تحقیقی، هرچه هزینه کنیم، سرمایه‌گذاری است؛ یعنی اصلاً نترسیم از هزینه کردن. یک جاهایی هست که هزینه‌ها واقعاً هدر نمیرود؛ یکی‌اش همین‌جا است. هرچه هزینه کنیم، سرمایه‌گذاری کرده‌ایم برای آینده و این بهترین کاری است که با موجودی‌مان، با پولمان، با منابعمان میتوانیم انجام بدهیم.

 آن‌وقت یک نکته‌ی اساسی که وجود داشت در این دهه‌ی اوّل -که خوشبختانه طبق آمارهای جهانی، ما شروع کردیم به پیشرفت علمی و به اینجا رسیدیم- این است که حرکت علمی تبدیل شد به یک گفتمان؛ یعنی کار، منحصر نماند در چند دستگاه دولتی؛ یعنی بین دانشگاه‌ها و دانشجوها؛ شد یک گفتمان عمومی. بنده در ملاقاتهایی که با مجموعه‌های دانشگاهی در این چند سال اخیر بخصوص، داشتم ملاحظه میکردم که می‌آیند صحبت میکنند -یا استاد است یا دانشجو است- و به‌عنوان مطالبه‌ی از حقیر، همان حرفهایی را میزنند که ما اینها را مثلاً چند سال قبل در مجامع دانشگاهی مطرح کردیم؛ من خیلی خوشحال میشوم. معلوم میشود که این حرفها تبدیل شده به گفتمان، تبدیل شده به یک فضای عمومی و خواست عمومی؛ این خیلی باارزش است. این گفتمان را حفظ کنیم؛ یعنی من اصرار دارم مجموعه‌های مرتبط -مجموعه‌های دانشگاهی، آموزش و پرورش و بخصوص همین دستگاه معاونت علمی، که ظاهراً امروز هم اینجا نیستند- حتماً در این زمینه، یعنی حفظ این گفتمان پیشرفت علمی، بایستی پافشاری کنند.

 روی شرکتهای دانش‌بنیان -که حالا گزارش داده شد و خوب بود- حتماً باید تکیه بشود؛ تجاری‌سازی علوم و فنّاوری‌ها، پارک‌های علم و فنّاوری و مانند اینها کارهای بسیار لازم و خوبی است. ببینید ما یکی از مشکلات اقتصادی‌مان مسئله‌ی اشتغال است؛ یکی از بهترین راه‌های اشتغال، همین پارک‌های علم و فنّاوری و همین وارد کردن دانشجویان به فنّاوری‌های قابل تبدیل به ثروت است. یک مقداری به اینها کمک بشود، یک راهنمایی بشوند، یک کار عملی و عملیّاتی -واقعی- جلوی پای اینها گذاشته بشود، اینها مشغول میشوند. این تصوّر که هرکسی فارغ‌التّحصیل شد، باید بیاید در یک مجموعه‌ی دولتی کارمند بشود و مانند اینها، و ما عزا بگیریم که فارغ‌التّحصیل‌ها زیاد شدند، جا نداریم، امکان نداریم، این به نظر من نگاه غلطی است. نگاه درست این است که ما راه را باز کنیم؛ برای این باید فکر بشود؛ یعنی باید برنامه‌ریزی بشود که دانشجوی ما از دوران تحصیل -از مثلاً فرض کنید دوران دانشگاه یا مثلاً فرض کنید تحصیلات تکمیلی؛ وقتی‌که وارد آگاهی‌های علمی سطح بالا شد- راه برای او باز بشود تا بتواند بیاید در یک‌جایی کار علمی بکند؛ و واقعاً شغلهای بی‌پایان [وجود دارد]. به نظر من مشاغلی که ناشی از علم هست، انتها ندارد. هرچه ما آدم داشته باشیم، میتوانیم شغل علمی در اختیار اینها بگذاریم، مشروط بر اینکه بنشینیم کار کنیم. یک مسئله مسئله‌ی علم است.

 مسئله‌ی دیگر مسئله‌ی فرهنگ است. خب دوستانی که اینجا تشریف دارید و بخصوص مسئولین فرهنگی کشور و خود آقای رئیس‌جمهور محترم، حساسیّت این حقیر را نسبت به مسئله‌ی فرهنگ میدانند. گاهی اوقات مشکلات فرهنگی موجب شده که من شب خوابم نبرده؛ به‌خاطر مسائل فرهنگی؛ یعنی اهمّیّت مسائل فرهنگی این‌جور است.

 دو کار اساسی و اصلی است که باید انجام بگیرد؛ یکی تولیدات فرهنگی سالم در زمینه‌های مختلف، و یکی جلوگیری از تولیدهای مضر و به‌اصطلاح متاع و کالای مضرّ فرهنگی؛ به نظر من این جزو کارهای اساسی است. در همه‌ی دنیا مراقبت از محصولات فرهنگی و کتاب و مانند اینها وجود دارد؛ کجای دنیا است که وجود نداشته باشد؟ یک‌جا را به من نشان بدهید. این خانم ابتکار اینجا حاضر است؛ خود ایشان به من گفت کتابی که ایشان نوشته بود، در آمریکا امکان چاپ پیدا نکرد؛ هیچ ناشری حاضر نشد -نه اینکه آن ناشر آن‌قدر تعصّب داشته باشد؛ نه، اگر کتاب پرفروشی باشد، هر ناشری می‌آید این کار را انجام بدهد؛ [بلکه‌] از ترس و از مراقبت- تا بالاخره در کانادا مثلاً فرض کنید یک ناشری را پیدا میکند و آن ناشر، آن هم به نظرم با ترس‌ولرز [چاپ کرد یا نکرد]؛ چون تفاصیلش را چند سال پیش ایشان میگفت، شاید جزئیّاتش یادم نمانده. اینها را بگویید تا این آقایان بدانند و بفهمند که این‌جور نیست که اگر ما جلوی کتاب را گرفتیم، فقط آقای جنّتی(۵) است که این کار را میکند؛ نخیر، در آمریکا هم همین کار میشود، در اروپا هم همین کار میشود. راجع به هولوکاست کسی جرأت ندارد حرف بزند؛ خب هولوکاست که یک مسئله‌ی اعتقادی نیست. بله، وقتی نوبت به کاریکاتورهای اهانت‌آمیز به مقدّسات دینی اسلام میرسد، آنجا آقایان میشوند آزادی‌خواه و طرف‌دار آزادی بیان! امّا راجع به هولوکاست که پیش می‌آید، نه؛ آزادی بیان وجود ندارد. مسئله‌ی حجاب همین‌جور است، مسائل دیگر همین‌جور است؛ بله، هر کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاه‌های حاکمیّتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ندارد. اگرچنانچه می‌بینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید. حالا چگونه برخورد بکنید، آن یک بحث دیگر است، آن مربوط به دستگاه‌ها است و نگاه کنید ببینید مقرّراتتان چه میگوید؛ لکن رودربایستی نکنید و این را صریح بگویید. پس بنابراین خوراک فرهنگی سالم و جلوگیری از خوراک فرهنگی ناسالم و مضر، اساس کار است.

 رهاسازی فرهنگ اصلاً جایز نیست. مدیریّت فرهنگ یک کار بسیار لازم است؛ و مدیریّت هم باید بر مبنای شعارهای انقلاب و مبانی انقلاب باشد؛ یعنی مراقبت بشود آنچه اصل است، این است که مبانی انقلاب و مبانی استقلال کشور امام و مانند اینها باید محفوظ باشد. این هم مطلب دوّم که جزو اولویّتهایی است که به نظر من در این برهه است.

 اولویّت سوّم که از همه فعلی‌تر و نقدتر است، مسئله‌ی اقتصاد است؛ که خب، خوشبختانه آقای جهانگیری ترتیب جلسه‌ی امروز را عمدتاً به شکلی دادند که ناظر به مسائل اقتصاد بود. هم برای کشور از لحاظ سرنوشت کشور و پیشرفت واقعی کشور، امروز اقتصاد مهم است؛ هم از لحاظ نمای بیرونی کشور مهم است؛ هم از لحاظ واقعیّتهای زندگی مردم مهم است. بنابراین مسئله‌ی اقتصاد در واقع اولویّت اساسی کشور است و هرچه روی این مسئله فکر بشود، کار بشود، تلاش بشود، تذکّر داده بشود، جا دارد.

 اوّلاً در مورد اقتصاد، اعتقاد ما این است که پیشرفت اقتصاد کشور، باید همراه با عدالت باشد؛ ما اقتصاد منهای عدالت را قبول نداریم؛ یعنی انقلاب قبول ندارد؛ نظام جمهوری اسلامی قبول ندارد. باید مراقبت بکنید که فاصله‌ی طبقاتی پیش نیاید؛ فقرا پامال نشوند؛ اینها جزو مسائل اساسی در برنامه‌ریزی‌های کلان اقتصادی ما است که بعد به اقتصاد مقاومتی اشاره خواهم کرد؛ همین مسئله‌ی عدالت و تأمین حدّاقل‌ها در سیاستهای اقتصاد مقاومتی دیده شده.

 تبدیل تلاش و کار به گفتمان در فضای عمومی، به نظر من یکی از کارهای اساسی در زمینه‌ی اقتصاد است، کار باارزش در مجموعه‌ی کار روزانه که باید زیاد باشد و کاهشش یک عیب بزرگ است؛ سعی کنیم تنبلی را، بیکارگی را، بی‌اعتنائی به کار را در چشم مردم به شکل درستی موهون(۶) کنیم؛ یعنی بیکارگی باید موهون بشود؛ کار باید ارزش بشود. در روایت داریم که پیغمبر اکرم یک جوانی را دیدند، از این جوان خوششان آمد؛ صدایش کردند، مثلاً اسمش را پرسیدند، بعد گفتند شغلت چیست؟ گفت من بیکارم، من شغل ندارم؛ حضرت فرمودند: سَقَطَ مِن عَینی؛(۷) از چشمم افتاد؛ یعنی کار این‌[طور] است. پیغمبر که با کسی رودربایستی ندارد. باید این‌جوری بشود. البتّه دو طرف طلبکاری میکنند از هم؛ آن‌که بیکار است، طلبکاری میکند و میگوید به من کار بدهید؛ آن‌که مطالبه‌ی کار میکند، طلبکاری میکند و میگوید کار پیدا کن؛ یک راه وسطی وجود دارد که من شاید در خلال صحبتها اشاره بکنم. باید بالاخره تشویق به کار، تشویق به ارزش‌آفرینی و ثروت‌آفرینی را در کشور تبلیغ بکنیم؛ هم دولتی‌ها بگویند، هم کسانی که در مجلّات، در روزنامه‌ها و مانند اینها منبرهای گفتنی و نوشتنی دارند، استفاده کنند از این موقعیّت و بیان کنند این مطالب را. یک نکته در مسئله‌ی کار این است.

 یک مسئله‌ی دیگر، ایجاد مجاری درست کار است؛ که این یک حرف است، یک کلمه است، منتها کار خیلی بزرگ و مهمّی است؛ مجاری کار را بایستی ما به‌وجود بیاوریم. وقتی راجع به کار و اشتغال انسان صحبت میکند و تشویق میکند -همین‌طور که عرض کردم- طرف مقابل میگوید خب، آقا من بیکارم، چه‌کار کنم؟ راه‌های جستجوی کار را ما بایستی به مردم نشان بدهیم. در تلویزیون یک برنامه‌ای چند روز قبل من دیدم که برنامه‌ی خوبی بود؛ گزارشی تهیّه کردند. یک نفری می‌آید آنجا و میگوید که من با ده میلیون تومان توانسته‌ام این اشتغال را ایجاد کنم که این‌قدر درآمد دارد. مربوط به [پرورش‌] گُل است، میگوید گُل تولید میکنیم. بعد او اشاره میکند و میگوید کسانی که مایلند این کار را انجام بدهند، در فلان‌جا و فلان‌جا زمینهای دولتی هست و در اختیارشان گذاشته میشود؛ بروند مثلاً گُل تولید کنند. من یادم هست دوستان اقتصادی در یک برهه‌ای قبل از دولت شما، آمده بودند [بحث میکردند] راجع به اینکه با چقدر پول میشود یک شغل ایجاد کرد؛ صحبت صد میلیون و بعضی مشاغل پانصد میلیون و این چیزها بود! خب با ده میلیون میشود شغل ایجاد کرد. حالا این یک نمونه است؛ یک نمونه‌ی دیگر که اتّفاقاً آن هم در همین تلویزیون بود؛ یک برنامه‌ی دیگر بود؛ یک خانمی بود که یک چیزهایی درست میکرد و میگفت من این شغل را با بیست میلیون سرمایه‌گذاری توانستم به دست بیاورم. خب، معلوم میشود ظرفیّتها خیلی زیاد است. یک جلسه‌ی دیگر همین‌جا با آقایان بودیم، صحبت شد که رشد ما باید بالا باشد؛ گفتیم رشد بعضی از کشورهای پیشرفته‌ی اروپایی غالباً دو، یک، یک و نیم [درصد است‌]؛ علّت این است که ظرفیّتها پر شده؛ کما اینکه مثلاً فرض کنید کشور چین که رشد ده، یازده، دوازده درصدی داشت، حالا الان رشدش پایین افتاده؛ برای خاطر اینکه ظرفیّتهایش پر شده؛ ظرفیّتهای زیادی پر شده و کمتر هم خواهد شد؛ ما ظرفیّتهایمان هنوز خیلی زیاد است. لذا دوستانی که راجع به رشد هشت درصدی در برنامه‌ی ششم، اشکال میکردند، پاسخی که داده شده به آنها از طرف آدمهای کارشناس و متخصّص این بود که ما میتوانیم و با واقعیّتهای کشور تطبیق میکند؛ همان‌طور که آقای رئیس‌جمهور هم امروز اشاره کردند. بنابراین یکی از مسائل، ایجاد مجاری کار است که ما ببینیم چه‌جوری میشود کار [ایجاد کرد]. حالا این به عهده‌ی کدام‌یک از بخشهای دولتی است؟ آقای ربیعی(۸) که همیشه میگوید مسئله‌ی اشتغال و مانند اینها به عهده‌ی من اصلاً نیست و خودشان را خلاص میکنند ولی بالاخره یکی از بخشها، یا شما یا سازمان برنامه [مسئول‌] است؛ البتّه وزارت اقتصاد هم به یک معنا در بعضی از جاها واقعاً مسئول است؛ اینکه ما وزارت اقتصاد را مسئول بدانیم، منافات ندارد که به شماها هم اخلاص داشته باشیم! چیزهایی هم مربوط به وزارت اقتصاد یا بانک است که حالا خدمت آقای سیف هم میرسیم.(۹)

 یک مسئله در باب اقتصاد که من روی آن تکیه دارم و اصرار دارم، مسئله‌ی مدیریّت جدّی بازرگانی خارجی است؛ بازرگانی خارجی یک چیز خیلی مهمّی است. خارجی‌ها عادت کرده بودند در طول سالیان دراز، به کشورهایی از جمله کشور ما، نگاهشان در مورد تجارت این‌جوری باشد که اینجا موادّ خامی دارد، بیایند بردارند موادّ خام را ببرند و ارزش افزوده برای خودشان درست کنند؛ یک بازار و مطالبه‌ای هم دارد که [کالا] بردارند بیاورند. در دوران پیش از انقلاب، دستگاه حاکمه‌ی کشور این را پذیرفته بودند؛ یک‌وقتی تصادفاً یک جایی ما با یک نماینده‌ی مجلسِ آن روز، برخورد کردیم، صریحاً به خود من میگفت که این چیز خیلی خوبی است! اصلاً همین خوب است که ما پول میدهیم و اروپایی‌ها مثل نوکر می‌آیند برای ما جنس تهیّه میکنند و می‌آورند. یعنی واقعاً منطق داشتند برای این کار؛ منطق ابلهانه و احمقانه‌ای که کشور را به این سمت میبُرد. ما امروز -یعنی بعد از انقلاب- نگاهمان نگاه دیگری است؛ ما معتقدیم که نه؛ خیلی خب، بخشی از بازارهای ما متعلّق به تولیدکننده‌ی خارجی، امّا بخشی از بازارهای همان تولیدکننده‌ی خارجی هم متعلّق به ما؛ یعنی یک تبادل و توارد عادلانه‌ای انجام بگیرد؛ این خب خیلی چیز مهمّی است.

 بعد هم در مسئله‌ی واردات اشاره کردند آقای نعمت‌زاده، که البتّه آدم شرمنده میشود؛ چهار وزارتخانه را دادند دست آقای نعمت‌زاده! واقعاً چهار وزارتخانه بود اینجا؛ صنایع، صنایع سنگین، معادن، و بازرگانی. یکی از کارهای عجیب و غریبی که برای بنده هم تا آخر معلوم نشد که چرا این کار انجام گرفت، همراه کردن وزرات بازرگانی با وزرات صنایع و معادن بود؛ یعنی واقعاً هنوز هم برای من حل‌نشده است. آن روز هم که این کار را انجام میدادند برای من روشن نبود که چرا دارند انجام میدهند این کار را. خب، مسئولین مجلس و دولت تشخیص داده بودند و انجام دادند. واقعاً کار سختی است، ما حق میدهیم که ایشان سختش باشد لکن بالاخره باید این کار را انجام بدهد؛ یعنی یکی از کارهای بسیار مهم، مسئله‌ی مدیریّت تجارت خارجی است؛ از این جهت که اینجا صرفاً بازار مصنوعات خارجی نباشد که بازار خودرو، بازار فلان، بازار فلان یکسره داده بشود به آنها. بدتر از اینها مسئله‌ی بانک‌ها است.

 یکی هم مسئله‌ی اقتصاد مقاومتی است. خب، امسال سال دوّم اقتصاد مقاومتی است؛ یعنی پارسال -سال ۹۳- شروع اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی بود. دوستان دولت هم گزارشهایی به من دادند که من شخصاً و زباناً از آقای جهانگیری تشکّر کردم آن‌وقتی که ایشان به پانزده دستگاه ابلاغ کردند که این کارها را، این وظایف را باید انجام بدهید. بعد هم حالا یک گزارش مفصّلی فرستادند که البتّه برای من خلاصه کردند آن گزارش را و تماماً خواندم، نگاه کردم. کارهایی که انجام گرفته در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی، بعضی‌هایش کارهای مقدّماتی است؛ حالا مثالهایش را بخواهم بزنم، طول میکشد، وقت میگذرد؛ بعضی از کارهایی که گزارش شده، مربوط به بندهای اقتصاد مقاومتی نیست، اگرچه حالا ارتباط داده شده امّا کارهای جاری دستگاه‌ها است؛ بالاخره دستگاه‌ها یک کارهای جاری دارند و اینها را به شما گزارش کردند که این کارها را ما کردیم؛ اینها آمده جزو کارنامه‌ی دستگاه‌ها در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی؛ درحالی‌که این نیست. بعضی از کارها هم ارتباطی اصلاً به بندهای اقتصاد مقاومتی ندارد؛ این مقدار کافی نیست. سیاستهای اقتصاد مقاومتی یک بسته‌ی کامل و منسجم است؛ این بسته هم تراوش‌شده‌ی فکر شخصی نیست؛ این عقل جمعی است، یک جماعتی نشسته‌اند؛ دوستان اقتصاددان حاضر در این مجلس هم بعضی‌هایشان میدانند و مطّلعند. کار مفصّلی انجام گرفته روی این، بعد هم آمده اینجا، چکّش‌کاری شده، روی آن بحث شده، فکر شده، مطالعه شده؛ بعد رفته مجمع تشخیص [مصلحت نظام] و روی آن مطالعه شده؛ بالاخره آمده و نتیجه شده این سیاستها. یعنی محصول یک فرآیند معقول و مدبّرانه‌ای است؛ لذاست که اقتصاد مقاومتی را همه تأیید کردند، یعنی من یک مورد سراغ ندارم که از اقتصاددان و از کسانی که با ما خوبند، کسانی که با ما بد هستند؛ که این اقتصاد مقاومتی، این سیاستها را تخطئه کرده باشند؛ نه، همه قبول کردند. خب، این یک بسته‌ی منسجم است، باید مجموعاً انجام بگیرد؛ چه‌جوری میشود مجموعاً انجام بگیرد؟ آن‌وقتی‌که یک به اصطلاح برنامه‌ی اجرائی و عملیّاتی منسجمی برای آن ارائه بشود؛ که این چیزی بود که من چند وقت پیش به آقای دکتر روحانی گفتم و بنا شد که ایشان بگویند دوستان تهیّه کنند ان‌شاءالله این را بدهند، این لازم است؛ یعنی ما یک برنامه‌ی عملیّاتی لازم داریم؛ در این برنامه مشخّص بشود سهم دستگاه‌ها، فلان دستگاه این سهم او است از این بندهای سیاستها، بعد زمان گذاشته بشود؛ زمان خیلی مهم است، زمان‌بندی بشود، معلوم بشود که تا این زمان باید انجام بگیرد والّا اگر زمان‌بندی نشود؛ هیچ ضمانتی وجود ندارد که این در طول دولت شما حتّی انجام بگیرد، شما میخواهید این را عملیّاتی کنید، میخواهید اجرائی کنید، میخواهید از منافعش مردم استفاده کنند، پس زمان [بگذارید]. اوّلاً بایستی اقدامات عملیِ لازم در خصوص هر بند مشخّص بشود، مجری‌هایش دستگاه‌هایی که متصدّیند معلوم بشوند، در هر بخشی زمان‌بندی لازم انجام بگیرد، امکانات لازم و چگونگی تأمین آن امکانات بایستی روشن بشود، بالاخره این سیاستها یک تحرّک عملی است و میدانی است؛ وقتی راهکار فراهم میکنید، در واقع یک تحرّک میدانی میخواهید به‌وجود بیاورید، این الزاماتی دارد. الزاماتش چیست؟ چه جوری میشود تأمین کرد؟ راه تأمین آن الزامات باید مشخّص بشود. آن‌وقت اگر این کارها شد، آن‌وقت شما میتوانید رصد کنید، میتوانید پیگیری کنید، ببینید شد یا نشد، فلان دستگاه کار خودش را انجام داد یا نداد. کار پیش میرود.

 نکته‌ی دوّم در مورد اقتصاد مقاومتی این است که همه‌ی برنامه‌های اقتصادی دولت بایستی در این مجموعه‌ی اقتصاد مقاومتی و در این سیاستها بگنجد؛ حتّی برنامه‌ی ششم و برنامه و بودجه‌های سالیانه، همه باید براساس این اقتصاد مقاومتی شکل بگیرد؛ یعنی هیچ‌کدام از اینها در هیچ بخشی، غیرمنطبق با این سیاستها نباشد؛ نه اینکه فقط مخالفت نداشته باشد بلکه کاملاً منطبق با این سیاستها باشد.

 نکته‌ی دیگر این است که بخشهای بیرون از دولت دیده بشوند؛ حالا شما در مورد وزارتها و بخشهای دولتی ممکن است ابلاغ کنید؛[امّا] بخشهایی وجود دارند خارج از دولت؛ اینها میتوانند در اقتصاد مقاومتی نقش ایفا کنند، از جمله بسیج؛ من یک گزارشی [هم‌] دیدم. خیلی لازم است به نظر من -اگر وقت کنند آقای رئیس‌جمهور یا لااقل آقای جهانگیری- که بخواهید و ببینید مجموعه‌ی بسیج در مورد اقتصاد مقاومتی چه کارهایی میتوانند انجام بدهند و ظرفیّتش را دارند؛ ظرفیّت خیلی خوبی است. بسیج چیز کمی نیست، چیز کوچکی نیست؛ بسیج یک مجموعه‌ی عظیم و آماده‌به‌کاری است؛ اینها را بخواهید، ببینید چه‌کار میتوانند بکنند؛ اینها می‌آیند امکانات خودشان را عرضه میکنند و میگویند این‌کارها را هم کرده‌ایم. به نظر من امکاناتِ [خوبی هست‌]. حالا از جمله من بسیج را مثال زدم؛ بخشهای گوناگونی هستند، افراد اقتصاددان و به‌اصطلاح اقتصادی‌عمل‌کنِ بیرونی؛ بعضی‌ها هستند که شرکتهایی دارند و کارهایی دارند، از ظرفیّتهای اینها میشود استفاده کرد. و همه‌ی اینها در آن برنامه‌ی کلّی باید بیاید؛ یعنی برنامه‌ی کلّی، فقط ناظر به بخشهای دولتی نباید باشد. پس قدم اوّل، ایجاد این برنامه بود با این خصوصیّات.

 قدم بعدی این است که یک ستاد قوی و هوشمند و نافذالکلمه تشکیل بشود. من البتّه اطّلاع دارم که آقای رئیس‌جمهور شورایی را تشکیل داده‌اند، خود ایشان هم شرکت میکنند، بسیار هم کار خوبی است؛ امّا این آن ستاد فرماندهی نیست. خب آقای رئیس جمهور کارهای فراوان دیگری هم دارند که باید به آنها هم برسند، نمیشود که همه‌ی وقت و همه‌ی همّت، صرف این کار بشود. یک ستادی لازم است -مثل ستادهای فرماندهی که ما در دوره‌ی جنگ داشتیم و در بعضی از کارهای دیگر هم یک ستادهای فرماندهی ایجاد شده که خود شما آقای دکتر روحانی در این مسائل تجربه دارید- یک ستاد فرماندهی لازم دارد که به‌طور دائم رصد کند، نگاه کند، ببیند کدام دستگاه توانسته و پیش رفته، کجا مشکل وجود دارد. چون حرف زدن آسان است، برنامه‌ریزی هم خیلی مشکل نیست، [ولی] عمل‌کردن با اینها فرق دارد؛ خب آدم بخواهد در میدان وارد بشود و پیش برود، گاهی اوقات یک موانعی پیش می‌آید که قبلاً پیش‌بینی نشده، بعضی پیش‌بینی هم شده لکن موانعی است که پیش می‌آید؛ بایستی آن ستاد بتواند به‌صورت ضربتی آن موانع را برطرف کند، راه را باز کند و پیش برود؛ و نافذالکلمه [باشد]، یعنی باید گوش کنند؛ این‌جور نباشد که حالا مثل امروز که آقای جهانگیری مکرّر میگفتند پنج دقیقه [صحبت کنید]، آقایان پنج دقیقه را مثلاً به هفت دقیقه و ده دقیقه افزایش [میدادند]؛ هرچه آن ستاد گفت، واقعاً همه آن حرف را بپذیرند.

 بعد هم پیشرفت کار را به مردم گزارش بدهید؛ ببینید واقعاً چه اتّفاقی می‌افتد! شما شش‌ماه مثلاً فرض کنید به همین شکلی که ما گفتیم، [یعنی‌] این برنامه وقتی تدوین شد، این ستاد تشکیل بشود و شش ماه فعّالیّت کند؛ کار به‌صورت چشمگیری پیش خواهد رفت؛ بعد بیایید همان را به مردم بگویید؛ بگویید این کارها را کردیم، آن کارها را کردیم؛ مردم در زندگی [خود] احساس میکنند؛ آن امید و خوش‌بینی به آینده که شما میخواهید در مردم باقی بماند، به‌طور کامل تأمین خواهد شد؛ یعنی به مردم گزارش داده بشود. و [البتّه‌] تعیین شاخصهایی هم برای ارزیابی باید باشد.

 یک الزامات قانونی و حقوقی و قضائی هم در مجموعه‌ی اقتصاد مقاومتی وجود دارد؛ دو قوّه‌ی دیگر حاضرند همکاری کنند، هم قوّه‌ی مقنّنه -مجلس- در این زمینه آماده است برای همکاری؛ [مثلاً] قانونی هست که شما قانون را باید عوض کنید یا اصلاح کنید یا قانون جدیدی را بر این قوانین اضافه کنید؛ احتیاج به این چیزها پیدا میکنید؛ یا یک جایی یک حرکت قضائی لازم است؛ همه‌ی اینها را دو قوّه حاضرند همکاری کنند برای اینکه این اقتصاد مقاومتی انجام بگیرد.

 اشاره شد به مسئله‌ی رکود؛ خب، این رشد سه درصدی که اتّفاق افتاده، نشان‌دهنده‌ی این است که رکود تکان خورده؛ یعنی یک حرکتی انجام گرفته؛ حالا باید دید این رشد در کدام بخشها هست، در کدام بخشها منفی است؛ مجموع برآیند این مثبت و منفی‌ها شده سه درصد. اگر چنانچه به‌طور جدّی با رکود مبارزه نشود، همین رشد سه درصد هم به خطر خواهد افتاد، تورّم هم بالا خواهد رفت، مشکل اشتغال هم پیش خواهد آمد. حالا من اینجا بگویم که آقای نعمت‌زاده اگر میخواهند دنبال بکنند، تعداد کارخانه‌هایی را که الان کار نمیکنند -یعنی کارخانه‌ای است که همه چیزش آماده است و الان کار نمیکند- برای ما آمدند گزارش دادند؛ عدد و رقمی دقیق را؛ تعداد کارخانه‌هایی را که زیر پنجاه درصد دارند کار میکنند مشخّص کردند؛ تعداد کارخانه‌هایی را که زیر هفتاد درصد دارند کار میکنند مشخّص کردند. خب، حالا هفتاد درصد یک چیزی امّا زیر پنجاه درصد! بعضی از اینها مشکل نقدینگی دارند؛ یعنی سرمایه‌درگردششان مشکل دارد -که این کار کار بانک‌ها است، بایست بانک‌ها جواب بدهند در این زمینه؛ که اگر در اقتصاد مقاومتی، همان کارگاه اساسی و ستاد فرماندهی راه بیفتد، به همه‌ی اینها میتواند برسد- امّا مسئله‌ی بعضی از اینها مسئله‌ی نبود نقدینگی نیست، تسهیلات را هم طرف گرفته، کارخانه الان حاضر و آماده است، هیچ مشکلی ندارد، ماشینهایش هم آن‌طور که حالا گفته‌اند بعضی از اینها این‌جوری است که ماشینها هم ماشینهای نو است، لکن کار نمیکند. چرا؟ برای اینکه تسهیلات را رفته جای دیگری خرج کرده؛ خب این تعقیب قضائی دارد، اینها را باید دنبال بکنید، اینها را باید بخواهید. اینکه میگوییم «ستاد فرماندهی»، برای خاطر این است. این‌طور چیزها، این‌طور نکات دنبال خواهد شد. اگر به مسئله‌ی رکود رسیدگی نشود، روی همه‌ی نشانه‌ها و شاخصهای اقتصادی اثر خواهد گذاشت. البتّه این قانون اخیر -قانونی که اشاره کردند- قانون خوبی است، منتها قانون کافی نیست. حمایت از بنگاه‌های تولیدی، تأمین نقدینگی، تأمین سرمایه‌درگردش، برخورد جدّی با کسانی که واحدهای تولیدیِ آماده را راکد گذاشته‌اند، همه‌ی اینها کارهای لازمی است. و من در جلسه‌ی قبل هم -یک جلسه‌ای که با دوستان داشتیم- گفتم، باز هم تأکید میکنم: سیستم بانکی باید نقش ایفا کند؛ یعنی سیستم بانکی باید به‌طور کامل وارد میدان بشود.

 یکی از کارهایی که پیشنهاد کرده‌اند، به ما گفته‌اند و میگویند زمینه آماده است، عبارت است از سپردن برخی از طرحها به بخش خصوصی. البتّه برای بخش خصوصی مشوّق درست [بشود]؛ چون الان پولهای سرگردان وجود دارد، بلاشک پولهای سرگردان هست. به من آن‌جور که حالا گزارش دادند، ۴۰۰ هزار میلیارد تومان ما طرحِ روی زمین داریم -همه هم دولتی است- اگر چنانچه ما بتوانیم ده‌درصد اینها را بدهیم به بخش خصوصی، شما ببینید چه اتّفاقی می‌افتد؛ ۴۰ هزار میلیارد تومان ناگهان وارد کار میشود، این خیلی مهم است. یعنی از همین طرحهایی که الان روی زمین هست -یعنی از همین ۴۰۰ هزار میلیارد تومان- اگر ده‌درصد داده بشود به بخش خصوصی، یک اتّفاق مهمّی در کشور می‌افتد. این یکی از کارها است که باید واقعاً روی این برنامه‌ریزی کرد و کار کرد.

 بخش کشاورزی هم مهم است. البتّه اعتقاد من این است که آقای حجّتی واقعاً میتواند کار بکند. ایشان از نظر من جزو وزرای خوش‌سابقه‌ای است در کار و واقعاً میتوانند این کار را بکنند؛ منتها آن چیزی که ما از ایشان و از مجموعه توقّع داریم، این است که در تولید محصولات حیاتی باید خودکفایی به‌وجود بیاید؛ یعنی خودکفایی را به حرف و گپ این و آن نگاه نکنید که آقا گندم، بیرون ارزان‌تر است، و مانند اینها. ما باید به خودکفایی برسیم؛ در موادّ حیاتی باید به خودکفایی برسیم.

 از مهندسان کشاورزی بایستی استفاده کنیم. من یک‌وقت به آقای روحانی گفتم رفته بودیم یکی از استانها -به نظرم سفر همدان [بود]- آنجا دوستان ما که میرفتند بررسی میکردند، اطّلاع دادند به ما که کشاورزی‌های مناطق گوناگون آن استان رونق خیلی خوبی دارد؛ [وقتی‌] پرسیدند، معلوم شد که جوانهای مهندس کشاورزی را اینها به‌کار گرفته‌اند و آن استان خوشبختانه زیاد هم داشت. رفته‌اند آنجا و به اینها کمک کرده‌اند، حرف اینها را گوش کرده‌اند؛ این کمک میکند به این [کار]. این یک برنامه‌ریزی میخواهد؛ خیلی کار سختی هم نیست؛ یک فراخوان میخواهد، یک شناسایی میخواهد، یک برنامه‌ریزی میخواهد، یک تقسیم‌بندی میخواهد و این کارها را میتوانید انجام بدهید که از اینها استفاده بشود.

 [استفاده از] فنّاوری روز؛ همین مسئله‌ی آب که حالا اشاره کردند -تقسیم آب و به‌اصطلاح استفاده‌ی بهینه‌ی از آب- خیلی مهم است. جلوگیری از واردات؛ ببینید من باز هم تأکید میکنم. حالا شما میگویید ما جلوی واردات را گرفتیم امّا میوه‌هایی در بازار هست که [وارداتی است‌]. آخر ایران برود از کجا میوه بیاورد که بهتر از میوه‌ی ما باشد؟ یک وقتی زمان ریاست جمهوری ما، یک نفری از یک کشور عربی -اسم نمی‌آورم- آمده بود، سوغاتی برای من یک جعبه‌ی خیلی قشنگ، خرما آورده بود. گفتم مصداق واقعیِ زیره به کرمان بردن این است. ما این‌همه خرما داریم -این خرمای مضافتی، این خرماهای گوناگون جنوب کشور؛ چه در استان فارس، چه در خوزستان، چه در بلوچستان- آن‌وقت حالا برای ما خرما آورده‌اند؛ منتها در بسته‌بندی. من آن‌وقت همان هدیه را بردم در دولت، گفتم این خرما را مقایسه کنید با خرماهای ما! خرماهای ما بهتر از این هستند امّا این بسته‌بندی چقدر قشنگ است. آن‌وقت‌ها خرماهای ما در آن کیسه‌های فلان‌جور، با لگد توی حصیر میکردند، سرش را می‌بستند و عرضه میکردند! حالا البتّه یک خرده بهتر شده. به‌هرحال واردات میوه، واردات بی‌رویّه است.

 یک مسئله‌ی اساسی‌ای که این عمدتاً [مربوط به‌] وزارت کشاورزی است -منتها فقط کار وزارت کشاورزی نیست- تمرکز بر روستا است. یعنی واقعاً این را یکی از بخشهای اساسیِ برنامه‌ریزی دولت باید قرار داد: ما متمرکز بشویم روی روستا. حرفش را در سالهای مختلف خیلی زده‌ایم امّا این کار عملاً اتّفاق نیفتاده. ما بایستی صنایع تبدیلی را به روستاها ببریم، به بعضی از شهرها ببریم. من در ارومیه دیدم سیب روی زمین ریخته بود! گفتند اصلاً نمی‌ارزد؛ پول کارگر خیلی بیشتر از آن پولی است که ما از فروش این سیب به‌دست‌ [می‌آوریم‌] یا هلو، زردآلو، انگور؛ خب، آنجا صنایع تبدیلی میخواهد. خیلی از جاهای گوناگون کشور، ما این میوه‌ها را داریم که در بعضی از اوقات، صرف نمیکند برای صاحب باغ که این میوه را جمع بکند. ما اگر صنایع تبدیلی داشته باشیم، خشک‌کننده داشته باشیم، بتوانیم آنجا از اینها استفاده بکنیم، این کار را باید بکنیم. و ظرفیّتها فوق‌العاده است؛ واقعاً فوق‌العاده است. من در ایرانشهر یک گوجه فرنگی دیدم به قدر یک گرمک! یک دانه‌ی اختصاصی نبود؛ اصلاً گوجه فرنگی [همین اندازه بود]. آنجا یک باغی بود بین بمپور و ایرانشهر -وقتی که ما آنجا تبعید بودیم، دعوت کردند ما را، گوجه فرنگی آوردند به قدر یک گرمک! پیاز آوردند به‌قدر همین مشت من! من یادم است، پیاز را گرفتم در دستم، گفتم من میخواهم این را اندازه بگیرم، بتوانم بگویم؛ به همین اندازه‌ی [مشت من‌] بود؛ انگشتهای من خم نشد، وقتی این پیاز را در دست گرفتم. یعنی به این بزرگی! خب ما اینها را داریم. خیلی جاها در سرتاسر کشور، این امکانات وجود دارد. اگر به صنایع روستایی اهمّیّت بدهیم، اگر به روستاها اهمّیّت بدهیم، اگر به این باغدارها اهمّیّت بدهیم، اینها بهترین خدمت به روستاها و به فقرای ما در روستاها و در جاهای دیگر است.

 بخش معدن را هم بنده اینجا یادداشت کرده‌ام، منتها دیگر وقت گذشته (خیلی هم فشار روی آقای نعمت‌زاده نیاوریم!) آنچه به من گزارش شده [این است که‌] ما حدّاکثر پانزده درصد از ظرفیّت معدنی کشور را داریم استحصال میکنیم؛ پانزده درصد! ما معدن را باید جایگزین نفت کنیم؛ یعنی واقعاً بایستی ما بتوانیم. من سالها پیش -شاید بیست سال پیش- در دولتِ آن‌وقت گفتم. ما باید کاری بکنیم که هر وقت اراده کردیم، بتوانیم سر چاه‌های نفت خودمان را ببندیم؛ نه از کمبود مشتری بترسیم، نه از نداشتن بازار بترسیم، نه از نداشتن پول بهای نفت بترسیم؛ باید به اینجا برسیم. خب ما واقعاً بایستی به فکر بیفتیم؛ برای نفت باید جایگزین‌ [قرار داد]. می‌بینید نفت چه وضعی پیدا کرده! یک اشاره‌ی قدرتها و عناصر خبیث منطقه با همدیگر، موجب میشود که نفت ناگهان از صد دلار بیاید به چهل دلار! از وقتی که از صد دلار شروع کرده تنزّل تا حالا، مگر چند ماه طول کشیده؟ خب، این قابل اطمینان نیست؛ آدم نمیتواند این را جزو سرنوشت اقتصاد کشور و گذران زندگی یک کشور [بداند] و آن را مربوط کند به یک چنین چیزی. نفت مال ما است، [امّا] هم اختیارش دست دیگران است، هم درآمد بیشترش مال دیگران است. بیشتر از آن‌قدری که ما از صادرات نفت استفاده میکنیم، آن دولتِ واردکننده‌ی نفت در اروپا یا در جای دیگر دارد استفاده میکند، که مالیات میگیرد و فلان میگیرد. ما نفتمان را داریم میدهیم، پول میگیریم؛ او نفت را میگیرد از ما و از مردم خودش پول میگیرد. استفاده‌ی آن دولتها بیشتر از دولت ما است از فروش نفت. این چه معامله‌ی پُرخسرانی است. خب یک جاهایی ما مجبوریم البتّه نفت را تولید کنیم، چاره‌ای نداریم امّا من واقعاً از ته دل خوشحال نمیشوم آن‌وقتی که ما آمارِ افزایش صادرات و افزایش تولید را [می‌شنویم‌]؛ همیشه به این فکر میکنم که ما باید جایگزین برای این پیدا بکنیم. بنابراین اگر بخواهیم جایگزین پیدا کنیم، یکی از بهترین جایگزین‌ها معادن است.

 آن‌وقت [در مورد] معادن هم بایستی از خام‌فروشی معادن بشدّت پرهیز کنیم. معادن باارزشی ما داریم. در استان کرمان یا در جنوب خراسان، سنگهای فوق‌العاده باارزشی وجود دارد. [اینکه‌] ما این سنگ را همین‌طور یک دفعه‌ای بِکَنیم، بفرستیم ایتالیا که آنها بعد تبدیل کنند و ارزش افزوده‌اش را چند ده برابر ببرند، احیاناً گاهی برای خود ما هم آنها را بفرستند و صادر کنند داخل کشور ما، آدم خیلی زورش می‌آید که یک‌چنین چیزی بشود. بنابراین، این هم یک مسئله است. و به‌نظر من در قضیّه‌ی معدن هم مسئله‌ی بخش خصوصی مهم است. و استانها هم آن‌طور که به من گزارش شد، استاندارها و افرادی از این قبیل اظهار میکنند که میتوانند بخش خصوصی را وارد کنند در قضیّه‌ی معدن و در بعضی جاهای دیگر.

 مسئله‌ی آب را هم که من یادداشت کردم خیلی مهم است. اشاره‌ی آقای چیت‌چیان کاملاً درست است. نشست آبهای زیرزمینی واقعاً مهم است. این برنامه‌ریزی‌ای که حالا میگویید کرده‌اید، کافی نیست -برنامه‌ریزی پنجاه درصد کار است یا کمتر- بایستی دنبال این برنامه حرکت کنید، راه بیفتید. البتّه شما اهل این کار هم هستید الحمدلله. [علاوه بر] صرف‌جویی در آب، اصلاح آبیاری، الگوی‌کشت در هر منطقه.

 آخرین حرف هم راجع به برنامه‌ی ششم(۱۰) است که دارد دیر میشود. برنامه‌ی ششم را هرچه زودتر بایستی ان‌شاءالله فراهم بکنید و همین‌طور که عرض کردیم، به‌طور کامل منطبق بر اقتصاد مقاومتی، و زودتر به مجلس بدهید. چون به نظر من امسال باید تصویب بشود، یعنی باید هرچه زودتر این کار انجام بگیرد. مجلس را هم بکشید به کار، وسط میدان، که بیایند دوستان در مجلس و به‌طور جدّی دنبال بکنند ان‌شاءالله که بتوانید.

 خدا ان‌شاءالله کمکتان کند. هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛(۱۱) آرامشی خدا به دلهای همه‌ی شما و ما بدهد که این آرامش و سکینه، نقطه‌ی مقابلِ به‌اصطلاح این طوفانی شدن و زیر و بالا شدنِ ذهنها و فکرها است، و این موجب میشود ایمان انسان هم افزایش پیدا کند: لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ یعنی آن آرامش [باعث افزایش ایمان میشود]. آرامش هم از راه اعتماد به قدرت الهی است، لذا بعد میفرماید: وَ للهِ‌ جُنودُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیمًا حَکیمًا.(۱۲) ان‌شاءالله که خداوند کمکتان کند؛ ما هم که خب همیشه شماها را دعا میکنیم. و کار برای مردم، کار برای خدا، کار با اخلاص، ان‌شاءالله جزو برنامه‌های همه‌ی ما باشد و خدای متعال هم ان‌شاءالله برکت بدهد و قبول کند.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌
 
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، حجّت‌الاسلام‌ والمسلمین دکتر حسن روحانی (رئیس‌جمهور) و دکتر اسحاق جهانگیری (معاون اوّل رئیس‌جمهور)، مهندس محمّدرضا نعمت‌زاده (وزیر صنعت، معدن و تجارت)، مهندس حمید چیت‌چیان (وزیر نیرو)، مهندس بیژن نامدار زنگنه (وزیر نفت)، مهندس محمود حجّتی (وزیر جهاد کشاورزی)، دکتر سیّدحسن قاضی‌زاده هاشمی (وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) گزارشی ارائه کردند.
۲) وزیر مسکن و شهرسازی‌
۳) رئیس سازمان صداوسیما
۴) سوره‌ی فتح، آیه‌ی ۷؛ «و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است، و خدا همواره شکست‌ناپذیر سنجیده‌کار است.»
۵) وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی‌
۶) حقیر، پست‌
۷) بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۹
۸) وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی
۹) لبخند معظّم‌له و خنده‌ی حضّار
۱۰) برنامه‌ی ششم توسعه‌ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران‌
۱۱) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۴؛ «اوست آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند...»
۱۲) همان؛ «... و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است و خدا همواره دانای سنجیده‌کار است.»

مشت آهنین

مشت آهنین

همان تحریم‌کنندگان دیروز، امروز از اینکه ملت ایران دارد به قدرت اول نظامی منطقه تبدیل می‌شود، دست و پا می‌زنند! ۸۷/۲/۱۱ جمهوری اسلامی ثابت کرده در دفاع از خود کاملاً مقتدرانه عمل میکند؛ همه‌ی ملت مثل یک مشت مستحکم گرد هم می‌آیند و در مقابل متجاوز و مهاجم غیرمنطقی می‌ایستند. ۹۴/۱/۳۰


از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد.

از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد.

خبرنامه دانشجویان ایران:  رئیس قوه قضائیه گفت: چرا برخی آقایان درخصوص شورای نگهبان فضاسازی می کنند و حرف های حاشیه ای می‌زنند و جدال به راه می اندازند؟ از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آیت الله صادق آملی لاریجانی درجلسه مسئولان قضایی افزود: به ایام انتخابات نزدیک می شویم و متاسفانه برخی رسانه ها برای اینکه فضاسازی حاشیه ای کنند حرف هایی را مطرح می کنند.

وی گفت: در این کشور هر یکی دو سال انتخابات داشته ایم و انتخابات علی الاصول سالم بوده غیر از اشتباهاتی که در هر گوشه و کنار ممکن است رخ دهد اما روند کل انتخابات سالم و مسیر آن برحسب قانون، روشن است.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: ناظران انتخابات هم روشن هستند و یکی از شواهد بر سلامت انتخابات همین بوده است که دائم علایق و گرایش های مختلف سیاسی بر سر کار آمده اند و بنابراین روشن است که غربالگری خاصی صورت نمی گیرد که بخواهند یک جناحی همیشه حاکم باشد.

رئیس دستگاه قضا گفت: در مجلس و ریاست جمهوری این چنین است و این بزرگترین شاهد بر آزادی انتخابات است.

آیت الله آملی لاریجانی با اشاره به اینکه انتخابات در هر کشوری نیازمند ناظر است، افزود: ناظر آگاه، تیزبین و مستقلی باید باشد که بتواند اوصاف را احراز کند.

شورای نگهبان را نهادی واقعا مهم و سرنوشت ساز در جمهوری اسلامی ایران دارد

وی شورای نگهبان را نهادی واقعا مهم و سرنوشت ساز در جمهوری اسلامی ایران و متولی نظارت در انتخابات خواند و گفت: هم براساس نص قانون اساسی و هم براساس تفسیری که خود شورای نگهبان دارد نظارت این شورا از بدو عملیات انتخابات تا به پایان استصوابی است.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: اینکه گاه گفته می شود که این نظارت به این معنا که صلاحیت را تشخیص دهیم مربوط به هیات اجرایی است اشتباه است؛ البته آن هم هست اما نظارت به معنای اینکه کسی تصویب کند با شورای نگهبان است و این امری بسیار واضح است.

وی گفت: ما نباید حرف هایی را که سالهای سال مطرح و پاسخش داده شده است دوباره مطرح کنیم و گاهی انسان حرف های عوامانه ای می شنود که تعجب می کند.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: یک آقایی که هم به دیانت و هم به انقلابی بودنش اعتقاد دارم سخنی گفته است مبنی بر اینکه ما فقط از مجاری قانونی چهارگانه می توانیم نظارت کنیم.

گفته اند که ما عدم احراز صلاحیت نداریم؛ این حرف باطل و غلطی است

وی گفت: نظارت در شورای نگهبان از هر کانالی که باشد انجام می شود و گفته اند که ما عدم احراز صلاحیت نداریم؛ این حرف باطل و غلطی است و این حرف ها برای کسی است که قانون را نمی شناسد.

رئیس قوه قضائیه افزود: عده ای می گفتند اصل بر برائت است که این هم حرفی عوامانه است.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: در قانون یک‌سری اوصاف را آورده اند و گفته اند که نامزدان باید آن را داشته باشند.

وی افزود: اگر شورای نگهبان بخواهد تائید کند باید اوصاف را احراز کند بنابراین ما عدم احراز صلاحیت هم داریم و این حرف غلطی است که نداریم؛ حالا شما در فرمتان چه می خواهید بنویسید، یا رد کنید یا نه، اشکالی ندارد و می شود گفت رد به عدم اجرای صلاحیت.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: این چیزی منطقی و استدلالی است و رد از باب عدم احراز صلاحیت است.

وی افزود: تعجب می کنم مسئولی که انسان واقعا توقع ندارد مسایلی را می گوید و روزنامه ها رسانه ای می کنند.

مکرر می گفتند که اصل بر برائت است

رئیس دستگاه قضا گفت: مکرر می گفتند که اصل بر برائت است؛ مگر کسی می خواهد جرم کسی را اثبات کند که اصل بر برائت است؟ ما نمی توانیم در جایی که باید وصفی را احراز کنیم بگوئیم اصل بر برائت است؛‌ مگر برائت برای ما وصف درست می کند که بگوئیم اصل بر برائت است؟

آیت الله آملی لاریجانی افزود: اگر گفتند کسی مشتهر به پذیرش قانون اساسی باید باشد باید احراز کنیم که قانون اساسی را پذیرفته است؟ باید احراز کنیم که نظام ولایت فقیه را قبول دارد؟ ما بگوییم شک داریم و با بحث برائت درست می کنیم حرف باطلی است.

افرادی که من در شورای نگهبان می شناسم کالجبل الراسخ پای حرف ها می‌ایستند

وی شورای نگهبان را نهادی واقعا مهم در جمهوری اسلامی ایران خواند و گفت: به حمد خداوند تا به حال محکم ایستاده اند و مطمئنم لااقل برخی افرادی که من در شورای نگهبان می شناسم کالجبل الراسخ پای حرف ها می‌ایستند و پای این شعارهای مختلف هم هرگز نخواهند لرزید.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: بحث این است که ما چرا فضاسازی می کنیم، حرف های حاشیه ای می زنیم و چرا اینها جدال هایی راه می اندازند؟ راه، روشن و تفسیر قانون اساسی هم روشن و وظایف هر نهاد و همچنین وظیفه نظارتی شورای نگهبان هم روشن است.

وی گفت: اینکه وظیفه شورای نگهبان استصوابی است یا نه هم معلوم است.

از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد

رئیس قوه قضائیه افزود: ما از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد چراکه سلامت انتخابات حق مردم است و همان‌طور که نباید حقوق نامزدان نمایندگی مجلس ضایع شود حقوق ملت هم نباید ضایع شود.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: شورای نگهبان را در بحث نظارت برای این قرار داده اند که هرکسی نتواند با هر وصف نادرستی وارد مجلس، ریاست جمهوری و یا خبرگان شود.

فتنه گران دارند در انتخابات رنگ و لعاب عوض می کنند و حزب درست کرده اند

وی افزود: در هر حال مساله انتخابات و سلامت آن مساله ای مهم است و از همه مهمتر اینکه افرادی دارند رنگ و لعاب عوض می کنند.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: برخی کسانی که در جریان فتنه 88 فتنه گر بودند و برخی از‌ آنها محکومند حالا آمده اند لعاب و رنگ عوض کرده اند و احزابی درست می کنند و می خواهند در صحنه بیایند.

شورای نگهبان باید بهوش و حواسش جمع باشد

وی افزود: شورای نگهبان باید بهوش و حواسش جمع باشد و محکم پای ارزش های انقلاب بایستد.

رئیس دستگاه قضا گفت: این کشور، کشور امام زمان(عج) و کشور ولایت و ائمه اطهار است و ما نمی توانیم کشور را به دست کسانی بدهیم که نه نظام جمهوری اسلامی ایران و نه ولایت فقیه و نه قانون اساسی را قبول ندارند و فقط یک چیزهایی را لقلقه لسان می گویند و وقتی سرکار سوار می شوند زیر همه این حرف هایشان می زنند.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: مگر همین ها نبودند که حرف هایی می زدند که با هیچ جای قانون اساسی جور درنمی آمد؟

وی گفت: به هر حال شورای نگهبان باید مسیر اینها را بشناسد و پای ارزش های انقلاب بایستد و البته به کسی هم ظلم نکند و به کسی اجحاف نشود.

با عدم احراز نمی شود کسی را به مجلس راه داد

رئیس دستگاه قضا افزود: با عدم احراز نمی شود کسی را به مجلس راه داد و اگر احراز کردند وظیفه ای است که انجام داده اند.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: ما امیدواریم همه کسانی که در این کشور دلسوز انقلاب و نظامند برای تلطیف فضا به هم کمک کنند تا انتخاباتی سالم برگزار شود و افرادی صالح به مجلس وارد شوند تا بتوانند خیر و صلاح مردم و کشور را رقم بزنند.

اکنون کشور نیاز به همدلی و کار مجاهدانه دارد  

رئیس قوه قضائیه گفت : اکنون کشور نیاز به همدلی و تلاش و کارمجاهدانه دارد، حاشیه سازی در این زمان از هیچ کسی پذیرفته نیست.

آیت الله آملی لاریجانی  به هفته دولت اشاره کرد و افزود: این روزها ایام هفته دولت است که این روز را به رئیس جمهور و دولت و همه دولتمردان خدوم کشور که برای بهتر کردن معیشت مردم و اشتغال تلاش می کنند، تبریک و تهنیت می گویم.

به دولت خدوم تذکر می دهیم

وی ادامه داد: امیدواریم خداوند برای رسیدن به اهداف بلند و اصلاح اوضاع و احوال کشور کمکشان کند و قوه قضاییه در حد توان به دولت کمک می کند .رئیس قوه قضائیه گفت: اما به دولت خدوم این نکته را تذکر می دهیم که اکنون کشور نیاز به همدلی و تلاش و کارمجاهدانه دارد،  حاشیه سازی در این زمان از هیچ کسی پذیرفته نیست .

وی با بیان اینکه امسال سالی است که همدلی و همزبانی باید به منصه ظهور برسد افزود: مردم گرفتاری دارند و باید به دولت کمک کرد و همه باید دست در دست هم بدهند همه باید کمک  و خدمت کنند .

آیت الله آملی لاریجانی ادامه داد : دولت، قوه قضائیه، مجلس و همه نهادهای دیگر خود به خود هیچ هدف و مقصودی به جز خدمت رسانی به مردم ندارند و نظام و حکومت برای این است که مردم بتواند به مصالح خود برسند، بنابراین دولت باید با فکر، تامل، عمل صالح و کار جهاد گونه در این مسیر حرکت کند.

رئیس قوه قضائیه گفت : توصیه ما به دولت این است که این ایام را مجرایی برای خدمت رسانی بیشتر به مردم و همدلی بیشتر با مردم و نهادهای دیگر بداند، کاستی ها و نقایص را بپذیرد و برطرف کنند و اقدامات و کارهای انجام شده خود را به مردم نشان بدهد .

سیاری از فساد و کاستی ها ناشی از قوه قضاییه است

وی با بیان اینکه ما فکر می کنیم سرمنشا برخی از امور حتما دست قوه مجریه است افزود : بسیاری از فساد و کاستی ها و مشکلاتی که سرریزش به قوه قضاییه می آید ناشی از قوه قضاییه است.

رییس قوه قضاییه گفت : ما توقع داریم دولت این ایام را وسیله و ابزاری قرار بدهد تا به همه زیر مجموعه خود نظارت قطعی و توصیه کند ، برای اینکه سرمنشا فسادهای مالی و اداری و برخی فساد های سیاسی را ببندد و نگذارند اینها به دستگاه قضایی منتهی شود و پرونده های کلان و کاهی پرونده های کمر شکن برای دستگاه قضایی پدید بیاید .

وی افزود : امیدواریم دولت با تلاش های خود در زمینه های سیاست خارجی نیز بتواند چهره بسیار خوب، منطقی و عقلانی از نظام جمهوری اسلامی مطرح کند.

آیت الله آملی لاریجانی با بیان اینکه الحمدالله در این خصوص تلاش خوبی صورت می گیرد گفت: در بحث مذاکرات هسته ای نیز تلاش های خوبی صورت گرفته است اما در عین حال باید توجه کنیم اگر می خواهیم در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم، باید مقتدر باشیم و اقتدار نیز با صحبت درست نمی شود .

وی با بیان اینکه اقتدار این است که ما با مردم یک رنگ باشیم و مردم به ما اعتماد کنند افزود: سرمایه دولت و قوای کشور مردم هستند و راه‌های کسب این سرمایه نیز ایجاد اعتماد و اعتماد سازی است.

دولتمردان اعم از قوای قضائیه و مقننه باید با مردم روراست باشند

آیت الله آملی لاریجانی ادامه داد: دولتمردان اعم از قوای قضائیه و مقننه باید با مردم روراست باشند، در این شرایط اگر اعتماد مردم جلب شد، قدرتی پدید می آید که هیچ کس نمی تواند آن را از بین ببرد و کشورهای خارجی نیز چشم طمع نخواهند داشت.

بعد از جریان مذاکرات و توافق صورت گرفته خیلی سازهای ناکوکی زدند

وی گفت: متاسفانه بعد از جریان مذاکرات و توافق صورت گرفته خیلی سازهای ناکوکی زدند، فرض کنید بحث ورود به کشور را مطرح کردند، اینکه منشا تغییر و تحول در کشور می شویم و تغییرات را آرام آرام ایجاد می کنیم.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: اینها خواب های آشفته ای است که می بینند اما از درون کشور، کسی نباید به آنها علامت بدهد و صحبت هایی کندکه طمع در آنها ایجاد شود .

رئیس قوه قضائیه گفت: کشوری که کشور ائمه اطهار و مسیرش مسیر ایمان است هیچ وقت زیر بلیط کشورهای کفر نخواهند رفت، در واقع  زیر ظلم کشورهایی که بنایشان ظلم بر مردم سرزمین های مختلف بود و استعمارگریشان بر همه آشکار است نخواهند رفت اما ما نباید کلمات و سخنانی بگوئیم که گویی راهی باز شده است که آنها بیایند و تغییرات ایجاد کنند .

مرقد مطهر امام رضا(ع) از نعمات بزرگ برای ایرانیان است

رئیس قوه قضائیه با تبریک ایام ولادت حضرت ثامن الحجج  علی ابن موسی الرضا (ع) مرقد این امام بزرگوار را در ایران یکی از نعمات بزرگ الهی برای شیعیان و به ویژه برای مردم کشورمان بیان کرد.

آیت الله صادق آملی لاریجانی در جلسه مسئولان عالی قضایی گفت : مرقد منور و پرنعمت حضرت علی ابن موسی الرضا در ارض طوس، مهبط ملائکه و منبع فیض است.

وی افزود: ائمه اطهار (ع) به معنای حقیقی کلمه حی و شاهدند  لذا شیعیان با رفتن به این مزارهای شریف از برکات حیات معنوی و واقعی استفاده می کنند  و این نعمتی بزرگ است .

رئیس دستگاه قضا گفت : کرامات اهل بیت (ع) در هر حال برای همه شیعیان امر واضح و حوادث و کرامات خاص هم  به صورت متواتر منقول است و چیزی نیست کسی بتواند انکار کند .

وی افزود : از همه مهمتر تاثیرات معنوی و باطنی است که هر کسی به این ساحات معنوی مراجعه می کند به میزان ظرفیت معنوی خودش بهره خواهد گرفت و این باب کرامت حق تعالی به روی شیعیان است .

آیت الله لاریجانی گفت: شیعیان از این طریق می توانند در نورانی کردن باطنشان و راه یافتن به ساحت حق تعالی بابی باز کنند .

وی در ادامه به روایاتی در شان و مقام و جایگاه  حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا اشاره کرد و گفت : امیدواریم  خداوند زیارت با معرفت ایشان را نصیب کند و شروطی که در ذکر لا اله الاالله  است حاصل شود.

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

رازهای زندگی سردار ایرانی/ حاج قاسم سلیمانی چگونه زندگی می‌کند

رازهای زندگی سردار ایرانی/ حاج قاسم سلیمانی چگونه زندگی می‌کند

به گزارش عمارنامه به نقل از فارس؛ سردار قاسم سلیمانی این روزها به نامی تبدیل شده که لرزه بر اندام آمریکا و اسرائیل و داعش انداخته، سرداری که عکس او با برق نگاه پر صلابتش تصویر اصلی یکی از شماره‌های مجله newsweek شد با تیتری تحت این عنوان: «ابتدا با آمریکا جنگید، الان در حال له کردن داعش است».
این روزها تصاویر سردار ایرانی ما در صفحات مختلف شبکه‌های مجازی دست به دست می‌چرخد اما آنچه که برای ما افتخار آفرین شده پیام‌ها و نظرات کاربران شبکه‌های اجتماعی در سراسر دنیا است که در بیشتر این پیام‌ها، ژنرال‌های منطقه را جنگجویان پوشالی معرفی کرده‌اند و درباره قاسم سلیمانی گفته‌اند که او مرد بی ادعای صحنه‌های نبرد است، کسی که به جای ژست‌های هالیوودی و حرافی، پای خاکریزها ایستاده و به صورت واقعی مرد میدان‌های سخت است و یک قهرمان واقعی.


زندگی خصوصی این سردار ایرانی قطعاً برای خیلی‌ از مردم به ویژه جوان‌های ایرانی جالب توجه است، به همین جهت خبرگزاری فارس در گفت‌وگویی که با سهراب سلیمانی،‌ مدیرکل زندان‌های استان تهران و برادر حاج قاسم انجام داده و وارد جزئیات زندگی شخصی این سردار جهانی شده است.
سهراب سلیمانی، مدیرکل زندان‌های استان تهران می‌گوید سردار سلیمانی تنها متعلق به خانواده ما نیست،حاج قاسم در خانواده ما متولد شده اما متعلق به خانواده ما نیست بلکه متعلق به کشور و مردم شیعه است.
اتفاقاً چندی پیش استاندار سابق کرمان ملاقاتی با پدر بنده داشته و به ایشان گفته بود می‌دانید پسرتان چقدر مشهور است و استکبار چقدر از او می‌ترسد؟ پدرم گفته بود من از شما متعجبم که چنین حرفی می‌زنید، استاندار پرسیده بود چرا؟ پدرم گفته بود پسر من یک سرباز ولایت است آنها از اسلام می‌ترسند نه از پسر من، حاج قاسم تنها یک نشانه از کشور اسلامی و شیعه است.
خانواده سلیمانی را پنج خواهر و برادر تشکیل می‌دهند،‌ بزرگترین فرزند این خانواده یک خواهر 60 ساله است، حاج قاسم فرزند وسط و سهراب سلیمانی هم برادر کوچک خانواده است.

سلیمانی به روزهای ورود حاج قاسم به سپاه اشاره می‌کند و می‌گوید پدرم کار کشاورزی می‌کرد و ما به نوعی عشایر محسوب می‌شویم البته من و حاج قاسم از استان کرمان کوچ کردیم.
من از سال 76 زنجان بودم و سپس به کرمان رفتم و دوباره به تهران آمدم، حاج قاسم هم بعد از این که از لشکر ثارالله تودیع شدند به دستور حضرت آقا مسئولیت نیروی قدس را پذیرفتند،. من تقریباً از کلاس پنجم پیش حاج قاسم بزرگ شدم و زمانی که ایشان در سازمان آب کار می کرد من و دو پسرخاله دیگرم چهار نفری در یک اتاق اجاره‌ای زندگی می‌کردیم و من درس می‌خواندم.
وی در ادامه می‌گوید: آن زمان حاج قاسم در سازمان آب در بخش اداری کار می‌کرد و بعد به موضوع روابط عمومی پرداخت اما آدم ورزشکاری بود، حاج قاسم در کاراته دارای دان است و آن زمان هم در یک باشگاه پرورش اندام کار می‌کرد و جزء مربیان پرورش اندام بود.
ایشان ابتدا به عنوان پاسدار افتخاری وارد سپاه شدند، حاج قاسم یکی از گردانندگان اصلی راه‌پیمایی‌ها و اعتصابات کرمان در زمان انقلاب بود و زمانی که سپاه اعلام کرد نیرو می‌خواهد وی فوراً از سازمان آب به عنوان پاسدار افتخاری به سپاه رفتند.
پس از گذراندن دوره‌هایی در یک عملیات به عنوان کرخه نور در اطراف حمیدیه اهواز به عنوان معاون یک گردان از کرمان اعزام شد و من هم که آن موقع دوم دبیرستان بودم به همراه حاج قاسم در این عملیات حاضر شدم، البته در آن عملیات ابتدا آقای مهاجری مدیرکل سابق زندان استان‌های کرمان فرمانده گردان بود، کسی که باعث شد من به سمت سازمان زندان‌ها و قوه قضاییه سوق پیدا کنم اما وقتی ایشان زخمی شد فرماندهی نیروها را حاج قاسم برعهده گرفت.
سلیمانی در خصوص علت خروج خود از سپاه گفت: من آن زمان سوم دبیرستان بودم اما به صورت افتخاری با سپاه همکاری می‌کردم، به لحاظ سن و سال کم خیلی تابع ضوابط و مقررات نبودم و همین حاج قاسم را عصبانی می‌کرد.


فاصله سنی من با حاج قاسم تقریبا 7 سال است، حاج قاسم خیلی دوست داشت من منضبط باشم چون برادر فرمانده بودم و دیگران از من الگو می‌گرفتند اما چون سنم طوری بود که دوست نداشتم در چارچوب ضابطه‌ها قرار بگیرم و در نهایت به خاطر بی‌نظمی‌هایی که داشتم ایشان مرا دعوا کرد و من هم که آدم لجبازی بودم از آنجا بیرون آمدم، بعد آن پاسدار وظیفه شدم اما در اکثر عملیات‌ها همراه حاج قاسم بودم و در انتهای جنگ هم «پیک فرماندهی» خودش بودم چون پدرم گفته بود اگر شهید می‌شوید با هم شهید شوید.

سلیمانی در خصوص روحیات سردار سلیمانی می‌گوید: حاج قاسم خیلی وقت نمی‌کند به خانواده برسد اما بسیار آدم عاطفی است و حتی تا زمانی که نسبت به مسایل زندگی من اطمینان پیدا نکرد مرا رها نکرد، مدام من را کنترل می‌کرد چون من در سازمان زندان‌ها کار می‌کردم و با زندانیان در ارتباط بودم حتی اگر یک موتور می‌خریدم تا اطمینان پیدا نمی‌کرد که چگونه آن را تهیه کرده ام راحت نمی‌شد، شاید به نوعی تمام زندگی اطرافیان ما را زیر نظر داشت تا خدای ناکرده به راه کج و آلوده کشیده نشویم.
برادر این ژنرال ایرانی می گوید که حاج قاسم مسئولیت‌های زیادی داشت و حتی بعد از جنگ به منطقه شرق کشور آمد و ناامنی‌هایی را که در آن منطقه بود رفع کرد، الان هم علی‌رغم اینکه در نیروی قدس است و به سختی به زندگی خود می‌رسد اما توجه‌اش به اطرافیان کم نشده و به همین جهت هم به لطف خدا خانواده ما حاشیه‌ای ندارد.
سلیمانی در خصوص شایعات مطرح شده مبنی براینکه پسر شهردار تهران داماد حاج قاسم سلیمانی است، گفت: به هیچ عنوان این موضوع صحت ندارد، یکی از دخترهای حاج قاسم ازدواج کرده اما نه با پسر شهردار تهران! شایعه زیاد است،‌ مثلا یک مدتی می‌گفتند که عماد داماد خانواده ما است در حالی که اینطور نبود، ارتباط عاطفی برقرار بود اما اینکه نسبت سببی یا نسبی داشته باشیم، اینگونه نبوده است.
من با حاج قاسم هم باجناق هستم و هم پسر حاج قاسم با دختر من ازدواج کرده که یک ماه پیش هم خدا نوه دو قلوی مشترکی نصیب ما کرد، حاج قاسم دو دختر و پسر دیگر هم دارد که مشغول تحصیل هستند.
جهاد بسیار آدم عاطفی، مهربان و باغیرتی بود و حتی در ایام فوت مادرم تقریباً جهاد در بسیاری از مواقع همراه حاج قاسم بود، برادرم به شدت با محافظ مخالف است و شاید الان دغدغه فرمانده سپاه هم بیشتر روی حفاظت از ایشان باشد.
عماد از ما که برادر حاج قاسم هستیم بیشتر از او محافظت می‌کرد و در فضاهای عمومی پشت حاج قاسم ‌می‌‌ایستاد که اگر خدای ناکرده تیری شلیک می‌شود به او اصابت کند نه به حاج قاسم، جهاد هم نسبت به برادرم تعصب داشت.
سلیمانی با اشاره به علاقه ویژه حاج قاسم به فرزندان شهدا، می گوید: آنقدر حاج قاسم به بچه‌های شهدا عشق می ورزد که گاهی بچه‌های خودش حسودی‌شان می‌شود، میزان رابطه ایشان با بچه های شهدا خیلی نزدیک است و برای حاج قاسم فرقی ندارد که فرزند شهید مربوط به کدام جناح است.
پسر حاج قاسم که داماد من می‌شود کار دولتی نمی‌کند، کار آزاد دارد اما تاجر هم نیست و کارش فروش محصولات کشاورزی در داخل است.
وی معتقد است که روابط خانوادگی و عاطفی در خانواده سلیمانی شدید است، سلیمانی می‌گوید: حاج قاسم خیلی آدم عاطفی است و تا کسی از نزدیک ایشان را نبیند باورش نمی‌شود چگونه شخصیتی دارد، ایشان فردی جدی اما بسیار مهربان و عاطفی است.
گفت و گو: سعیده اسدیان-سید اسد رجبی

چرا دراختیارهمسرم محافظ وسلاح نگذاشتند؟

چرا دراختیارهمسرم محافظ وسلاح نگذاشتند؟

گفتگو با خانم زهرا گل ‌گل همسر شهید لاجوردی

تاریخ انقلاب - زن در مقابل زندان قصر ایستاد ، اشک در چشمش حلقه زد و قطره ای شد بر روی چادر سیاهش .روزهای زندگی مثل  فیلمی از مقابل چشمانش می گذشت.یاد ان روز افتاد که پسرش از صبح پشت در زندان منتظر ماند اما اجازه ندادند ،پدرش را ببیند.یاد آن روز افتاد که همسرش را میبردند و پسرها پشت موتور مامور را گرفته بودند تا نگذارند بابا را ببرند و روی خاک کشیده میشدند... چهره همسرش نقش بت در قاب ذهنش ،خسته از کم لطفی یاران لبخندی زد و گفت : «بخند زهرا جان، صدای خنده های تو به من روحیه می دهد.» زهرا گل گل ، همسر شهید لاجوردی از سختی های شیرین زندگی با یک مجاهد خستگی ناپذیر می گوید.


از خاطرات برجسته زندگی ‌تان با شهید ‌لاجوردی بگویید.
 در دوران ستمشاهی، حدوداً نه سال در زندان‌های مختلف از جمله کمیته مشترک، قصر، قزل‌حصار، اوین و مشهد به سر بردند. در یکی از روزهای زمستان که برف سنگینی باریده بود، پس از ماه‌ها انتظار امکان ملاقات با ایشان برای ما فراهم شد. ایشان در زندان قصر تهران بودند. بالاخره به ما خبر دادند که می‌توانیم ملاقات حضوری داشته باشیم. با زحمت زیاد بدون وسیله به طرف زندان قصر حرکت کردیم. پسر بزرگم، نه سال داشت. قرار گذاشتیم دو ملاقات حضوری بگیریم، یکی برای پسر بزرگم و دیگر من و سه فرزند خردسالم. بعد از ساعت‌ها معطلی در صفی طولانی، بالاخره نوبت به ما رسید. من و بچه‌ها با شهید ‌لاجوردی ملاقات کردیم، ولی محمد‌ آقا نتوانست پدرش را ببیند و گفتند وقت ملاقات تمام شده. آن روز خیلی دلم سوخت. حالا هر وقت از مقابل زندان قصر می‌گذرم، یاد آن روزها می‌افتم و بی‌اختیار اشکم سرازیر می‌شود. خاطره دیگرم به بعد از پیروزی انقلاب و دوران مسئولیت ایشان به عنوان دادستان انقلاب مربوط می‌شود. شب عید بود و اعضای خانواده، خود را آماده می‌کردند که آن شب را دور هم باشیم. آقای‌ لاجوردی به منزل آمدند و گفتند امشب قرار است به دیدن بچه‌های کانون اصلاح و تربیت برویم. من ناراحت شدم و خواستم یادآوری کنم که آن شب قرار است با بچه‌ها دورهم باشیم، اما ترجیح دادم سکوت کنم و مخالفتی نداشته باشم. خلاصه همگی به کانون اصلاح و تربیت رفتیم. شهید ‌لاجوردی برای بچه‌ها هدیه آورده بودند و تک‌تکشان را بوسیدند و آنها را در آغوش گرفتند. این منظره سخت مرا تحت تأثیر قرار داد و خدا را شکر کردم که با این برنامه مخالفتی نکردم.
نحوه انتخاب شما برای همسری شهید ‌لاجوردی چگونه بود؟
 ایام عاشورا بود. من کلاس پنج بودم و بسیار علاقه و تقید داشتم که در مراسم دهه محرم شرکت کنم. در آنجا با خلوص قلب از خانم، فاطمه‌زهرا(س) درخواست کردم که مرا عاقبت‌ بخیر کند و همیشه این احساس را دارم که خانم پاسخ مرا دادند و مرا برای پسرشان انتخاب کردند.
چه کسی شما را به خانواده ایشان توصیه کرد؟
خانم عموی من با یکی از اقوام حاج‌ آقا صحبت کردند. اقوام شوهرم که در همسایگی ایشان بودند، گفته بودند که ما برای پسرمان دنبال همسری می‌گردیم و خانم عمویم مرا معرفی کرده بودند. بعد فهمیدند کلاس پنجم ابتدایی هستم، گفته بودند که این عروس کوچک است و خانم عمویم گفته بودند توکل به خدا. وقتی به خواستگاری آمدند، من، خواهر بزرگشان را دیدم. وقتی رفتند به مادرم گفتم که خانواده دوست‌داشتنی‌ای بودند، ولی به من چیزی نگفتند. بعد از دوسه روز، عکس آقای‌ل اجوردی را آوردند و از من پرسیدند حاضری همسر ایشان بشوی؟ نگاهی به عکس کردم و نتوانستم جواب بدهم. پدرم گفتند دخترم کوچک است و صدمه می‌خورد و خلاصه مخالفت کردند. یکی دو هفته از این موضوع گذشت و یک روز صبح پدرم از خواب بیدار شدند و به مادرم گفتند،«من فکر می‌کنم در این ماجرا اشتباه کرده‌ام. دیشب خواب دیدم که در حسینیه ارشاد جمعیتی از علما هستند و فردی نورانی روی منبر نشسته‌اند که من صورتشان را از شدت نور نمی‌بینم، ولی پاهایشان را می‌دیدم. ایشان اشاره کردند که بیا جلو. من رفتم جلو و آن آقا دست آقای‌ لاجوردی را گرفتند و گذاشتند در دست من و گفتند از امروز به بعد نسل من با تو یکی شد.» این حرف پدرم در ذهن من مانده، ایشان گفتند،«من پشیمان شده‌ام و فکر می‌کنم زهرا قسمت این خانواده است.» من با شندیدن این خواب پدر، دلم بسیار محکم و قرص شد. پدرم رفتند منزل پدر آقای‌لاجوردی هم برای عید غدیر و هم به ایشان گفتند که من فکرهایم را کرده‌ام و فکر می‌کنم دختر من قسمت شماست. الحمدالله رب العالمین، هر چند با سختی‌های فراوانی روبرو بودیم، ولی همیشه شاد بودم و هرگز نشد که خدای ناکرده در دلم احساس کنم دارم رنج می‌برم و از هر کسی هم که درباره من و زندگی‌ام چنین قضاوتی داشت که دارم رنج می‌برم، دلگیر می‌شدم و دیگر دلم نمی‌خواست با او معاشرت کنم. احساس می‌کردم خداوند به من هدیه‌ای داده و باید قدرش را بدانم و شکر کنم.
اولین بار که شهید ‌لاجوردی در ارتباط با مسائل مبارزاتی دستگیر شدند، شما چند سال داشتید و چگونه با این مسئله برخورد کردید؟
حاج‌ آقای‌ لاجوردی یک وقت‌هایی دیر به منزل می‌آمدند و من می‌دانستم که در جلساتی شرکت می‌کنند. ولی هیچ وقت سئوال نمی‌کردم. احساس می‌کردم باید بدون دغدغه و با خیال راحت به فعالیت‌هایشان برسند. هفته ای یک شب جلسات مذهبی در خانه ما بود و از پشت در به سخنرانی‌ها گوش می‌دادیم. تا جایی که امکان داشت نمی‌گذاشت ما از مسائل سیاسی و مبارزاتی مطلع شویم که یک وقت گرفتاری برایمان پیش نیاید.
اما شما که می‌دانستید ایشان مشغول مبارزه و فعالیت سیاسی است. چگونه با نگرانی‌هایتان کنار می‌آمدید؟
می‌دانستم، اما به روی خود نمی‌آوردم. احساس می‌کنم واقعاً خدا کمک می‌کرد. خیلی صبر می‌کردم. زهره‌ خانم را هشت ماهه باردار بودم. از حمام بر‌می‌گشتم که دیدم دور تا دور منزل، محاصره است. شاید سیزده‌،چهارده سال بیشتر نداشتم.
همین طور متحیر و متعجب بودم. حاج صادق امانی دامادمان بودند و به خاطر ایشان منزل را محاصره کرده بودند. ما هم که در منزل اعلامیه های امام و بریده های روزنامه ها را داشتیم. با دیدن ماموران خیلی پریشان شدم. ده روزی وضع به این شکل بود. آقای لاجوردی را دستگیر کردند و من خیلی پریشان بودم و یک ختم انعام نذر کردم و گفتم،«یا باب الحوائج! من می‌خواهم که لاجوردی به هنگام زایمان فرزندمان، در کنارم باشد.» شب جمعه بود که حاج آقا ساعت ۱۱ شب از زندان کمیته مشترک، با سری متورم در حالی که معلوم بود حسابی شکنجه شده اند،آمدند. جمعه هفته بعد،زهره خانم دنیا آمد و ده روز بعد باز خانه را محاصره کردند و حاج آقا را بردند. خانه ما دائماً محاصره می‌شد و دائماً حاج آقا را می‌گرفتند و می‌بردند،ولی من ته دلم شاد بود، چون می‌دانستم هدف ایشان چیست. هر وقت می‌آمدند، می‌گفتم و می‌خندیدم و شاد بودم و حاج آقا می‌گفتند،«همیشه این صدای خنده های تو توی گوشم هست و در زندان به من روحیه می‌دهد.» بچه ها را هم که می‌خواستن ببرم برای ملاقات،اسم زندان را نمی‌آوردم و می‌گفتم،«داریم می‌رویم باغ پدر جان.» به آنجا که می‌رسیدیم،بچه ها سنگ بر می‌داشتند و به در و دیوار زندان می‌زدند. می‌گفتم،«چرا اینطور می‌کنید؟» می‌گفتند،«می‌خواهیم درو دیوار زندان خراب شود و پدر جان بیایند بیرون.» ته دلم محکم و روشن بود که انقلاب می‌شود، ولی البته نه به زودی. میگفتم نوه نتیجه هایمان انقلاب را می‌بینند.
در دوره‌هایی که شهید لاجوردی در زندان بودند، چه کسانی به شما کمک می‌کردند تا بتوانید زندگی را اداره و بچه ها را بزرگ کنید؟
 خانواده ایشان، به خصوص اخوی بزرگشان بسیار به ما محبت می‌کردند و نقش پدری را به عهده داشتند. پدر و مادر خودم هم بودند. اخوی بزرگشان واقعاٌ برای من و بچه ها محیط آرامی‌ را فراهم آوردند. همیشه دعایشان می‌کنم.
با این زندگی پر از خطری که با شهید لاجوردی داشتید، چگونه خود را آرام می‌کردید؟
 من فکر می‌کنم دعا خیلی در زندگی من تاٌثیر داشت و بسیار به من آرامش می‌داد. یک شب خواب دیدم در حرم حضرت رضا(علیه السلام) هستم و یک آقای نورانی بلند بالایی یک چادر زیبا را به من دادند و گفتند،«این چادر مال شماست.»من توی خواب عقب چادرم می‌گشتم و ایشان اصرار داشتند که این چادر مال توست. بالاخره چادر را گرفتم و تازه متوجه شدم که این شخصیت بزرگوار، خود حضرت رضا (علیه السلام) هستند. عرض کردم، «آقا!شوهر مرا خیلی زندان می‌برند. من تا کی باید منتظر آمدن ایشان بمانم؟» آقا فرمودند،«می‌آید و دیگر بر نمی‌گردد.» من بدهی هم نداشتم، ولی نمی‌دانم چرا در خواب این حرف را زدم که،«آقا! من یک مقدار بدهی دارم.» آقا دست مرا پراز سکه کردند.
روحیه بچه‌ها را چگونه حفظ می‌کردند؟
 شهید باهنر و عده ای ازآقایان برای خانواده های زندانی ها اردو هایی می‌گذاشتند که خیلی در روحیه ما تاٌثیر داشت. دو تا با، یکی در جاجرود بود و یکی هم در کرج. صبح جمعه می‌آمدند همه خانواده ها را با احترام و تکریم به باغ می‌بردند و شب بر می‌گرداندند. در آنجا برنامه های تفریحی برای خانواده ها ترتیب می‌دادند و بسیار به بچه ها خوش می‌گذشت.نمی‌دانید چه صفا و صمیمیتی بود. به قدری از ما پذیرایی عالی می‌کردند که نظیر نداشت.در آن باغ به دوستانم گفتم،«دیگر آماده باشید که همسرانتان را از زندان آزاد می‌کنند و آنها می‌آیند.» یکی از آقایان گفتند،«شما چرا این کار را می‌کنید. اینها هوایی می‌شوند.» گفتم،« من مطمئنم.» نشان به آن نشان که دو هفته بعد همسایه مان خبر داد که در زندان باز شده. بیایید زندانی تان را ببرید. ما تلفن نداشتیم و به آن همسایه تلفن شده بود. از۱۸ سال حبس حاج‌آقا، چهار سالش گذشته بود که انقلاب شد و ایشان آمدند.خبر نداشتم که تازه مصائب لاجوردی در راه است. دلم واقعاٌ برای مظلومیتش می‌سوخت.
در باره این وجه از شخصیت ایشان صحبت کنید.
 احساس می‌کنم آقای‌ لاجوردی لبشان را بسته و مثل گنج سر به مهری شده بودند که اسرار زیادی در خود داشتند. سکوت می‌کردند،اما درونشان به هم ریخته بود. بسیار نگران آینده انقلاب بودند و دلشان می‌سوخت. انتظارشان این نبود که بعضی از جریانات به شکل های خاصی در آیند.
مهمترین وی‍‍‍ژگی ایشان چه بود؟
 محبتی را که به خانواده داشتند، خوب بلد بودند بروز بدهند. گاهی موقعی که در آشپزخانه ظرف می‌شستم یا کار می‌کردم، می‌آمدند و اظهار شرمساری می‌کردند از اینکه من به قول ایشان این قدر برای بچه ها و برای ایشان زحمت می‌کشم. یا مثلاً اگر منزل مادرم بودم و یک ربع یا یک ساعت دیرتر از ایشان وارد منزل می‌شدم، ایشان می‌گفتند: «مادر جانم را هزار سال است که ندیده‌ام.» به من می‌گفتند مادر جان هیچ وقت نمی‌گفتند چرا دیر آمدی؟ با آن تعبیر شیرین «دلم برای مادر جانم تنگ شده» با من صحبت می‌کردند. اهل این نبودند که بخواهند تظاهر کنند، محبتشان را خیلی بروز می‌دانند.
با توجه به اینکه قبل از انقلاب غالباٌ در زندان و بعد از انقلاب گرفتار مشغله‌های زیادی بودند، شناخت عمیق بچه ها از ایشان به چه نحوی ممکن بود؟
 بعد از انقلاب گاهی ایشان پانزده شب یکبار به خانه می‌آمدند. احسان آقا و آقا مهدی خیلی کوچک بودند و موقعی که آنها را می‌بردیم زندان، به آقای‌لاجوردی می‌گفتیم،«شما ده روز است نیامده‌اید خانه. بچه‌ها را آورده‌ام که شما را ببینند.» یک شب گفتم،«آقای‌لاجوردی! این احسان کوچولو گرسنه است.» گفتند،«خانم! اگر شما ۱۲ تومان همراهتان باشد برایش ناهار می‌آورم.» خدا را شاهد می گیرم در مدتی که دادستان و مدتی هم سرپرست زندان‌ها بودند، گمانم سه ماه آخر حقوق گرفتند. آن را هم من ندیدم. اصولاً راضی نبودند پولی غیر از کارکرد خودشان در زندگی بیاید. از کار که می‌آمدند می‌رفتند در زیرزمین می‌نشستند و خیاطی می‌کردند. می‌گفتم،«ما می‌خواهیم شما را ببینیم.» می‌گفتند،«می‌خواهم که شما راحت زندگی کنید.» در ایامی هم که ایشان در زندان بودند، اخوی‌شان انصافاً مطابق خانواده خودشان به ما می‌رسیدند. ایشان یک شخص متدین و با خدا هستند و به نحو احسن زندگی برادر و خانواده‌اش را اداره می‌کردند.
در سال‌های تصدی دادستانی و ریاست زندان‌ها که سعایت بعضی از افراد و کم‌لطفی دوستان و مسئولیت‌های سنگین، عرصه را بر ایشان تنگ می‌کرد، شما و ایشان چگونه تحمل می‌کردید؟
 حاج‌آقا خیلی مقاوم بودند. من هم همه چیز را توی دلم می‌ریختم و بروز نمی‌دادم. گاهی بی‌اختیار می‌گفتند،«خانم! من دیشب ۲ ساعت بیشتر نخوابیده‌ام.» از بی‌مهر و محبتی کسانی که تصورش را نمی‌کردند خیلی فشار روی ذهنشان بود. در این‌گونه مواقع به شدت کار می‌کردند. هیچ وقت هم درباره این چیزها با کسی صحبت نمی‌کردند. من یک وقت هایی به بچه‌ها می‌گفتم پدرجان خیلی تحت فشار هستند. مدتی بود که می‌گفتند،«جدم بیشتر از ۶۳ سال عمر نکردند، من چرا باید بمانم؟» یک شب خوابی دیدم و زنگ زدم به عالیه‌خانم، همسر شهید ‌مطهری که سکته کرده بودند و گوشی را بر نمی‌داشتند. آن روز استثنائاً گوشی را برداشتند. به ایشان گفتم،«خواب دیدم آمده‌ام منزل شما و آقای‌مطهری روی صندلی و افراد خانواده در اطرافشان روی زمین نشسته‌اند. شما گفتید اگر سئوالی داری از ایشان بپرس.» اول خجالت کشیدم، ولی بعد من هم رفتم نشستم کنار بقیه و سئوالاتی را پرسیدم. ناگهان متوجه شدم که دیگر آقای‌ مطهری را نمی‌بینم. می‌خواستم از خانم مطهری خداحافظی کنم و برگردم خانه که دیدم کیفم کنار دستم نیست. گفتم،«لطفاً یک مقدار پول به من بدهید تا برگردم منزل و برای شما بفرستم.» ایشان یک هزارتومانی به من دادند و بعد گفتند،«بیا منزل را به تو نشان بدهم.» رفتیم به اتاق اول و دیدم که آقای‌ مطهری در لباس احرام، آرام خوابیده‌اند. بعد نگاه کردم دیدم آقای‌ل اجوردی هم چند متر آن طرف‌تر توی لباس احرام خوابیده‌اند. گفتم،«خانم مطهری! من دیگر به پول نیازی ندارم. خیالم از آقای‌لاجوردی راحت شد که پیش آقای‌مطهری است.»
این خواب را نزدیک به شهادت ایشان دیدید؟
دو هفته مانده بود. این خواب را که برایشان تعریف کردم، ایشان هیچ چیز نگفتند و فقط اشک روی گونه‌هایشان راه گرفت. دوسه روز مانده به شهادت هم گفتند،«خانم! بگویید همه بچه‌ها بیایند که دیدار آخر را هم داشته باشیم.» من گفتم،«حاج‌ آقای‌ لاجوردی! این حرف‌ها را نزنید.» گفتند،«بگویید بیایند».
خودشان نشانه‌ای احساس کرده بودند؟
 صبح روزی که می‌خواستند بروند گفتند: «خانم! بیایید بگویم که دیشب خواب پدرم را دیدم.» من گفتم: «حاج‌آقای‌لاجوردی! من باید بروم و احسان را راهی کنم. بعداً تعریف کنید.» احسان دوره پیش‌دانشگاهی می‌رفت. آخرین جمعه، همه بچه‌ها را دعوت کردیم و زهره خانم گفتند: «پدر! من دیشب خواب دیدم که شما شهید شده‌اید و جمعیت زیادی آمده توی کوچه.» من در آشپزخانه بودم و حاج‌آقا به زهره‌خانم گفته بودند: «برو دست مادرت را بگیر و ایشان را بیاور تا آخرین عکس را با هم بیندازیم.» من داشتم سالاد درست می‌کردم و مرا به زور آوردند و نشاندند و عکس را گرفتیم.
خود شما متوجه نشانه‌های مشکوکی از احتمال ترور ایشان نشده بودید؟
چرا. ما طبقه چهارم زندگی می‌کردیم و من هر روز صبح از آن بالا نگاه می‌کردم که ببینم چه خبر است و یک ماهی بود که دوتا موتور سوار می‌دیدم. آقای فرهمند هم آن طرف کوچه می‌نشستند و از دوستان ما بودند. زنگ می‌زدم و از خانم ایشان می‌پرسیدم چه خبر است و وقتی حس می‌کردم شرایط امن است، به حاج‌ آقای‌ لاجوردی می‌گفتم و می‌رفتند. آقای‌ لاجوردی مدتی با تغییر ساعت کار، خودشان را از خطر حفظ کردند.
وقتی به این وضوح در معرض خطر بودند، چرا برایشان محافظ نگذاشتند؟
عده‌ای از دوستان ایشان بعد از شهادتشان آمدند و اظهار ناراحتی کردند. من به یکی از آنها گفتم: «وعده ما سر پل صراط! من در آنجا با شما صحبت می‌کنم.» ایشان ده سال سرپرست زندان‌ها بودند و آن وقت نیاز به دو تا محافظ نداشتند؟ بچه‌ها می‌گفتند: «پدرجان! بگذارید ما از شما محافظت کنیم.» آقای‌لاجوردی می‌گفتند: «این کار باید قانونی باشد. حمل اسلحه باید قانونی باشد. اینها باید خودشان بگذارند.» ولی نگذاشتند و این هم جزو ده‌ها سئوالی است که ذهن مرا آزار می‌دهد و هیچ جوابی برایش نگرفته‌ام. آقای‌لاجوردی به شدت خسته شده بودند و بسیار هم از جریاناتی که وجود داشت آشفته و برای آینده نگران بودند. خدا را شکر که در چنین شرایط آشفته‌ای، هر یک از فرزندان ایشان باقیات صالحاتی برای پدرشان هستند. خوشبختانه این نعمت را هم خداوند به من بخشیده است.
شما دلیل هوشمندی و درایت خارق‌العاده شهید ‌لاجوردی را در تشخیص جریانات و شناخت افراد در چه می‌دانید؟
ایشان همیشه همین‌طور بودند. به اعتقاد من به خاطر ایمان و تقوایشان بود که خداوند نیروی تشخیص خارق‌العاده‌ای را به ایشان داده بود. ایشان بسیار سریع و دقیق متوجه این امور می‌شدند. من هم همیشه از این تیزهوشی حیرت می‌کردم، ولی همان‌طور که عرض کردم این، حاصل تقوا و خداترسی ایشان بود. بسیار متواضع بودند. آن دوره‌ای که مسئولیت داشتند، طبقه پایین منزل ما پاسدارهای محافظ ایشان زندگی می‌کردند. حاج‌ آقا می‌آمدند و از من وسایل شستشو می‌گرفتند و دستشویی و حمام آنها را نظافت می‌کردند، پتوها و لباس‌هایشان را توی ماشین می‌ریختند و می‌شستند. من یک وقت‌هایی اعتراض می‌کردم، ولی ایشان می‌گفتند،«آدم وقتی وارد ساختمان می‌شود، بوی نا می‌آید و این درست نیست. چه فرقی می‌کند؟ آنها متوجه نیستند، من انجام می‌دهم.» هیچ وقت آنها را سرزنش نمی‌کردند که چرا اینها را نمی‌شویید. وقتی ایشان پیگیر این مسائل می‌شدند، کم‌کم آنها هم متوجه می‌شدند و خودشان نظافت می‌کردند. حاج‌آقا در کارهای خانه هم بی‌نهایت کمک‌کار من بودند. یک وقت‌هایی قاب دستمال‌ها را خیس می‌کردم تا بعداً بشویم. تا چشم می‌گرداندم، حاج‌آقا می‌رفتند و آنها را می‌شستند. در نگهداری بچه‌ها هم خیلی کمک می‌کردند. مادربزرگم می‌گفتند،«مادر! من نوه خیلی دارم و خانه همه‌شان می‌روم، ولی تا کسی خانه سید نیاید، نمی‌فهمد چه جواهری است.» موقع غذا خوردن هیچ وقت ایراد نمی‌گرفتند. اگر غذا نبود یا من خانه نبودم، نان‌ و پنیر را با همان اشتهایی می‌خوردند که بهترین غذا را و ابداً گلایه نمی‌کردند. مهمان هم که دعوت می‌کردند، همان روال ساده زندگی را داشتیم و هیچ وقت تکلیف اضافه‌ای را به من تحمیل نمی‌کردند.
آیا می‌توانستید از غم و مشکلات خودتان راحت با ایشان صحبت کنید؟
بله، ولی دلم نمی‌آمد. حاج‌آقا همیشه به اندازه کافی غم و مشکل داشتند. همه‌اش دلم می‌خواست در دورانی که پیش ما هستند بگوییم و بخندیم. به قدری تودار بودند که حتی موقعی که ایشان را از دادستانی برداشتند، به من نگفتند. من فقط دیدم برچسبی را که روی لباسشان بود، با قیچی جدا می‌کنند. همیشه مواظب بودیم که مشکلاتمان را روی دوش همدیگر نگذاریم. من همیشه نگران ایشان و بچه‌ها بودم، ولی حتی با قرص آرام‌بخش هم شده، خودم را آرام نگه می‌داشتم وگرنه همیشه فکر می‌کردم کسی از پشت سر دارد به بچه‌ها حمله می‌کند.
از یک سو فقدان چنین همسر و پدری برای شما و بچه‌ها سنگین است و از سوی دیگر آن همه فشار و رنج، به هر حال با شهادت به پایان رسیده و ایشان به جایگاه آرام و امنی رسیده‌اند. شما با این دو احساس متناقض چگونه کنار آمده‌اید؟
اوایل از منزل که بیرون می‌رفتم و خانواده‌ای را کنار هم می‌دیدم، ناخود آگاه اشک می‌ریختم. دست خودم نبود. در عین حال مدت‌ها بود که می‌دیدم ایشان عمیقاً رنج می‌کشند و از خدا طلب می‌کنند که بروند. برای من فقدان ایشان خیلی‌خیلی سخت است. به همه بچه‌ها و زن‌ها می‌گویم خدا را روزی صد بار شکر کنید که پدر و همسرتان در کنار شماست. خداوند واقعاً ایشان را به من هدیه داد و من از خدا ممنون هستم.
کدام یک از فرزندان به ایشان شبیه‌تر است؟
هر کدام خصلتی از پدر را در خود دارند. حسین‌ آقای‌ لاجوردی از نظر قیافه به پدرش شبیه‌تر است. همه بچه‌ها به شکر خدا صفت بارز پدرشان را که مهربانی است، دارند. همان‌طور که قبلاً هم گفتم مهم‌ترین ویژگی‌ حاج‌ آقای‌ لاجوردی این بود که محبتشان را به بهترین نحو بروز می‌دادند. بسیار کاری و باعرضه بودند. نمی‌شد یک لحظه ایشان را بی‌کار ببینید. خیاطی که نمی‌کردند، نجاری می‌کردند، اینها که تمام می‌شد، می‌رفتند سراغ باغچه‌ها، آنجا که تمام می‌شد، کار خانه را می‌کردند. خلاصه حتی یک ثانیه هم بیکار نبودند. موقعی که می‌خواستیم ازدواج کنیم، همه لوازم خنچه عقد را خود حاج‌آقا با دست خودشان درست کردند، آن‌هم با چه مهارتی، خودشان رفتند نان سنگک خریدند و درست مثل استادترین استاد‌ها آن را درست کردند. همه کاری را هم بلد بودند. بسیار پرتحرک بودند. من هیچ وقت ندیدم که ایشان خسته شوند.
اهل ورزش هم بودند؟ چه ورزشی؟
بی‌نهایت. همه جور ورزشی هم می‌کردند. پینگ پنگ، شنا، فوتبال. به من می گفتند،«من ورزش می‌کنم شما هم بیا.» من همیشه می‌گفتم از فردا. طوری شده بود که تا می‌گفتند بیا، خودشان می‌گفتند از فردا! من سرم خیلی شلوغ بود و در حد همان نرمش، ورزش می‌کردم، اما حاج‌ آقا حسابی ورزش می‌کردند و اصلاً یکی از دلایلی که بعد از آن همه شکنجه و زندان، باز هم توانستند سلامت خودشان را حفظ کنند به خاطر همان ورزش‌های پیگیر بود. اگر آن نرمش‌ها نبود، ایشان از پا در می‌آمدند.
کارهای هنری چطور؟
بسیار خط خوبی داشتند. نامه‌هایشان هست من همه را نگه داشته‌ام و بسیار زیباست. نجاری را هم عالی بلد بودند و خیلی از چیزهایی را که درست می‌کردند، می‌دادم به دیگران. نمی‌دانستم چنین روزی می‌رسد که برای همه آنها دلتنگ می‌شوم.

منبع:سایت تاریخ انقلاب

دیدار کارگزاران حج با رهبر انقلاب

دیدار کارگزاران حج با رهبر انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (شنبه) در دیدار دست‌اندرکاران و کارگزاران حج و سفرهای عتبات، حج را ضامن "تداوم اسلام" و مظهر "وحدت و عظمت" امت اسلامی خواندند و با تأکید بر توجه هم‌زمان به ابعاد اجتماعی و فردی این فریضه‌ی بزرگ، انتقال تجربیات وحدت‌بخش ملت ایران را در کنگره‌ی عظیم حج موجب همبستگی، همدلی و اقتدار بیشتر امت اسلامی برشمردند.
ایشان با اشاره به خصوصیات بی‌نظیر حج نسبت به سایر فریضه‌های اسلامی افزودند: حج دو جنبه‌ی متفاوت فردی و اجتماعی دارد که رعایت هر دو جنبه در سعادت دنیوی و اخروی حجاج و ملت‌های مسلمان، تأثیر استثنایی دارد.
رهبر انقلاب، زیارت خانه‌ی خدا و مناسک حج را، فرصتی بی‌نظیر برای تطهیر روح، نزدیکی به پروردگار و فراهم کردن توشه‌ی تمامی عمر دانستند و خطاب به زائران خانه‌ی خدا افزودند: تک تک اعمال حج را قدر بدانید و روح و جانتان را در سرچشمه‌ی این نعمت بزرگ، پاکیزه و سیراب کنید.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تشریح جنبه‌ی اجتماعی حج نیز به حضور هم‌زمان همه‌ی ملت‌ها با همه‌ی تفاوت‌های نژادی، مذهبی، فرهنگی و ظاهری در مکه و مدینه اشاره کردند و افزودند: حج مظهر و فرصت واقعی "وحدت اسلامی" است.
ایشان با انتقاد شدید از کسانی که با انواع روش‌ها از جمله بزرگ کردن مفهوم ملیّت، حقیقت و اهمیت امت اسلامی را کم‌رنگ می‌کنند افزودند: حج، نمونه‌ای معنادار از تشکیل امت اسلامی و فرصت بسیار بزرگ برای هم‌زبانی، همدلی و ابراز همدردی مسلمانان جهان است.
رهبر انقلاب تجلی عظمت امت اسلامی و فرصت تبادل تجربیات را از دیگر نکات مهم جنبه‌ی اجتماعی حج برشمردند و افزودند: بیان و انعکاس تجربیات مفید ملت‌های مسلمان، تقویت امت اسلامی را به همراه می‌آورد.
ایشان در همین زمینه به تجربیات مؤثر و کارآمد ملت ایران در دشمن‌شناسی، اعتماد نکردن به دشمن و اشتباه نگرفتن دوست با دشمن اشاره کردند و افزودند: مردم ما با درکی ستایش‌برانگیز، دریافته‌اند که استکبار جهانی و صهیونیزم، دشمن حقیقی و لجوج ملت ایران و امت اسلامی‌اند و به همین دلیل در همه‌ی اجتماعات عظیم ملی و اسلامی، علیه آمریکا و صهیونیزم شعار داده‌اند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: در ۳۶سال اخیر، استکبار گاه دشمنی با ایران را از زبان و رفتار کشورهای دیگر پیگیری کرده است اما ملت ایران همیشه متوجه بود که این کشورها فریب‌خورده و آلت دست هستند و دشمن واقعی، همان آمریکا و اسرائیل است.
رهبر انقلاب به تجربه‌ی ناموفق روی کار آمدن برخی گروه‌های اسلامی در بعضی کشورها اشاره کردند و گفتند: آنها برخلاف ملت ایران، جای دوست و دشمن را اشتباه گرفتند و ضربه‌اش را نیز خوردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اتحاد را از دیگر تجربه‌های قابل انتقال ملت ایران به ملت‌های دیگر در موسم حج برشمردند و افزودند: مردم ایران با وجود همه‌ی اختلاف‌های "عقیدتی، فکری و  سیاسی" و تفاوت‌های قومیتی، وحدت ملی را حفظ کرده‌اند و قدر این نعمت الهی را به‌خوبی می‌دانند که این تجربه‌ی گران‌قدر باید به دیگر ملت‌های مسلمان منتقل شود.
ایشان درگیری داخلی در برخی کشورها را به بهانه‌های مذهبی، سیاسی و حتی حزبی، نتیجه‌ی قدرناشناسی نعمت وحدت برشمردند و افزودند: خداوند با هیچ ملتی، "قوم و خویشی" ندارد و اگر مردمی قدر اتحاد و همدلی را ندانند خداوند آنها را به بلیّه‌ی اختلاف و درگیری و خون‌ریزی دچار می‌کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای توطئه‌های ظالمان جهانی را بر ضد اسلام و ایران و نظام اسلامی  یادآورد شدند و افزودند: آنها در واقع نه بر ضد شیعه یا ایران، بلکه بر ضد قرآن توطئه می‌کنند چرا که می‌دانند قرآن و اسلام، کانون بیداری‌بخش ملت‌هاست.
رهبر انقلاب با استناد به تلاش بی‌وقفه‌ی مستکبران برای دست‌یابی به راه‌های متنوع نفوذ و ضربه زدن به مسلمانان افزودند: به پشتوانه‌ی حمایت بی‌پایان مالی استکبار، ده‌ها مرکز و کانون فکری و سیاسی در آمریکا، اروپا، فلسطین اشغالی و کشورهای وابسته، در حال مطالعه و بررسی اسلام و شیعه هستند تا راه‌های مقابله با عوامل بیدارساز و اقتدارآفرین امت اسلامی را شناسایی و عملیاتی کنند.
ایشان افزودند: زورگویان جهانی، ایجاد خشونت و تفرقه به نام اسلام را کاملاً جدی دنبال می‌کنند و در تلاشند با بدنام کردن دین مبین اسلام، به‌جان هم انداختن ملت‌ها و حتی ایجاد درگیری میان یک ملت، امت اسلامی را تضعیف کنند که انتقال تجربیات وحدت‌بخش و دشمن‌شناسانه‌ی ملت ایران به دیگر ملت‌ها در ایام حج می‌تواند این توطئه را خنثی کند.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: البته انتقال تجربیات مفید ملت‌ها به یکدیگر در موسم حج، مخالفانی دارد اما به هر حال باید راه آن را پیدا کرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش پایانی سخنانشان با اشاره‌ی مجدد به لزوم توجه هم‌زمان به ابعاد فردی و اجتماعی حج، تأکید کردند: مبادا حجاج محترم فرصت بی‌نظیر تنفس در شهر معطّر پیامبر و حضور عبادی و شوق‌آور در مکه‌ی  معظّمه و خانه‌ی خدا را با کار بسیار غلط گشت و گذار در بازار و خرید کالا از دست بدهند و حسرت استفاده نکردن کامل از فرصت بی‌نظیر و نشاط آور حضور در مسجد‌الحرام و مسجدالنبی را برای همه‌ی عمر بر دل خود بگذارند.
رهبر انقلاب در سخنان خود همچنین، تلاش برای برگزاری حج را از زیباترین و باشکوه‌ترین مسئولیت‌ها خواندند و با تشکر از زحمات مسئولان حج افزودند: همه‌ی توان خود را برای تحقق حجِ مطلوب به‌کار گیرید.
پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب، حجت‌الاسلام‌والمسلمین قاضی‌عسکر نماینده‌ی ولی‌فقیه و سرپرست زائران ایرانی با تبریک دهه‌ی کرامت، شعار حج امسال را «حج، معنویت، بصیرت و همدلی اسلامی» اعلام کرد و گفت: تدوین راهبردهای ده‌گانه‌ و طرح تعالی حج، ارتقای سطح دانش نیروی انسانی، ارائه‌ی آموزش‌های معرفتی برای زائران و روحانیون کاروان‌ها، برگزاری نشست‌های علمی و استفاده از ظرفیت زائران و کارگزاران از جمله فعالیت‌ها و رویکردها در برگزاری مراسم حج است.
نماینده‌ی ولی فقیه و سرپرست زائران ایرانی افزود: حج امسال باید ضمن حفظ عزت و کرامت ملت ایران به کانون وحدت مسلمانان جهان تبدیل شود.
آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت نیز با بیان گزارشی از فعالیت‌های این سازمان، روان‌سازی فرایند ثبت نام زائران، اعزام ۶۲درصد زائران با پرواز مستقیم به مدینه، ایجاد تنوع در برنامه‌ی غذایی، تأمین بخش عمده‌ی اقلام مورد نیاز زائران از داخل کشور، کاهش قیمت تمام‌شده خدمات و اطلاع‌رسانی هوشمند را از اقدامات و برنامه‌های سازمان حج و زیارت برای برگزاری مراسم حج امسال خواند و گفت: پیش‌بینی‌های لازم به‌منظور تشرف ۶۴هزار زائر کشورمان به حج در قالب ۴۵۵کاروان صورت گرفته است.
همچنین رهبر انقلاب پیش از آغاز این دیدار از نمایشگاه عکس و کتاب ویژه‌ی حج بازدید کردند.