شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

اشک‌های حاج قاسم در فراق شهید احمد کاظمی

اشک‌های حاج قاسم در فراق شهید احمد کاظمی

سرلشکر حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران: از خدا می خواهم هر چه سریعتر به شهید کاظمی ملحق شوم؛ به احمد کاظمی حسودی می کنم. خدا به ما لطف کند و ما را به احمد کاظمی ملحق کند.



دانلودفیلم


شهادت یکی از سرداران سپاه در سوریه+تصاویر دیده نشده

شهادت یکی از سرداران سپاه در سوریه+تصاویر دیده نشده

به گزارش عمارنامه، سردار احمد غلامی یکی از فرماندهان سپاه در دوران دفاع مقدس حین مبارزه با تروریست های تکفیری و دفاع از حرم حضرت زینب(س) در حلب سوریه به شدت مجروح شده و پس از چند ساعت به شهادت رسید.
گفتنی است وی مسئولیت جانشینی فرماندهی لشکر 10 سیدالشهدا(ع) را تا سال 62 و فرماندهی تیپ مستقل 110 شهید بروجردی را تا پایان جنگ بر عهده داشت.





نماهنگی از دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهیدان اعلمی

نماهنگی از دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهیدان اعلمی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «من بدون تعارف، نشستن پهلوی والدین شهدا و روی فرش آنها و زیر سقف آنها را برای خود سعادت می‌دانم، برای خود مفید می‌دانم. ما از شماها کسب روحیه و معنویت می‌کنیم، الحمدلله رب العالمین.»
همزمان با فرا رسیدن میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها، پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR نماهنگی از حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده‌ی شهیدان اعلمی، در دی‌ماه سال ۹۴ را منتشر می‌نماید.


نماهنگی از دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهیدان اعلمی

عنوان کلیپ : شهیدان اعلمی

دانلودفیلم


ما شاه نیستیم

ما شاه نیستیم


هم محافظش بودم و هم راننده اش. از وقتی باهاش آشنا شدم. فهمیدم خیلی متواضعه و اصلا اهل تشریفات نیست

با این که پست مهمی در وزارت دفاع داشت ولی هیچ وقت خودش رو نمی گرفت؛ حتی برای مثال من که زیر دستش بودیم.

یادمه یه صبح زود برای شرکت در جلسه هیات دولت بردمش و یکی از همکارام که به تازگی مسئولیت حفاظت فیزیکی سرهنگ فکوری رو به عهده گرفته بود و هنوز از روحیاتش بی خبر بود سریع از ماشین پیاده شد و در عقب رو براش باز کرد. بعد محکم براش پا کوبید و به احترامش خبردار ایستاد.

شهید فکوری وقتی از ماشین پیاده شد، دستش رو روی شونه همکارم گذاشت و با لحنی خودمونی و طوری که ناراحت نشه بهش گفت: «آقای...، ما شاه نیستیم، سعی کنید از ما شاه درست نکنید!»

بکاو و بُکش

بکاو و بُکش


تیم هایی تشکیل داده بود به نام «بکاو و بکُش»؛ یعنی با بالگرد تو منطقه بگرد و دشمنو پیدا کن و بکُش.
یک روز خبر رسید که یک ستون عظیم زرهی و خودرویی عراق به طول دو کیلومتر با ابزار و ادوات کامل از قصر شیرین وارد ایران شدن و دارن به راحتی به سمت سرپل ذهاب می رن.احمد گفت: «هر طور شده باید جلوشون رو بگیریم» و در حالی که اصلا با منطقه آشنایی نداشتیم، گروه رو به پرواز درآورد.
تا هفتصد متری ستون عراقی ها جلو رفته بودیم که احمد به عنوان لیدر گفت: «اول، ابتدا و انتهای ستون روبزنید تا سرشون گرم بشه و بعد بقیه شون رو هدف قرار میدیم.»وقتی درگیری رو شروع کردیم، ستون کاملا غافل گیر شد و فهمیدیم که فقط با این روش می شد این ستونو زمین گیر کرد؛ چون تیراندازهاشون کاملا گیج شده بودن و نمی فهمیدن که بالاخره باید کدوم طرف رو هدف قرار بدن؟!ما هم هرچی موشک داشتیم رو سرشون ریختیم. این ابتکار احمد باعث شد ستونی که اومده بود به قلب ایران بزنه، تا نزدیکی های نفت شهر عقب بره و از مرز خارج بشه.
شهید احمد کشوری (فرماندهان دفاع مقدس،ص118-119)

انگار کسی شده ام !

انگار کسی شده ام !



حاج مصطفی رو دیده بودن که به سمت روستای زادگاهش میره. تعجب کردم که چرا یک راست به ورامین نیومده. وقتی دلیلش رو پرسیدم گفت رفته بوده منزل فلانی که حالش رو بپرسه.من اون بنده خدا رو که پیرمرد فقیری بود، می شناختم. پرسیدم: «مگه طوریش شده؟» گفت: «نه بابا، طوریش نیست. مگه عیب داره آدم احوال هم ولایتیش رو بپرسه؟»وقتی دیدم دلش نمی خواد جواب بده، دیگه پاپیچش نشدم. مدتی گذشت و حاج مصطفی چند بار دیگه هم این کارو کرد.بعدها فهمیدم که اون روز به خاطر انجام موفقیت آمیز عملیات حمله به اچ 3 با چند تا از خلبان های دیگه به حضور امام رفته بودن و بعد از اون بوده که یک راست به سمت روستا و خونه اون بنده خدا میره.یه روز بهش گفتم که از این قضیه خبر دارم و دوباره ازش خواستم که فقط دلیلش رو بهم بگه.گفت: «شما چرا این قدر کنجکاوی می کنی؟ راستش روز ملاقات احساس کردم کسی شده ام که امام منو به حضور پذیرفته. برای این که دچار هوای نفس نشم و خدای نکرده غرور من رو نگیره، تصمیم گرفتم سراغ فقیرترین مرد روستا برم تا یه خورده از اون حال و هوا بیرون بیام.
شهید مصطفی اردستانی اعجوبه قرن ،ص242-243

منبع:گروه اینترنتی رهروان ولایت

دانشجوی نمونه

دانشجوی نمونه

جوون ترین استاد خلبان نیروی هوایی ارتش بود، در 25 سالگی استاد خلبان جنگنده اف 5 شد و در 27 سالگی به درجه سرگردی رسید و جزو افسران ارشد نیروی هوایی شد.

شهید بابایی و شهید اردستانی جزو شاگرداش بودند. در سال 1347 برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت و بین 400 دانشجوی خلبانی از کشورهای مختلف، رتبه اول رو کسب کرد و دانشجوی نمونه شد.

با شروع جنگ به کابوس صدام تبدیل شده بود و بیشتر تلمبه خونه ها و نیروگاه های برق عراق رو از کار انداخته بود.

طرح های عملیاتیش باعث شده بود صادرات روزانه بیش از 3 میلیون بشکه نفت عراق به صفر برسه؛ واسه همین وقتی بعد از بمبارون پادگان «العقره» عراق، اسیر گرفتنش، به دستور صدام برای ایجاد رعب و وحشت تو دل خلبان های ما، به فجیع ترین وضع شهیدش کردن و بعد بدنش رو دو نیم کردن و یک نیمه اش رو در نینوا و نیمه دیگرش رو در موصل دفن کردن.

بعدها روی این جنایت سرپوش گذاشتن و تا چند سال از اعلام سرنوشتش خودداری کردن تا این که بالاخره بعد از سال ها دوری از وطن، در سال 1381 پیکر پاکش به میهن بازگشت و به شکل باشکوهی تشییع و تدفین شد.

شهید سید علی اقبالی دوگاهه

منبع:گروه اینترنتی رهروان ولایت