شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

گلچین مراسم شب پنجم ماه رمضان94حاج منصور ارضی مسجدارک تهران/فیلم

گلچین مراسم شب پنجم ماه رمضان94حاج منصور ارضی مسجدارک تهران/فیلم

مراسم مناجات شب پنجم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مومنی و مناجات حاج منصور ارضی با حضور پرشور مردم مومن و شب زنده دار در مسجد ارک تهران برگزار گردید.
گزارش جلسه
این مراسم با قرائت قرآن و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید حسین مومنی آغاز گردید و پس از ذکر چهارده صلوات، حاج منصور ارضی به بیان سخنانی در شرح خطبه 188 نهج البلاغه پرداخت و در ادامه به مناجات با خدا و قرائت دعای ابوحمزه ثمالی و روضه خوانی پرداختند و در آخر نیز این مجلس با مداحی و نوحه خوانی توسط حاج حسین سازور به پایان رسید.


اجمالی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید حسین مومنی در شب پنجم ماه مبارک رمضان 1394 مسجد ارک


در ابتدا حجت الاسلام سید حسین مومنی به ذکر مختصری از مطالب شبهای گذشته به همراه یادآوری نتایج آن پرداختند و در ادامه به دو موضوع حربه‌های شیطان و نشانه‌های فکر سالم جلسه را به پایان رساندند.
 -    امام صادق علیه السلام می‌فرمایند منظور و هدف دام‌های افکنده شده توسط ابلیس محبین و نزدیکان ما اهل بیت هستند، چون جز راه اهل بیت راهی منتهی به صراط مستقیم نمی‌شود.
 " لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِیسُ حَبَائِلَهُ فِی دَارِ الْغُرُورِ فَمَا یَقْصِدُ فِیهَا إِلَّا أَوْلِیَاءَنَا " (مجمع البیان، جلد 4، صفحه 228)
 -    سوره اعراف آیات 16 و 17:
"قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ"
گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى، من هم براى[فریفتن‏] آنان حتماً برسر راه راست تو خواهم نشست  آن گاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى ‏تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت.
شیطان خود می‌گوید قصد او غفلت از یاد خداست تا مخلوقات بندگی نکنند!
و از چهار موضع به این کار می‌پردازد:
1- پیش رو " مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ " در نظر مومنین امر آخرت و قیامت را سبک و کم ارزش نشان می‌دهد.
2- پشت سر " وَمِنْ خَلْفِهِمْ " ترغیب به جمع مال دنیا و بخل و دوری از صدقه.
3- از سمت راست " وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ " فاسد کردن امر دین یعنی به نابودی دین می‌پرداختند.
فاسد کردن دین از راه‌های نظیر " تزیین ظلال" و " تحصیل شبهه " به القاء شبهه می‌پردازند و لباس شبهه را برتن شبه می‌کند.
4- سمت چپ " وَعَن شَمَآئِلِهِمْ " با شیرین جلوه دادن لذات دنیوی حلال و حرام.
در واقع شیطان می‌خواهد با از بین بردن حصار مومن در زندگی و امور زندگی او دخالت کند و با از میان بردن تقسیمات زندگی به زندگی غافلان دامن زند. کسی که به پرورش اندام می‌پردازد برای حفظ خود و دست آوردهای خود به خورد وخوراک و زندگی او می‌پردازد.
 -    آنچه که از گوش و چشم و زبان وارد فکر شود یعنی شبهه و غفلت باشد درپی باز شدن زبان عقل زیان می‌زند. در واقع اگر مواظب واردات بدن نباشیم صادرات بدن هم به هم می‌خورد!
 -    برای داشتن و رسیدن به فکر صحیح چند موضوع را باید در نظر گرفت:
1- مواد فکر: پاک بودن دریافت‌ها از محیط اطراف
2- شکل فکر هم خود می‌تواند شبهه ساز باشد نگاهی منطقی به انتاج‌های فقهی
3- شرایط فکر هم خود غفلت آفرین است برای مثال در محیط فتنه نمی‌توان تصمیم درست را گرفت.

اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در شب پنجم ماه مبارک رمضان


اشعار مناجاتی حاج منصور ارضی در ابتدای جلسه

الهی من بدم استغفرالله
گنه کار آمدم استغفرالله

نگفتم با دلم برگرد ای دل
چه کردم با خودم استغفرالله

ندارد ناله ام تاثیر دیگر
زخود غافل شدم استغفرالله

به جز کوی تو ای رب کریمم
به هر در سر زدم استغفرالله

خجالت می‌کشم حتی زِیاد
گناه بی حدم استغفرالله

اگرچه من بدم عبد رضایم
اسیر مشهدم الحمدُالله

خدا را شکر آقای رئوفم
نکرد از خود ردم الحمدُالله

من آخر از گِل کرببلایم
شهید مرقدم الحمدُالله

مگر آن بی کفن دستم بگیرد
که من خیلی بدم استغفرالله


.........................................................................................


اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در میان جلسه

مُهر فراغ برجگرم خورد بی حسین
 زخم خزان به برگ و برم خورد بی حسین
می خواستم نسوزم ازین شعله‌ها ولی
آتش به روی بال و پرم خورد بی حسین
 من که شب سیاه ندیدم تمام عمر
تیر سه شعبه بر قمرم خورد بی حسین
 دست تو نیست نیزه مرا راه می‌برد
خیلی به دست و بر کمرم خورد بی حسین
 پیرم! توان تند دویدن نداشتم
 فریادها به روی سرم خورد بی حسین
ما را ندیده بود کسی وقت بودنت
چشم غریبه سمت حرم خورد بی حسین
ماییم و آستین لباسی که معجرست
دستی به دست شعله ورم خورد بی حسین
ما داغدیده ایم ولی ساز می‌زنند.....
خنده به اشک چشم ترم خورد بی حسین
سنگم که می‌زدند دو دستم نقاب بود
باران سنگ بر سپرم خورد بی حسین
بی محرمم بلند شو ای محرم حرم
من ماندم و اسیری و اشک و غم حرم


منبع:سایت قدیم الاحسان پایگاه انتشاربرنامه های حاج منصورارضی
www.ghadimolehsan.ir

گلچین مراسم شب چهارم ماه رمضان94حاج منصور ارضی مسجدارک تهران/فیلم

گلچین مراسم شب چهارم ماه رمضان94حاج منصور ارضی مسجدارک تهران/فیلم
شیطان می‌گوید تا نور حسین علیه السلام است ما نمی‌توانیم دوستانش را گمراه کنیم






دانلودفایل صوتی

 مراسم مناجات شب چهارم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مومنی و مناجات حاج منصور ارضی با حضور پرشور مردم مومن و شب زنده دار در مسجد ارک تهران برگزار گردید.


گزارش جلسه
این مراسم با قرائت قرآن و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید حسین مومنی آغاز گردید در ادامه حجت الاسلام و المسلمین ملکی به بیان احکام شرعی پرداختند پس از ذکر چهارده صلوات، حاج منصور ارضی به بیان سخنانی در شرح دعای ابوحمزه ثمالی پرداخت و در ادامه به مناجات با خدا و قرائت دعای ابوحمزه ثمالی و روضه خوانی پرداختند و در آخر نیز این مجلس با مداحی و نوحه خوانی توسط حاج ابوالفضل بختیاری به پایان رسید.


متن بیانات حاج منصور ارضی در قسمت اسلام سیاسی قابل دریافت می‌باشد.


اجمالی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید حسین مومنی در شب چهارم ماه مبارک رمضان 1394 مسجد ارک

در ادامه سلسله سخنرانی های ماه رمضان 94 مسجد ارک خطیب ارجمند حجت الاسلام سید حسین مومنی در 2 موضوع اصلی به بیان سخن پرداختند.

1-    دشمن شناسی: شیطان دشمن مبین

2-    شیعه: مقام فرهنگ زندگی محبین اهل بیت سلام الله علیهم

-        دشمن شناسی: شیطان دشمن مبین

حجت الاسلام سید حسین مومنی بعد از اشاره به احادیث جلسات قبل و در ادامه موضوع هدف شیطان از دام افکنی محبین اهل بیت هستند با یادآوری تفسیر آیات 16-17 سوره اعراف به ذکر دو جهت از چهار جهت حمله شیطان به مومنین پرداختند.

1-    حمله شیطان از روبه رو: یعنی سبک شمردن روز قیامت و حسابرسی آن

2-     حمله از پشت سر: ایجاد دل بستگی به مادیات و کسب اموال و تعلق خاطر به دنیا

همانطور که در جلسه قبل هم اشاره شد نماز، مناجات و نگهداشتن حرمت والدین از حربه‌های مومنین در مقابل با شیطان است و این حربه زمانی کارآیی دارد که حب اهل بیت(علیهم السلام) در دل باشد، اینجا به تفاوت مقام حب اهل بیت(علیهم السلام) و مقام شیعه می‌پردازیم.


-     شیعه: مقام فرهنگ زندگی محبین اهل بیت

نمونه ای از حب اهل بیت(علیهم السلام) در نقل روایت عنوان بصری مشاهده می‌شود که برای محب واقعی درهر لحظه از ساعات زندگی برنامه ای پیشنهاد شده است، یعنی برای رسیدن به مقام شیعه اهل بیت علاوه بر حب در دل اجرای برنامه ای متناسب با خواست محبوب نیاز است.

برای مثال:

-        مال دنیا بد نیست، ولی دل بستگی به مال دنیا بد است.

-        محبین اهل بیت با دنیا برای ذکر خدا اُنس دارند و با دنیای مادی کاری ندارند.

-        حضرت زهرا(سلام الله علیها) می‌فرمایند: خدایا محیط غفلت را برای من محیط ذکر و محیط ذکر را برای من محیط شکر قرار بده.



اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در شب چهارم ماه مبارک رمضان


اشعار مناجاتی حاج منصور ارضی در ابتدای جلسه

با درد آمدیم امان را طلب کنیم
مهمان نوازی رمضان را طلب کنیم
ما سالهاست قسمتمان خشکسالی است
دریا کجاست اشک روان را طلب کنیم
در هیاهوی ما به خدا که خدانبود
دیگر بس است که هیجان را طلب کنیم
موسی به یُمن ضعف تکلم کلیم شد
باید که از سکوت بیان را طلب کنیم
جِرمَش کم است و جُرم گناهش بزرگ
آه بگذار اختیار زبان را طلب کنیم
حاجات ما به درد تقرب نمی‌خورد
تو یادمان بده که همان را طلب کنیم
وقتی کنار رحمت دریا نشسته ایم
حیف است آب قطره چکان را طلب کنیم
حیف است جای درد و دل همه جوادیش
هی ازکریم لقمه‌ی نان را طلب کنیم
یکبار هم برای رضای خدا نشد
که حاجت امام زمان را طلب کنیم
از دستهای ضامن آهو خدا کند
تضمین این رفاقتمان را طلب کنیم
حاجات نوکرت رمضان هم محرم است
بودن کنار سینه زنان را طلب کنیم
گمنامی شهید به ما درس میدهد
ما زنده ایم نام ونشان را طلب کنیم

............................................................................................

اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در میان جلسه

داغش ز اشک ترش دیده می‌شود از حال و روز محتضرش دیده می‌شود
بردار از سرش اگر امامه را هنوز آثار سوختنش به سرش دیده می‌شود
کوچه به کوچه می‌رود و روی نیزه‌ها راس مبارک پدرش دیده می‌شود
می نالد و به ناله او خنده می‌کنند این لات‌ها که دور و برش دیده می‌شوند
سنگی رسید و گونه اش از چند جا شکست داغی ز لحظه گذرش دیده می‌شود
ساعت به ساعت عمه او را کتک زدند


منبع:سایت قدیم الاحسان پایگاه انتشاربرنامه های حاج منصورارضی
www.ghadimolehsan.ir


شهید چمران به روایت امام خامنه ای

شهید چمران به روایت امام خامنه ای

امروز یکشنبه 31 خرداد روز سترگی در تاریخ مقاومت جهان است؛ روزی که شهیدمصطفی چمران یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان واقعی جامعه بشری و مردی که تجسیم عرفان مبارزاتی اسلام ناب محمدی(ص) و تبلور حقیقی مکتب امام خمینی(ره) بود، به آرزوی خود رسید؛ شهادت در راه معشوق. به همین مناسبت بخشی از روایات رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام سیدعلی خامنه ای درباره این الگوی ایثار و ازخودگذشتگی، تقدیم عاشقان می شود.
***
ماجرای آشنایی امام خامنه‌ای با شهید چمران
اولاً این شهید یک دانشمند بود؛ یک فرد برجسته و بسیار خوش‌استعداد بود. خود ایشان برای من تعریف می کرد که در آن دانشگاهی که در کشور ایالات متحده‌ آمریکا مشغول درسهای سطوح عالی بوده – آن طور که به ذهنم هست ایشان یکی از دو نفرِ برترینِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب می شده - تعریف می‌کرد برخورد اساتید را با خودش و پیشرفتش در کارهای علمی را. یک دانشمند تمام‌عیار بود. آن وقت سطح ایمان عاشقانه‌ این دانشمند آنچنان بود که نام و نان و مقام و عنوان و آینده‌ دنیائىِ به ظاهر عاقلانه را رها کرد و رفت در کنار جناب امام موسای صدر در لبنان و مشغول فعالیت های جهادی شد؛ آن هم در برهه‌ای که لبنان یکی از تلخ‌ترین و خطرناک‌ترین دورانهای حیات خودش را می‌گذرانید. ما اینجا در سال 57 می شنیدیم خبرهای لبنان را. خیابانهای بیروت سنگربندی شده بود، تحریک صهیونیست‌ها بود، یک عده هم از داخل لبنان کمک می‌کردند، یک وضعیت عجیب و گریه‌آوری در آنجا حاکم بود، و صحنه هم بسیار شلوغ و مخلوط بود.
همان وقت یک نواری از مرحوم چمران در مشهد دست ما رسید که این اولین رابطه و واسطه‌ آشنائی ما با مرحوم چمران بود. دو ساعت سخنرانی در این نوار بود که توضیح داده بود صحنه‌ لبنان را که لبنان چه خبر است. برای ما خیلی جالب بود؛ با بینش روشن، نگاه سیاسىِ کاملاً شفاف و فهم عرصه - که توی آن صحنه‌ شلوغ چه خبر است، کی با کی طرف است، کی ها انگیزه دارند که این کشتار درونی در بیروت ادامه داشته باشد - اینها را در ظرف دو ساعت در یک نواری ایشان پر کرده بود و فرستاده بود، که دست ما هم رسید. رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت. بعد معلوم شد که نگاه سیاسی و فهم سیاسی و آن چراغ مه‌شکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص می کند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است. آنجا جنگید؛ بعد که انقلاب پیروز شد، خودش را رساند اینجا.
 از اول انقلاب هم در عرصه‌های حساس حضور داشت. رفت کردستان و در جنگهایی که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ بعد آمد تهران و وزیر دفاع شد؛ بعد که جنگ شروع شد، وزارت و بقیه‌ مناصب دولتی و مقامات را کنار گذاشت و آمد اهواز، جنگید و ایستاد تا در 31 خرداد سال 60 به شهادت رسید. یعنی برای او مقام ارزش نداشت، دنیا ارزش نداشت، جلوه‌های زندگی ارزش نداشت.
این‌جور هم نبود که یک آدم خشکی باشد که لذات زندگی را نفهمد؛ بعکس، بسیار لطیف بود، خوش‌ذوق بود، عکاس درجه‌ یک بود - خودش به من می گفت من هزارها عکس گرفته‌ام، اما خودم توی این عکسها نیستم؛ چون همیشه من عکاس بوده‌ام - هنرمند بود. دل باصفائی داشت؛ عرفان نظری نخوانده بود؛ شاید در هیچ مسلک توحیدی و سلوک عملی هم پیش کسی آموزش ندیده بود، اما دل، دل خداجو بود؛ دل باصفا، خداجو، اهل مناجات، اهل معنا.
انسان باانصافی بود. لابد قضیه‌ پاوه را شماها می دانید که در پاوه بر روی بلندیها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره شده بودند؛ ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئی از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ دو بعدازظهر این پیام پخش شد؛ ساعت چهار بعدازظهر من توی این خیابانهای تهران شاهد بودم که همین طور کامیون و وانت و اینها بودند که از مردم عادی و نظامی و غیر نظامی از تهران و همین طور از همه‌ شهرستانهای دیگر، راه افتادند بروند طرف پاوه. بعد از قضیه‌ پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توی جلسه‌ای که ما بودیم به نخست‌وزیرِ وقت گزارش می داد که بین اینها هم از قدیم یک رابطه‌ عاطفی ای وجود داشت. مرحوم چمران توی آن جلسه این جوری گفت: وقتی ساعت دو پیام امام پخش شد، به مجرد پخش پیام امام و قبل از آنی که هنوز هیچ خبری از حرکت مردم به آنجا برسد، ما احساس کردیم که کأنه محاصره باز شد. می گفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آن قدر مؤثر بود که به صورت برق‌آسا و به مجرد اینکه پیام امام رسید، کأنه برای ما همه‌ آن فشارها به پایان رسید؛ ضد انقلاب روحیه‌ خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقه‌ محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون. آنجا نخست‌وزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما این همه کار کردیم، این همه تلاش کردیم، تو چرا همه‌ این را به امام مستند می کنی؟! یعنی هیچ ملاحظه نمی کرد؛ منصف بود. بااینکه می دانست که این حرف گله‌مندی ایجاد خواهد کرد، اما گفت.
حضور برای او یک امر دائمی بود. ما از اینجا با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای
سی - 130 رفته بودیم آنجا. به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود 9 و 10 شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، لباس سربازی آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم می شود بیایم؟ چون فکر نمی‌کردم بتوانم توی عرصه‌ نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم می شود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و - البته کلاشینکف داشتم که برداشتم - و با اینها رفتیم.
 یعنی از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمی گذاشت وقت فوت بشود. ببینید، حضور این است. یکی از خصوصیات خصلت بسیجی و جریان بسیجی، حضور است؛ غایب نبودن در آنجایی که باید در آنجا حاضر باشیم. این یکی از اوّلی‌ترین خصوصیات بسیجی است.
در روز فتح سوسنگرد - چون می‌دانید سوسنگرد اشغال شده بود؛ بار اول فتح شد، دوباره اشغال شد؛ باز دفعه‌ دوم حرکت شد و فتح شد - تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کرده‌اند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بکلی ناموفق بشود. بنده یک یادداشتی نوشتم به فرمانده‌ لشکری که در اهواز بود و مرحوم چمران هم زیرش نوشت - که اخیراً همان فرمانده‌ محترم آمده بودند و عین آن نوشته‌ ما را قاب کرده بودند و دادند به من؛ یادگار قریب 30 ساله؛ الان آن کاغذ در اختیار ماست - و تا ساعت یک و خرده‌ای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد. بعد من رفتم خوابیدم و از هم جدا شدیم.
صبح زود ما پا شدیم. نیروهای نظامی - نیروهای ارتش - که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: چمران صبح زود آمده و جلو است. یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون - که برنامه ریخته شده بود که اینها در کجا قرار بگیرند و آرایش نظامیشان چگونه باشد - حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه‌ خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدللَّه این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد. خدا این شهید عزیز را رحمت کند. اینجوری بود چمران. دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بی رودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود.
تجمیع عقل و عشق
من خودم می دیدم شلیک آر.پی.جی را که نیروهای ما بلد نبودند، به آنها تعلیم می داد؛ چون آر.پی.جی جزو سلاحهای سازمانی ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ عربی آر.بی.جی هم می گفت؛ ماها می‌گفتیم آر.پی.جی، او می‌گفت آر.بی‌.جی. او از آنجا بلد بود؛ یک مقدار هم از یک راه‌هائی گیر آورده بود؛ تعلیم می‌داد که اینجوری آر.پی.جی را بایستی شلیک کنید. یعنی در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملی به طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ عالی، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ عملیات نظامی، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی میشود. دانشمند بسیجی این است؛ استاد بسیجی یک چنین نمونه‌ای است. این نمونه‌ کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمی، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهای قلابی و تضادهای دروغین - که به عنوان نظریه مطرح می شود و عده‌ای برای اینکه امتداد عملی آن برایشان مهم است دنبال می کنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمی بی معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل.
(بیانات در دیدار اعضای بسیجی هیئت علمی دانشگاه‌ها - ۰۲/۰۴/۱۳۸۹)
نکته‌ای که دکتر چمران
به امام خامنه‌ای گفت
مرحوم دکتر چمران - شهید چمران - یک نخبه‌ علمی بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند این چیزها، لکن یک نخبه‌ علمیِ برجسته بود؛ در یکی از دانشگاه‌های برجسته‌ آمریکا هم درس می خواند که بعد رها کرد و آمد، و در لبنان و بعد هم در کشور خودش مشغول جهاد شد. او به من می گفت که در دانشگاه‌های آمریکا - و بخصوص و از جمله در همان دانشگاهی که ایشان تحصیل می کرد - برجسته‌های درجه‌ یک، معدود بودند و ایرانی‌ها در بین آنها بیشتر از همه بودند. ایرانی‌ها از متوسّط استعداد جهانی بالاترند؛ این را ما از افراد دیگر هم مکرّر شنیده‌ایم؛ عرض کردم حالا هم که تجربه‌ها این را نشان می دهد.
(بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان ۱۷/۰۷/۱۳۹۲)

«مثل مصطفی اسماعیل بخوان!»

«مثل مصطفی اسماعیل بخوان!»

گزارشی از توجه رهبر انقلاب به تلاوت مصطفی اسماعیل

اواخر دهه‌ی چهل که هنوز نوار کاست رایج نبود، آیت‌الله خامنه‌ای به‌زحمت رادیویی تهیه می‌کرد تا از رادیو صوت‌العرب قرائت‌های مصطفی اسماعیل را بشنود. آن سال‌ها به‌خاطر سختگیری‌ها و تلاش گسترده‌ی رژیم شاه برای رواج فساد در جامعه، در بین مردم توجه چندانی به قرآن وجود نداشت و فعالیت‌های قرآنی بسیار کمرنگ بود:
«گاهى کسانى پیدا مى‌شدند و یک کارهاى قرآنى مى‌کردند؛ اما خیلى در سطح پایین بود. یادم است که همین آقاى شیخ ابوالعینین به مشهد آمد، من تازه از زندان آزاد شده بودم. ایشان در ایوان مقصوره‌ى مسجد گوهرشاد قرآن تلاوت مى‌کرد. شاید صد نفر آدم نشسته بودند و همین‌طور مجلس را تماشا مى‌کردند و نمى‌فهمیدند که قرآن چیست؛ چون رهگذر بودند و دیده بودند که این‌جا مجلسى است، همان‌جا هم نشسته بودند.»[۱]

آیت‌الله خامنه‌ای که از سال ۴۳ درس‌های تفسیر قرآنش را در مشهد شروع کرده بود، یکی از توصیه‌های همیشگی‌اش به مردم توجه به قرآن و تلاوت آن بود. آن سال‌ها تلاوت‌های قاریان مصری دنیا را تحت تاثیر قرار داده بود و این فرصت خوبی برای استاد تفسیر قرآن مشهد بود تا از این طریق توجه مردم به خصوص جوانان پای منبرش را بیش از پیش به قرآن جلب کند. نوارهای عبدالفتاح، عبدالباسط، مصطفی اسماعیل و رفعت را به سختی پیدا و در مشهد پخش می‌کردند، تلاوت قرآن توسط قاریان جوان هم برنامه‌ای ثابت در زمان درس‌های تفسیر ایشان در مسجد امام حسن علیه‌السلام بود؛ برنامه‌ای که بعدها در مسجد کرامت هم ادامه پیدا کرد. «سبک آقا هم برای صحبتشان این بود که تخته سیاهی بود و ایشان می‌ایستادند پای آن، آیه نوشته می‌شد و تفسیر می‌کردند. یعنی ایستاده صحبت می‌کردند و منبر نمی‌رفتند. بعد از صحبت ایشان صندلی می‌گذاشتند و قاری می‌نشست و همان آیاتی را که ایشان تفسیر کرده بود تلاوت می‌کرد.»[۲]
 

در بین قاریان مصری صدای مصطفی اسماعیل بیش از همه استاد تفسیر قرآن مشهد را جذب خود می‌کرد و گوش کردن به تلاوت قاریان مصری به خصوص مصطفی اسماعیل و گاهی ضبط کردن آنها یکی از کارهای همیشگی‌اش شده بود:
«ما حدود سالهاى ۴۶ یا ۴۷ - یعنى تقریباً بیست و یکى دو سال قبل از این - در مشهد دنبال خواندن شیخ مصطفی اسماعیل در رادیوهاى کشورهاى عربى - مخصوصاً رادیو مصر - به دقت مى‌گشتیم تا بلکه خواندن او را پیدا کنیم. البته نوارهایش هم در بازار نبود و در ایران هم رادیو قرآن وجود نداشت و ما مجبور بودیم از رادیوهاى خارجى گوش کنیم. ما عاشق تلاوت شیخ مصطفی اسماعیل بودیم. تلاوتهاى او را پیدا مى‌کردیم و گوش مى‌کردیم» [۳] «بنده قرآنى دارم که پشت آن نوشته‌ام امروز «مصطفی اسماعیل» خواند، امروز «على البنّاء» خواند، امروز فلان قارى خواند، امروز بهمان قارى خواند. در سال چهل و نه که عبدالنّاصر فوت شد، من یک رادیوِ ترانزیستورى داخل زندان برده بودم - البته بعد از مدتى، دیگر نمى‌گذاشتند رادیو هم داخل زندان ببریم - اتّفاقاً قرّاء به مناسب فوت عبدالنّاصر بعضى از آیات قرآن را مى‌خواندند و بسیار هنرنمایى مى‌کردند. به یاد دارم آیه‌ى «و کایّن من نبىّ قاتل معه ربیّون کثیر» را، هم شیخ مصطفی اسماعیل خواند و هم محمود على البنّاء.»[۴]

علاقه‌مندی جوانان قاری مشتری درس تفسیر آیت‌الله خامنه‌ای و شخص ایشان منجر به تشکیل جلسه‌ی ثابت تلاوت قرآن در صبح‌های جمعه در مسجد کرامت شد. جلسه‌ای که به پیشنهاد آیت‌الله خامنه‌ای برقرار و بعدها با فشار دستگاه تعطیل شد. آقای مرتضی سادات‌فاطمی از قاریان قدیمی مشهد از آن روزها اینطور نقل می‌کنند: «به من گفتند آقای فاطمی! ما می‌خواهیم اینجا یک جلسه قرآن داشته باشیم و شما برای آن برنامه‌ریزی کنید.» حاج‌آقا مختاری که از پیشکسوتان قرائت قرآن در مشهد بود رسماً مدیریت این جلسه را به عهده گرفت. جلسه‌ی هر هفته با حضور آیت‌الله خامنه‌ای برگزار می‌شد: «آقا تشریف می‌آوردند و می‌نشستند و فرزند بزرگشان را هم می‌آوردند و وقتی افراد می‌خواندند آنها را خیلی تشویق می‌کردند.»[۵] ایامی که رژیم شاه ایشان را ممنوع‌المنبر کرده بود، سؤالات حاضرین درباره‌ی تفسیر برخی آیات تلاوت شده بهانه‌ای برای سخنرانی ایشان برای حضار می‌شد.

بعدها یکی از دوستان آیت‌الله خامنه‌ای سفری به مصر داشت و برایشان از آنجا تعدادی از نوارهای مصطفی اسماعیل را سوغات آورد. نوارها بین قاریان جوان مشهدی دست به دست شد و کم‌کم به در سایر نقاط کشور نیز پخش شد. آقای سادات‌فاطمی در این باره می‌گویند: «آقا یک روز به من فرمودند: "آقای فاطمی! حیفت نمی­‌آید که مصطفی اسماعیل نمی‌خوانی؟ " مصطفی اسماعیل از قراء بسیار بزرگ و درجه‌ی یک مصر است. گفتم که آقا مصطفی اسماعیل مشکل است، چون لحنش خیلی گسترده و قوی است. فرمودند: "از شما خیلی بعید است! یعنی چی؟ اگر بخواهی، می­توانی. " عرض کردم آقا من نوارش را هم ندارم. واقعاً هم آن موقع‌ها نبود این همه امکاناتی که در اختیار مردم هست این روزها. آن موقع این خبرها نبود که کسی نوار قرآن را به راحتی تهیه کند. عبدالباسط را یک مقدار افراد رفته بودند و آورده بودند و صفحه‌­‌های گرامش بود، اما نوار مصطفی اسماعیل نبود. آقا فرمودند: "من خودم نوارش را دارم، به شما می­دهم. " دو تا نوار از مصطفی اسماعیل به ما دادند؛ یکی نوار سوره‌ی بقره بود، یکی هم آل عمران که خیلی تلاوت­های زیبایی بود. آرام آرام تمرین کردم و کم‌کم توانستم.»[۶]
 
آیت‌الله خامنه‌ای در این‌باره می‌گویند: «در تهران، هیچ‌کس غیر از عبدالباسط را نمى‌شناخت. من یک وقت که به تهران آمده بودم، فقط عبدالباسط مطرح بود. جاهاى دیگرهم که مى‌رفتیم، فقط عبدالباسط را مى‌شناختند. ما در مشهد، نوار شیخ مصطفی اسماعیل را داشتیم. یکى از دوستانم مى‌خواست به مسافرت برود، من گفتم که هرچه توانستى، نوار شیخ مصطفى اسماعیل پیدا کن و بیاور. او هم رفت و چند نوار از نوارهاى بسیار خوب شیخ مصطفی اسماعیل را آورد. من آنها را به آقاى مرتضى فاطمى - که در آن وقت نوارهاى ما را تکثیر مى‌کرد - دادم، تا تکثیرشان کند. او هم همین کار را کرد و نوارها را به این چند نفرى که از تهران آمده بودند، داد. در نتیجه، همه‌ى نوارها به طرف تهران سرازیر گردید و شیخ مصطفى اسماعیل شایع شد. انصافاً هم چیز عجیبى بود. نمى‌دانم شما با صداى شیخ مصطفى اسماعیل آشنا هستید؟ خیلى فوق‌العاده است. او سوره‌ى هود، سوره‌ى بقره و آیات داوود و جالوت را خوانده بود، که انصافاً خیلى عالى و فوق‌العاده بود.»[۷]

علت تأکید استاد تفسیر مشهد بر ترویج تلاوت‌های مصطفی اسماعیل هم ریشه در هدف‌گذاری تفسیری‌اش داشت. مصطفی اسماعیل اولین قاری قرآنی بود که ابداع‌کننده‌ی هماهنگی بین قرائت و معنی آیات بود و ترویج تقلید از سبک او به فهم بهتر قرآن کمک می‌کرد. مسأله ‌ای که سال‌ها بعد نیز آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر آن می‌گویند: «فرق است بین قارى‌اى که وقتى تلاوت مى‌کند خودش متوجه معنا و تحت تأثیر معناست، و آن قارى‌اى که متوجه معنا نیست. بین قراء مصرى دو، سه نفر هستند که وقتى مى‌خوانند، تحت تأثیر معنایند. این‌که شما مى‌بینید مصطفی اسماعیل خواندنش تأثیر دارد، به خاطر همین است؛ چون خود او تحت تأثیر آیاتى است که مى‌خواند. اما بعضى قراء دیگر، نه. فقط صنعت اجرا مى‌کنند و مى‌خواهند کار زیبایى از آب درآورند.»[۸]
علاقه‌ی آقای خامنه‌ای به مصطفی اسماعیل آنقدر زیاد بود که به خانواده‌شان گفته بودند اگر انقلاب شد «مى‌برمتان مصر مصطفی اسماعیل را ببینید.»[۹]
 
سال‌ها بعد امام به ایران بازگشت و انقلاب پیروز شد، اما مسائل و مسئولیت‌های انقلاب، نه اجازه داد آیت‌الله خامنه‌ای همراه خانواده به مصر برود و مصطفی اسماعیل را از نزدیک ببیند، و نه اینکه مصطفی اسماعیل به ایران بیاید.
«اتفاقاً شیخ مصطفی‌اسماعیل تا بعد از انقلاب زنده بود؛ لیکن متأسفانه ما در آن سالهای اول انقلاب، به این فکری که حالا هستیم، نبودیم؛ والّا به هر طوری بود، من شیخ مصطفی اسماعیل را به تهران می‌آوردم.»[۱۰]
در سال‌های ابتدایی رهبری آیت‌الله خامنه‌ای فرصتی فراهم شد تا پای قاریان مصری به ایران باز شود و رهبر انقلاب برخی از قاریانی را که صدایشان را سال‌ها از رادیو می‌شنید ملاقات کند. اساتیدی چون شحات محمد انور، راغب مصطفی غلوش، ابوالعینین شعیشع، محمود صدیق منشاوی از جمله قاریانی بودند که آن سال‌ها به ایران آمدند، با آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند و در شهرها و شهرستان‌های مختلف هم به تلاوت قرآن پرداختند. روزگار متفاوتی از راه رسیده و فضای ایرانِ دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی تغییر کرده بود؛ قرآن دیگر در جامعه مهجور نبود:
«از زیارت آقایان خوشحالم. نزدیک سى سال است که با نوارهاى آقاى شیخ ابوالعینین آشنا هستم. مدتها قبل یک نفر در مشهد نوارهاى ایشان و نوارهاى مرحوم شیخ عبدالفتاح و شیخ مصطفی اسماعیل را براى من آورد و من از آن‌جا با صداى این آقایان آشنا شدم. البته گاهى هم در فرصت‌هایى، از رادیوهاى کشورهاى عربى تلاوت قرآن شما را گوش مى‌کردم. الحمدللَّه حالا شما در شرایطى به ایران آمده‌اید که کشور ما بحمداللَّه در همه‌جایش پُر از شوق به قرآن است. خدا را شکر مى‌کنیم که جوانان ما، بچه‌هاى ما، همه‌ى ملت ما، سراسر وجودشان شوق به قرآن است و قرائتاً، تجویداً، فهماً و فقهاً با قرآن مأنوسند.
 
سابق این‌طور نبود. در گذشته، این سلاطین و حکام طاغوتى، مردم را از قرآن دور نگهداشته بودند. گاهى کسانى پیدا مى‌شدند و یک کارهاى قرآنى مى‌کردند؛ اما خیلى در سطح پایین بود. یادم است که همین آقاى شیخ ابوالعینین به مشهد آمد، من تازه از زندان آزاد شده بودم. ایشان در ایوان مقصوره‌ى مسجد گوهرشاد قرآن تلاوت مى‌کرد. شاید صد نفر آدم نشسته بودند و همین‌طور مجلس را تماشا مى‌کردند و نمى‌فهمیدند که قرآن چیست؛ چون رهگذر بودند و دیده بودند که این‌جا مجلسى است، همان‌جا هم نشسته بودند! اما اگر حالا شما به همان‌جا بروید و قرآن تلاوت کنید، مى‌بینید که هزاران نفر مردم مى‌ریزند و قرآن را استماع مى‌کنند.»[۱۱]
 
 
[۱] -  بیانات در دیدار جمعی از قاریان قرآن، ۱۳۷۰/۳/۱۶
[۲] - مصاحبه با آقای جواد سادات‌فاطمی
[۳] - دیدار با جمعی از قاریان، ۱۳۶۸/۱۱/۲۰
[۴] - دیدار با اعضای شورای عالی قرآن، ۱۳۷۳/۸/۹
[۵] - مصاحبه با آقای مرتضی سادات‌فاطمی
[۶] - کرامت‌های مسجد کرامت، گفت‌و‌گو با آقای مرتضی سادات‌فاطمی
[۷] - دیدار با جمعی از قاریان قران، ۱۳۶۹/۱۲/۱
[۸] - بیانات در برنامه قرائت قرآن، ۱۳۷۱/۱۲/۱۷
[۹] - دیدار با خانواده شهید جوانفکر، ۱۳۷۹/۳/۴
[۱۰] - بیانات در مراسم تودیع قاریان قرآن ۱۳۷۰/۲/۶
[۱۱] - دیدار با قاریان برجسته مصری، ۱۳۷۰/۳/۱۶

یکی از نعمت‌های الهی که خدا در این قرن به ما داد وجود امام بود و اگر امام را تحریف کنند، یعنی دارو را تبدیل به سم کرده‌اند.

آیت‌الله مصباح یزدی:

یکی از نعمت‌های الهی که خدا در این قرن به ما داد وجود امام بود و اگر امام را تحریف کنند، یعنی دارو را تبدیل به سم کرده‌اند.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی فیلسوف الهی معاصر و رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) در گفت‌وگویی مشروح با هیئت تحریریه ماهنامه عصر اندیشه به تبیین مهمترین مسائل پیش روی نخبگان و خواص در ایران امروز از جمله "تحریف امام خمینی" و "سازش با غرب" پرداخت.

آیت الله مصباح یزدی گفت: امروز جامعه و خواص ما بر سر یک دوراهی قرار دارند، یا باید حرف قرآن را بپذیریم که اگر همه علیه شما باشند، خداوند می‌تواند شما را پیروز کند و نصرت دهد، کما اینکه این اتفاق افتاده است؛ یا باید بگوییم اینها تعارفات است و واقعیت امر چیزی جز سازش نیست. متأسفانه امروز کسانی که امروز دنبال سازش با همه دنیا هستند، کم نیستند و بخشی از جامعه و سیاستمداران ما به این سو تمایل دارند.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: در این شرایط، راهی جز هدایت نداریم. ما نمی‌خواهیم با مخالفان و جاهلین برخوردی متعصبانه، زورمدارانه و برتری طلبانه داشته باشیم؛ ما باید کاری کنیم که خدا دوست دارد و جامعه حقایق را بهتر بفهمد تا با فکر خودش تحلیل و انتخاب کند. در این میان باید جاهلینِ بدون غرض و مرض را با احسان، صمیمیت، مدارا، مهربانی و حتی دادن مقداری زکات، جذب و هدایت کرد.

آیت الله مصباح یزدی در پاسخ به مطلبی مبنی بر "اخیراً آقای هاشمی رفسنجانی گفت "تمدنی که امام می‌خواست این انقلاب ایجاد کند، دچار انحراف شده است" و حتی از شما به‌عنوان یکی از تحریف‌گران امام نام می‌برند" اظهار داشت: کسانی که ما را متهم به تحریف می‌کنند [آقای هاشمی رفسنجانی]، در واقع افترا می‌زنند و افترا از قدیمی‌ترین شگردهای شیطانی است. یکی از نعمت‌های الهی که خدا در این قرن به ما داد، وجود امام بود. اگر امام را تحریف کنند، یعنی دارو را تبدیل به سم کرده‌اند. نتیجه این است که به‌جای بهبود، مرگ خواهد بود. کفران نعمت نتیجه‌ای جز این ندارد و این یک قاعده قطعی و استثناناپذیر الهی است. برای همین، همان‌طور که رهبری فرمودند اگر راه امام گم شود، ملت ایران سیلی می‌خورد. جامعه ما در حال رشد است و هرقدر جامعه رشد می‌کند، امتحان‌ها و فتنه‌های آن پیچیده‌تر و سنگین‌تر می‌شود.

عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به "رفوزه شدن برخی بستگان امام" گفت: در سالهای ابتدای بعثت، از جمله ماجرای وفات رسول خدا، بسیاری از بستگان و اصحاب پیامبر رفوزه شدند. آن امتحان برای ١٤٠٠ سال پیش بود و از آن زمان جامعه رشد بیشتری کرده است. آن زمان برخی بستگان پیامبر عامل انحراف بودند و رفوزه شدند و اکنون برخی بستگان امام خمینی(س). برخی حق را می‌شناسند، اما مانند ابوجهل تا پای جان آن را انکار می‌کنند. روح برتری طلبی، قانع نشدن به حق خود و تسلیم نشدن در برابر حق از عوامل روانی است که برخی آگاهانه و عامدانه حق را انکار می‌کنند، و حتی در مقابل حق سرمایه گزاری می‌کنند. ما منطق، ارزش‌ها، سیره پیامبر و اهل بیت را داریم، اما آسیبی که همه اینها را مخدوش می‌کند، تحریف است.

آیت الله مصباح یزدی با بیان "گاهی برای تحریف امام به متشابهات کلام امام استناد و شأن نزول آن را انکار می‌کنند" ابراز کرد: تحریف‌گران با ابزارهای مختلف از جمله جنگ روانی و افترا و تهمت به میدان آمده‌اند و برای آنها هدف وسیله را توجیه می‌کند، اما ما جز حق را نباید ترویج کنیم و جز از وسیله حق نمی‌توانیم استفاده کنیم. دشواری مهم این است که تحریف‌گران از تاکتیک‌های متنوعی استفاده می‌کنند که می‌تواند عموم مردم و خصوصاً جوانان را تحت تأثیر قرار دهد و بفریبد.

وی ادامه داد: این معادله نابرابر، می‌تواند اراده طرفداران حق را تضعیف کند و سبب می‌شود کسانی که به حق باور دارند و می خواهند خدمت کنند، تصور نمایند که نمی‌توان کاری کرد، اما ما یک چیز داریم که اهل باطل ندارند و آن پشتیبانی الهی و از جمله آن امدادهای غیبی است.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: حمله به یمن حماقتی است که راه نابودی عربستان را باز کرد و این حمله برای آل سعود بسیار بدعاقبت و بدفرجام خواهد بود.

وی در پاسخ به سردبیر عصر اندیشه که از تشییع غواصان شهید به‌عنوان "٩ دی هسته‌ای" نیز یاد می‌شود، اظهار داشت: جمله مقام معظم رهبری که "خطاب الهی را شنیدید" بسیار پرمعنی بود که اشارتی به همین موضوع داشت. هیچ‌کس باور نمی‌کرد که تشییع غواصان با چنین استقبالی مواجه شود و کسی حرکت عظیم مردم را تصور نمی‌کرد.  

این فیلسوف الهی معاصر در بخشی دیگر از گفت‌وگوی خود با عصر اندیشه با تبیین نظریه اصالت فرهنگ در اندیشه اسلامی و شرح ٢ رکن باورها و ارزش‌ها گفت: در اسلام "پلورالیسم فرهنگی" نداریم و کثرت گرایی به‌شکلی محدود در سطوح فرعی پذیرفته شده است؛ فرض بفرمایید در فرقه‌های مختلف اسلامی یا در فقه، اما در مواضع اصولی هیچ جای انعطاف و کثرت نیست.

آیت الله مصباح یزدی انتشار مجله عصر اندیشه را گامی مهم و ضروری برای ترویج فرهنگ اصیل اسلامی دانست و با تقدیر از روند فعالیت‌های این نشریه در زمینه فرهنگ و علوم انسانی، از سردبیر و دست اندر کاران آن خواست تا راهی را که آغاز کرده‌اند با توکل به خدا، استقامت و خلوص ادامه دهند.

عضو مجلس خبرگان رهبری در خاتمه این دیدار گفت: من بارها عرض کرده‌ام که خدای جبهه با خدای دانشگاه فرقی ندارد و همان خدا، خدای مطبوعات و رسانه‌ها نیز هست و فرای همه مناسبات مادی، سیاسی، روابط و... شما را یاری خواهد کرد. با شناختی که از شما دارم، ان‌شاءالله در این جهاد فرهنگی نیز مانند گذشته موفق و پیروز می‌شوید و به خدمات خود ادامه خواهید داد.

مشروح گفتگوی آیت الله مصباح در شماره آینده ماهنامه عصر اندیشه منتشر می‌شود.

انتهای پیام/*

افطاری ساده

دغدغه‌ای که از ۲۴ سال پیش رهبر انقلاب درباره آن سخن گفته‌اند

افطاری ساده