شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

طرحی از یک زندگی رضوی درباره رمان «پنچشنبه فیروزه‌ای»

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

طرحی از یک زندگی رضوی درباره رمان «پنچشنبه فیروزه‌ای»

پنجشنبه فیروزه‌ای رمان مسئله‌مندی است و آنچه در بین سطور آن نمایان می‌شود این است که نویسنده برای روایت یک سبک زندگی دینی در دل زندگی محاصره شده با مظاهر مدرنیته، انگیزه و دغدغه داشته است.


 پنجشنبه فیروزه‌ای یک رمان دینی است و از تلاش برای نشان دادن جنبه‌های دینی خود طفره نمی‌رود.‌ قصه این رمان از یک سفر مشهد دانشجویی آغاز می‌شود؛ سفری که ماجراهایی عاشقانه را در دل خود نهان کرده و آرام‌آرام با پیشرفت قصه نمایان می‌کند. آدم‌های «پنجشنبه فیروزه‌ای» امروزی و متعلق به این دوره و زمانه‌اند؛ دانشجویانی با دغدغه‌ها و مسئله‌های خاص خود که می‌خواهند زیست دینی داشته باشند، اما یک زیست دینی با اقتضائات زمانه‌ای که در آن زیست می‌کنند.


نوشتن داستان عاشقانه کاری پرملاحظه است چرا که کلیشه‌ها در این گونه‌ی داستانی پررنگ‌تر از هرگونه‌ی دیگر خود را نمایان می‌کنند و اگر نویسنده برای فرار از کلیشه‌ها تمهید نداشته باشد، خیلی زود و در همان صفحات ابتدایی قافیه را به مخاطب می‌بازد و خواننده‌ را دل زده می‌کند. «پنجشنبه فیروزه‌ای» اما تا حد قابل قبولی از کلیشه‌ها فاصله می‌گیرد و برای کاراکترهای قصه خود شخصیت می‌آفریند؛ امری که به نقطه قوت این رمان تبدیل می‌شود، به آن قواره می‌دهد و اثر را به یک رمان محبوب در میان نوجوانان و جوانان کتاب‌خوان تبدیل می‌کند.


پنجشنبه فیروزه‌ای رمان مسئله‌مندی است و آنچه در بین سطور آن نمایان می‌شود این است که نویسنده برای روایت یک سبک زندگی دینی در دل زندگی محاصره شده با مظاهر مدرنیته، انگیزه و دغدغه داشته است. قصه چند دانشجو که در یک سفر دانشجویی عازم مشهد می‌شوند و هر کدام زاویه نگاه خاص خود را به مقوله زیارت دارند دستمایه خلق کتاب شده اما پیرنگ اصلی را باید در ماجرای عاشقانه میان دو شخصیت اصلی کتاب جستجو کرد؛ پیرنگی که در مواجهه با مقام زیارت امام معصوم جلا می‌گیرد، رشد می‌کند و به پختگی شخصیت‌ها منجر می‌شود. در واقع آنچه «پنجشنبه فیروزه‌ای» را از رمان‌های مشابه خود جدا و به یک اثر خواندنی تبدیل می‌کند همین استفاده قابل تامل از کهن الگوی «سفر قهرمان» است.شخصیت‌های پنجشنبه فیروزه‌ای در سفر مشهد رشد می‌کنند، تجربه‌هایی تازه می‌اندوزند و به آدم‌های بهتری تبدیل می‌شوند. نمایش قابل قبول این رشد از مهمترین ویژگی‌های کتاب است.


شخصیت‌پردازی خوب پنجشنبه فیروزه‌ای را نیز نباید نادیده گرفت. خانم سارا عرفانی که مخاطب خود را در میان نوجوانان و جوانان جستجو می‌کند به خوبی از پس شخصیت‌پردازی دانشجویانی با جهان‌های فکری مختلف برآمده و کاروان دانشجویان مسافر مشهد را به نحوی باورپذیر روایت می‌کند. این شخصیت‌پردازی جالب توجه در کنار ریتم درست قصه، خاصه شروع قدرتمند کتاب، در نهایت از «پنجشنبه فیروزه‌ای» اثری می‌سازد که می‌توان آن را به دانشجویان علاقه‌مند به رمان توصیه کرد.


شهر مشهد و حرم مطهر امام رضا یکی از بهترین بسترها برای خلق رمان در ادبیات فارسی است و بسیاری از نویسنده‌ها از جمله مرحوم سعید تشکری برای استفاده از این معدن طلای باشکوه در خلق ادبیات همت داشته‌اند. رمان خانم عرفانی اما به دلیل استفاده به روز و اغراق نشده  غیر کلیشه‌ای از مشهد مقدس، می‌تواند یک اثر ویژه و خواندنی برای علاقه‌مندان به رمان دینی باشد؛ داستانی با طرح و نقش «حرم رضوی» در زندگی روزمره‌ی ما ایرانی‌ها.

معرفی کتاب «به بلندای آن ردا» داستانی از کرامات حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

معرفی کتاب «به بلندای آن ردا» داستانی از کرامات حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)

مهمترین ویژگی به بلندای آن ردا، انتخاب یک زاویه دید متفاوت برای گفتن از عظمت شخصیت حضرت رضا علیه السلام است. داستان این کتاب از گفتگوی میان مامون عباسی و معشوقه‌اش آغاز می‌شود و با بازگشت‌های متعدد به گذشته، مقطع زمانی ورود حضرت به خاک ایران و  ولایت‌عهدی امام رضا علیه‌السلام در توس را روایت می‌کند.


نام سید مهدی شجاعی برای کسانی که ادبیات مذهبی را در ایران دنبال می‌کنند نامی آشناست. او که ید طولایی در خلق رمان‌های آیینی و مذهبی دارد، با کتاب‌هایی مثل «سقای آب و ادب» و «پدر، عشق و پسر» به یکی از نویسندگان محبوب ادبیات ایران تبدیل شده است و نوشته‌هایش برای کسانی که می‌خواهند متن ادبیِ آیینی بنویسند  حکم الگو را دارد. ادبیات آیینی اما انگار یک میراث در خانواده شجاعی است چرا که پسر سید مهدی شجاعی یعنی سید علی هم چند سالی می‌شود که قلم خود را در راه خلق روایت‌های ادبی از زندگی و زمانی ائمه اطهار قرار داده است. یکی از بهترین آثار سید علی شجاعی داستانی است که درباره زندگی حضرت امام رضا نوشته است: به بلندای آن ردا.


مهمترین ویژگی به بلندای آن ردا، انتخاب یک زاویه دید متفاوت برای گفتن از عظمت شخصیت حضرت رضا علیه السلام است. داستان این کتاب از گفتگوی میان مامون عباسی و معشوقه‌اش آغاز می‌شود و با بازگشت‌های متعدد به گذشته، مقطع زمانی ورود حضرت به خاک ایران و  ولایت‌عهدی امام رضا علیه‌السلام در توس را روایت می‌کند. در واقع انتخاب زاویه نگاه دشمنان حضرت برای بیان زندگی ایشان، یک انتخاب جسورانه و مخاطره‌آمیز است که کار نویسنده را برای خلق روایت دشوار می‌کند اما سید علی شجاعی با ظرافت و دقت از پس این کار سخت برمی‌آید و با این تمهید داستانی خاص، یک تصویر کمتر درک شده از فضایل پرشمار آقا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام را بازآفرینی می‌کند. تغییر پیوسته راویان هم تمهید هوشمندانه دیگری است که باعث می‌شود لحن و بیان کتاب یکنواخت نشده و ریتم قصه به درستی حفظ شود. از این منظر اگر نگاه کنیم، «به بلندای آن ردا» یک کتاب خوش‌تکنیک است که برای خلق یک روایت مذهبی در دام کلیشه‌ها نیفتاده و با ایده‌های خلاقانه و رو به جلوی فرمی خود، به امکان‌های در دسترس برای اهالی ادبیات آیینی اضافه می‌کند.


«به بلندای آن ردا» از یک زبان فاخر داستانی بهره می‌برد. زبانی با دو ویژگی برجسته؛ اول فخامت برخاسته از مطالعات گسترده نویسنده و دایره واژگان قدرتمند او و دوم ، بهره‌مندی از یک زبان روایتگر. به بلندای آن ردا از یک زبان داستانی پالوده و تراش خورده بهره می‌برد که فقط می‌توان آن را با دیالوگ‌های سریالی مثل مختارنامه مقایسه کرد: ترکیب همزمان استواری ادبی و همه‌فهمی در یک روایت تاریخی که باعث می‌شود هم مخاطب خاص و حرفه‌ای از خواندن کتاب لذت ببرد و هم مخاطب عام و کمتر متخصص، با جهان کتاب ارتباط برقرار کند.نویسندگان زیادی در طول تاریخ ادبیات ایران کوشیده‌اند به ساحت مقدس خورشید خراسان ادای احترام کنند. برخی نویسندگان دوران زندگی حضرت رضا را دستمایه قرار داده و برخی دیگر نقش پررنگ یاد و نام ایشان در زندگی روزمره مردم ایران را. در میان تمام آثار رضوی ادبیات ایران اما «به بلندای آن ردا» یک اثر ویژه است چرا که با ترکیب زبانی پخته، بیانی سنجیده و روایتی پرکشش در کمتر از ۱۶۰ صفحه تصویری واضح، درک‌شدنی و دوست‌داشتنی از دوران باشکوه امامت حضرت رضا علیه‌السلام به دست می‌دهد؛ تصویری که خلق آن فقط در توان قدرت کلمات و معجزه «ادبیات» است.

اطلاع‌نگاشت | کتاب جذاب و تمدن‌ساز

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

اطلاع‌نگاشت | کتاب جذاب و تمدن‌ساز

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «باید به طور مداوم و به تناسب نیازها، محتوای کتابهای درسی پیشرفت داشته باشد.» ۱۳۹۲/۲/۱۸ به همین مناسبت مجموعه نکات رهبرانقلاب درباره مسائل مختلف کتابهای درسی در این اطلاع‌نگاشت مرور شده است.

معرفی کتاب «مسئله حجاب» کتابی که همچنان زنده است...

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

معرفی کتاب «مسئله حجاب» کتابی که همچنان زنده است...

فصل‌های این کتاب ۲۵۰ صفحه‌ای، از روزگاری سخن می‌گویند که تو را ناخودآگاه به تفکری عمیق وا خواهد داشت. با این‌که این کتاب از چند دهه پیش به دست ما رسیده اما آن‌قدر جامعیت دارد که می‌تواند همچنان به تمام شبهه‌های ما در مسئله حجاب جواب بدهد.

به چاپ صد و سی و چندم رسیده است. کتاب را می‌گویم. تنها یکی از کتاب‌هایشان را. همان که وقتی صفحاتش را ورق بزنی، صدایی مهربان اما رسا و مطمئن، دستت را می‌گیرد و تو را به مکان‌هایی می‌بَرَد که حضورِ هم‌زمانِ این جسمِ مادیِ فانی‌ات در آن‌جا، خارج از حد تصور است و حتی شاید ممکن نیست. کتابی که حرف حق را نه با نیش و کنایه، که شیرین و عاقلانه، با تو می‌زند و تو با لبخندی آغشته به شگفت‌زد‌گی، به کلماتی خیره می‌شوی که انگار از دهان پدری مهربان، به مقصدِ نشستن در سینه‌ غم‌زده‌ تو، بیرون زده‌اند.

زمان را بیش از این برای معرفی نمی‌گیرم. اسم این نویسنده، استاد، معلم، روحانی، طلبه، دانشمند، فیلسوف و... مرتضاست. اما همه‌ ما او را به «شهید مطهری» می‌شناسیم. به عظمت تلفیق خون و جانش در تیررس گلوله. او را همه‌ ما می‌شناسیم اما نه به اسم یک روحانیِ متحجرِ تکفیرکننده‌ خودرأیِ دیگران بدانگار. او، به معنای واقعی کلمه، اندیشه‌ای داشت به عظمت جهان و به وسعت آسمان. و چه چیزی‌است که بتواند این اندیشه‌ آبی و زلال را در خودش محصور کند و فکرهای بسته‌ افراطی از آن بیرون بکشد؟

حالا، و در این روزگارِ آشفته‌حالِ بی‌سر و سامان، دوباره دست به دامان کتابی از مجموعه کتاب‌های این شهیدِ راه احیای اندیشه‌ صحیح اسلامی و انسانی شده‌ایم تا شاید ما را به فطرت خویش‌تن‌مان بازگردانَد. کتابی به نام «مسئله حجاب» که به‌راستی مسئله‌ای‌است به قدمت طولانی تاریخ بشر. با ابعادی شگرف از وجود و توسعه و شکل‌هایی مختلف که در آیین‌هایی گوناگون، به انتخاب زنان و حتی مردان درآمده‌اند. فصل‌های این کتاب ۲۵۰ صفحه‌ای، از روزگاری سخن می‌گویند که تو را ناخودآگاه به تفکری عمیق وا خواهد داشت. با این‌که این کتاب از چند دهه پیش به دست ما رسیده اما آن‌قدر جامعیت دارد که می‌تواند همچنان به تمام شبهه‌های ما در مسئله حجاب جواب بدهد. کافی‌است سوالاتت را روی کاغذ بنویسی و ببینی چه می‌شود: «چرا حجاب کنیم؟» «حجاب را مسلمان‌ها وارد ایران کردند؟» «بقیه دین‌ها هم حجاب دارند؟» «چرا مردان حجاب ندارند؟» «محدوده‌ حجاب چیست؟» «غرب و شرق و گذشته درباره حجاب چه می‌گوید؟» «تفاوت عشق و هوس چیست؟» «آیا حجاب با اصل آزادی منافات ندارد؟» «چه چیزی موجب انحراف جنسی می‌شود؟» «کیفیت حجاب و پوشش باید چگونه باشد؟» «آیا پوشش چادر اجباری است؟» و هزاران سوال دیگر.

کافی‌است روی کاغذ گره‌های ذهنی‌‌ات در مسئله حجاب را بنویسی و بعد کتاب را باز کنی: «آن‌چه مسلم است، این است که قبل از اسلام، حجاب در جهان وجود داشته و اسلام مبتکر آن نیست، اما ...» اما چه؟ شهید مطهری، با صبر و حوصله و دقت، فصل‌به‌فصل و صفحه به صفحه و پاراگراف به پاراگراف به تو جواب می‌دهد تا بتوانی درست‌ترین تصمیم را در سخت‌ترین زمانه بگیری. تصمیمی بر مبنای عقل و اندیشه و تحقیق، نه براساس تماشا و تلقین و احساس. کافی‌است این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که نویسنده‌اش زنده نیست اما صفحاتش همچنان زنده است و چشم به راه چشم‌های توست تا خوانده شود.

نگاهی به کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر»

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

نگاهی به کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر»

نقش قهرمانان ارتش در روزهای باشکوه دفاع مقدس، نقشی تاریخ‌ساز است که به قدر لیاقت در آثار هنری بازنمایی نشده است. حماسه‌های ارتش در دوران جنگ اما بدون روایت، ماندگار نمی‌شوند و برای همین است که لزوم پرداختن به کتاب‌هایی مثل «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» و تلاش برای افزایش تعداد آثار هنری با محوریت نقش ارتش در روزهای جنگ، اهمیتی مضاعف پیدا می‌کند.


«خرمشهر»، این شهر کوچکِ مرزی، در سال‌های دفاع مقدس خیلی چیزها به خودش دیده؛ از رنج‌های بی‌پایان و مظلومیتی انکارناشدنی تا شکوه یک فتح تاریخی. در میان همه‌ی آن‌چه این شهر با چشمان خود دیده اما «حماسه» از هرچیزی پررنگ‌تر است. از شهری حرف می‌زنیم که به کشور همسایه چسبیده و فقط یک رودخانه آن را از عراق جدا می‌کند؛ شهری که اولین مقصد نظامیان اشغالگر بعثی در آغاز جنگ تحمیلی بود و روی کاغذ، فتح کردنش برای ارتش صدام نباید بیشتر از یکی-دو روز طول می‌کشید.


اما تاریخ این سرزمین گواه است که خرمشهر ما، ۳۴ روز با دست خالی مقاومت کرد. شوخی نیست؛ ۳۴ روز یعنی بیشتر از یک ماه نگه‌داشتن یک شهر کوچک در برابر هجوم زمینی و هوایی دشمنی تا دندان مسلح که همسایه‌ی دیوار به دیوار شهر بوده.


دفاع جانانه‌ی آن ۳۴ روز حماسه‌ای بزرگ است که به اندازه‌ی بزرگی‌اش در تاریخ‌نگاری جنگ ما روایت نشده. مقاومت خرمشهر در روزهای نخست جنگ اما نتیجه‌ی مقاومت مردم و البته دو گروه شاخص‌تر بود؛ یکی جوانان خرمشهری که محمد جهان‌آرا فرماندهی‌شان می‌کرد و دیگری تکاوران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی که یک نظامیِ ورزیده‌ی باابهت فرمانده‌شان بود: ناخدا هوشنگ صمدی.


جنگ ظهر روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و گروه تکاوران نیروی دریایی بامداد اول مهر از زیر قرآن رد شدند تا خودشان را به خرمشهر برسانند. آن‌ها یکی از زبده‌ترین گروه‌های نظامی ارتش بودند؛ چند جوان جسور که آموزش‌هایی سخت و طاقت‌فرسا را پشت سر گذاشته و برای سخت‌ترین شرایط آماده شده بودند. در آن روزهای آغاز جنگ و وقتی خبر حمله سهمگین ارتش صدام به جنوب خوزستان منتشر شد، این تکاورانِ آماده‌ی نبرد منتظر نماندند و به سرعت از بوشهر راهی خرمشهر شدند. آن‌ها خوب می‌دانستد تمام آموزش‌هایی که دیده‌اند برای چنین‌روزی بوده؛ برای دفاع از مردم. پس معطل نکردند و رفتند کنار مردم و خیلی زود توان دفاعی خرمشهر را با حضورشان ارتقا دادند.کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» خاطرات فرمانده این تکاوران قهرمان است. کتاب از کودکی ناخدا صمدی آغاز می‌شود و تقریباً نیمی از آن به خاطرات ناخدا از کودکی تا ورود به ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص می‌یابد. از جایی به بعد اما التهاب کتاب چندبرابر می‌شود؛ چون روایت خرمشهر آغاز می‌شود، روایت جنگی نابرابر و سهمگین. ریتم کتاب، تند است و بحرانِ جاری در شهر را به خوبی به مخاطب منتقل می‌کند. روایت پرجزئیات ناخدا صمدی هم به نویسنده کمک کرده تا در خلق یک روایت سرراست و خواندنی به توفیق برسد. «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» که به قلم سیدقاسم یاحسینی نوشته شده، پر از تصاویر تأمل‌برانگیز و حیرت‌آوری است که احوال خرمشهرِ زخمی در روزهای نخست جنگ را یادآوری می‌کند.


روایت کتاب البته منحصر در روزهای نخست جنگ نیست و اگرچه ناگزیز به لحظات تلخ ترک شهر توسط نیروهای ایرانی پس از ۳۴ روز مقاومت می‌رسد اما باز هم پیش می‌رود و نقطه‌ی پایان روایت را در سوم خرداد ۱۳۶۱ می‌گذارد؛ در روزی که صمدی و هم‌رزمانش با چشمانی پر از اشک شوق دوباره به خرمشهر می‌رسند و این شهرِ دوست‌داشتنی را در آغوش می‌کشند.


نقش قهرمانان ارتش در روزهای باشکوه دفاع مقدس، نقشی تاریخ‌ساز است که به قدر لیاقت در آثار هنری بازنمایی نشده است. حماسه‌های ارتش در دوران جنگ اما بدون روایت، ماندگار نمی‌شوند و برای همین است که لزوم پرداختن به کتاب‌هایی مثل «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» و تلاش برای افزایش تعداد آثار هنری با محوریت نقش ارتش در روزهای جنگ، اهمیتی مضاعف پیدا می‌کند.

ماجرای ساخت اولین موشک ایرانی را در این کتاب بخوانید

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ماجرای ساخت اولین موشک ایرانی را در این کتاب بخوانید

کتاب، پر از جزئیاتی قوی و مستند از این دو سالِ پر از تلاشِ آقا حسن است؛ از روزهایی که به سوریه و لیبی رفت تا با دانش موشکی برگردد. از روزهایی که برای جنگ با دنیا در تقلا بود. او، یک نفر بود اما از تنهایی راه، وحشت نمی‌کرد. انگار که قدرتش را و ایمانش را از منبعی ورای تمام منابع امید در دنیا می‌گرفت.


صفرِ صفر بودیم. دقیقا ایستاده در همان نقطه‌ای که دست از همه جا کوتاه است. چیزی شبیه حال و روز مُرده‌‌ای که نه راه پس دارد و نه حتی درست و حسابی می‌تواند پیش برود! معلق بودیم. بین زمین و هوا. آن هم نه یک معلقِ سر به هوا که کسی کارش نداشته باشد؛ نه. یک معلق که بیشتر از ده کشور جهان دست به دست هم داده‌ بودند تا خرد و خاکِ شیرش کنند! صدام هم پیش‌قراول‌شان شده بود. آن‌ها موشک می‌دادند و این‌ها، ما را پشت سر هم می‌کوبیدند؛ با موشک‌های شوروی؛ از سی و یکم شهریور ۵۹ تا مرداد سال ۶۳ که کتاب، دقیقاً از همان جا شروع می‌شود. آن هم با روایتی مستند و واقعی از زندگی مردی که همه‌ی ما او را به اسم «پدر موشکی ایران» می‌شناسیم.


کتاب «خط مقدم»، نه پیچیدگی‌های سر هم کردنِ توصیفات و رویاپردازی‌های نویسنده‌ها را دارد؛ و نه حتی قرار است شما را غرق در بازی با کلماتش کند؛ کتاب، صاف است و ساده و پر از جمله‌هایی کوتاه که در روایتی بلند، از دو سالِ زندگی پدر موشکی ایران، به هم پیوسته شده‌ است و خانم فائضه غفار حدادی، نویسنده کتاب، در مقدمه‌اش، این‌طور از آن می‌گوید: کتاب را که نوشتم، دیدم که فقط دو سال از زندگی یک نفر نیست. داستانی است واقعی از تلاشی دسته‌جمعی و جهادی در روزهای ناامیدی و بحران.


ماجرای کتاب در روزهای اوج جنگ است؛ از مرداد سال ۶۳ تا دی ماه سال ۶۵. مقطعی که در آن کشته می‌شدیم بی‌آنکه دفاع درخوری از خودمان و خاک‌مان داشته باشیم چون موشکی نداشتیم. نداشتن دانش موشکی به نقطه ضعف ما تبدیل شده بود اما ناگهان، سر و کله‌ی جوانی پیدا می‌شود به اسم «حسن طهرانی مقدم»، که آمادگی نشان می‌دهد تا از این نقطه‌ی ضعف، نقطه‌ی عطف بسازد! و «با اینکه دو ماه از عروسی‌اش می‌گذشت، فقط دو روز با عروسش زندگی کرده بود. چون دو روز بعد از مراسم، عروسش را تنها گذاشت و برگشت اهواز. بهمن و اسفند پر شده بود از مأموریت‌های مهم برای توپخانه.»


در ادامه کتاب، او را به «حسن آقا» می‌شناسیم. مردی که فرمانده وقتِ توپخانه جمهوری اسلامی ایران است اما ردپای خنده‌ها و شوخی‌های شیرین‌اش در خط به خط روایت ملموس است. او، کسی است که در اوج ناامیدی، امیدوار است؛ در انتهایی‌ترین حد شکست، مطمئنِ به پیروزی است؛ و در سیاه‌ترین لحظات جنگ، دنبال نور می‌گردد و پیدایش می‌کند.


اوایل سال ۶۰ که برای اولین بار وارد آبادان شد، کارهای زیادی می‌توانست بکند. هم از تخریب چیزهایی می‌دانست هم کار با اسلحه؛ جنگ شهری را در جبهه غرب یاد گرفته بود. اما مستقیماً رفت سراغ خمپاره. می‌گفت: ما از توی سوراخی کوچک این ژ۳ هیچ‌ وقت نمی‌توانیم پیروز شویم.کتاب، پر از جزئیاتی قوی و مستند از این دو سالِ پر از تلاشِ آقا حسن است؛ از روزهایی که به سوریه و لیبی رفت تا با دانش موشکی برگردد. از روزهایی که برای جنگ با دنیا در تقلا بود. او، یک نفر بود اما از تنهایی راه، وحشت نمی‌کرد. انگار که قدرتش را و ایمانش را از منبعی ورای تمام منابع امید در دنیا می‌گرفت. روی زمین بود اما اتصالی آسمانی، از او، که مجموعه‌ای انسانی از گوشت و رگ و استخوان و خون بود، کوهی آهنین ساخته بود برای حلول در نماد قدرت و مقاومتی به نام «موشک».


او زندگی را، همسرش را، و نشستن در کنج آرام خانه‌اش را دوست داشت؛ در یکی از نامه‌هایش به آدرس سفارت‌خانه‌ی دمشق برای همسرش نوشته بود: نمی‌دانم نامه‌هایی که فرستاده‌ام به دستت رسیده یا نه. ولی من می‌دانم که تا به حال این‌قدر نامه ننوشته بودم و علت آن اعتبار و علاقه و درجه محبت من به تو است. اما به سرگردان بودن در سفارت‌خانه‌ها و هتل‌ها و کشورها می‌بالید تا زمانِ رسیدن به دانشی که اولین موشک را برای جمهوری اسلامی ایران؛ آن هم در شرایط جنگ و زور و تحریم، بسازد.


دستور پرتاب اولین موشک جمهوری اسلامی، عصر روز یکشنبه ۱۹ اسفند به حسن آقا ابلاغ شد. حس عجیبی بود. همه چیز امتحان نشده و بکر بود. همه کسانی که به نوعی مسئول بودند، توی ذهن‌شان درگیر مسائل لاینحلی بودند که جوابش را فقط آینده تعیین می‌کرد. آیا بعد از این همه تلاش و دوندگی، واقعا ایران می‌توانست موشک هوا کند؟


اضطراب، ترس و زیر ذره‌بینی به وسعت جهان بودن کافی بود تا آقا حسن از آرزویی به بزرگی و دست نیافتنیِ ساخت موشک دست بکشد اما جلو ایستاد و همه با لباس سبز سپاه به او اقتدا کردند. نمازش این بار کمی بیشتر طول کشیده بود و در قنوت، راز و نیازش متفاوت‌تر بود: خدایا، تو شاهدی که ما برای عزت دادن به دین تو و نجات مردم بی‌گناه و خوش‌حالی امام شهدا عازم چنین ماموریتی هستیم. خدایا، دستمان را بگیر و هر آنچه خیر ماست بر ما نازل کن. ربی إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر.


و آیا خدا، بنده‌های راستینش را تنها خواهد گذاشت؟ آیا به حال خود رها خواهند شد؟ دفتر خاطرات حسن آقا؛ ۲۷ اسفند ۱۳۶۳ـ ظهر خبر رسید که موشک زمین به زمین به ساختمان جدید البنای وزارت خارجه بغداد، اصابت کرده است. صدای انفجار، مراسم جشنی را که صدامی‌ها بابت عقب‌نشینی نیروهای ایرانی راه انداخته بودند به هم زده و صدای انفجار موشک همراه صدای سخنران مراسم از رادیو پخش شده.


حسن آقا موشک را می‌سازد. اولین موشک جمهوری اسلامی ایران و بغداد را با آن می‌زند؛ درست بیخ گوش صدام را. جهان شوکه می‌شود. صدام کپ می‌کند. بیشتر شبیه معجزه است. بی‌بی‌سی خبرش را منتشر می‌کند: یک موشک دوربرد زمین به زمین به بغداد اصابت کرد که شدت انفجار آن به حدی بود که صدای آن تا کیلومترها فاصله از محل انفجار، شنیده شده است.


ذوق‌زده می‌خوانم و می خندم و کتاب خط مقدم را ورق می‌زنم. دردها و رنج‌ها و صبوری‌های حسن آقا را. دلم روشن می‌شود از خواندنِ دو سالِ پربرکت از عمر یک مرد و آفرین می‌گویم به اراده‌ای که شبیه معجزه است. انگار که با او دوستی صمیمی شده‌ام. حالا در صفحه آخر کتاب ایستاده‌ام و آخرین جمله‌های نامه محسن رضایی به امام  را پس از شلیک موشکِ حسن آقا را آرام زمزمه می‌کنم: فرزندان پاسدار حضرت‌عالی ظرف مدت هفده روز هم سایت پرتاب موشک و هم موشک‌ها را آماده و عملیاتی نمودند که این خود شبیه به یک معجزه است. اکثر عناصر لیبیایی که در ایران هستند و در این زمینه مسئولیت دارند، پس از شلیک موشک به برادران سپاه گفتند: «حتما یک هیئت از شوروی به اینجا آمده و این تجهیزات را راه‌اندازی کرده؛ امکان ندارد که خود شما توانسته باشید این کار را انجام بدهید، چرا که این کار به سال‌ها آموزش و تجربه عملی نیازمند است.


کتاب را می‌بندم و روی سینه‌ام فشارش می‌دهم. راستی که معجزه است. و با خودم می‌گویم حال من چطور می‌توانم برای وطنم معجزه کنم؟ ما چطور می‌توانیم برای وطن‌مان، مثل حسن آقای طهرانی مقدم معجزه کنیم؟ آینده، چشم به راه معجزه ماست.

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

چون همه نقل قول‌ها از نهج البلاغه و دیگر منابع موثق و قطعی شیعی و سنی آورده شده است، مخاطب مطمئن است که روایت‌هایی درست و دقیق از زبان امیرالمؤمنین را می‌خواند و این حس اعتماد به درست بودن کلام و روایت از زبان خود حضرت علیه‌السلام و اطمینان از عدم دخالت تخیل نویسنده در داستان و عینی و واقعی بودن مطالب، آن را جذاب، پرکشش و اطمینان‌بخش کرده است.


«پسرم! درست است که من به اندازه همه کسانی که پیش از من می‌زیسته‌اند عمر نکرده‌ام، اما در کردار آنها نظر افکنده و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده ‌با همه آنها از اول تا آخر بوده‌ام.من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک باز شناختم و سود و زیانش را دانستم و از میان تمام آنها قسمت‌های مهم و برگزیده را برایت‌ خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت ‌انتخاب نمودم و مجهولات آن را از تو دور داشتم. لذا همانگونه که یک پدرمهربان بهترین نیکی‌ ها را برای فرزندش می‌خواهد من نیز صلاح دیدم که تو را بدین‌ صورت تربیت کنم.»


آنچه خواندید نه یک کلام عادی از یک فرد معمولی که سخنان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به پسر بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه‌السلام است، درباره اهمیت مطالعه و دانستن تاریخ. موضوعی که برای اهتمام به آن و عبرت گرفتن از آن همین کلام گهربار امیرالمؤمنین علیه‌السلام کافی و باقی صحبت‌ها زیاده گویی است.


مطالعه تاریخ صدر اسلام همواره برای مسلمانان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است. رهبر انقلاب معتقدند که ما باید تاریخ زندگی پیامبر گرامی اسلام را میلی‌متری مطالعه و از آن درس بگیریم. (۱۳۸۷/۰۵/۰۹) این در حالی است که بخش قابل توجهی از این برهه تاریخی با حیات و فعالیت‌ها و همراهی‌های امام علی علیه‌السلام عجین و مهم‌ترین رویدادهای صدر اسلام اغلب ممزوج با اقدامات امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. کارهایی که باعث شده دین مبین اسلام از غربت و تنهایی خارج و کم‌کم پر و بال بگیرد و قدرت پیدا کند.


چه زمانی که به عنوان اولین نفر دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را پذیرفتند و در دوران سخت تنهایی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم یار و مونس ایشان بودند، چه در دوران قدرت گرفتن اسلام که مصادف بود با جنگ‌های پیامبر که ایشان تقریباً در همه جنگ‌ها حضور داشتند و چه در آخرین روزهای عمر با برکت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که مصادف بود با واقعه غدیرخم و معرفی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان ولی و سرپرست جامعه بعد از خود.


اینجاست که اهمیت خواندن کتاب «علی از زبان علی» بیش از پیش آشکار می‌شود. این کتاب در واقع یکی از دقیق‌ترین و خواندنی‌ترین کتاب‌هایی است که در مورد زندگی و زمانه امیرالمؤمنین نگاشته شده و با در برداشتن چند ویژگی خاص، متمایز و خواندنی شده است.


اولین و مهم‌ترین ویژگی کتاب که آن را بسیار جذاب کرده، زاویه دید اول شخص آن در تعریف وقایع است. در این کتاب امیرالمؤمنین خود راوی زندگی خویش است و در حین خواندن کتاب گویی مخاطب از زبان خود حضرت علیه‌السلام در حال شنیدن زندگانی و حوادث شیرین و تلخ زندگی ایشان است. کتاب این‌گونه آغاز می شود: «من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد در روز سیزدهم رجب سال سی عام الفیل در شهر مکه و در درون خانه کعبه متولد شدم.»


از طرفی چون همه نقل قول‌ها از نهج البلاغه و دیگر منابع موثق و قطعی شیعی و سنی آورده شده است، مخاطب مطمئن است که روایت‌هایی درست و دقیق از زبان امیرالمؤمنین را می‌خواند و این حس اعتماد به درست بودن کلام و روایت از زبان خود حضرت علیه‌السلام و اطمینان از عدم دخالت تخیل نویسنده در داستان و عینی و واقعی بودن مطالب، آن را جذاب، پرکشش و اطمینان‌بخش کرده است.


در واقع هنر اصلی نویسنده آن بوده است که توانسته با دسته‌بندی و نظم و ترتیبی دقیق و مثال‌زدنی وقایع و گفتارهای امام را طوری کنار هم قرار دهد که گویا در حال خواندن داستانی پیوسته و جذاب از زندگی ایشان هستیم.


متن روان و دلنشین و همچنین ایجاز مثال زدنی در بیان حوادث و رویدادها و دوری از هرگونه پیچیدگی و دشوارگویی در بیان حوادث سخت آن دوران، از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب است که به روایت آن طراوت بخشیده است. در واقع ما در این کتاب با سبکی از روایت مواجه هستیم که توانسته ماجراهای بعضاً بسیار تلخ آن دوران را بسیار گیرا و خواندنی برای مخاطب بیان کند و گرفتار سخت‌خوانی و پیچیدگی‌های تاریخی نشده است.


از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب آن است که خواننده در حین مطالعه کتاب و در حالی که به نظر می‌رسد در حال خواندن قصه‌ای پر روایت و پر ماجرا از تاریخ صدر اسلام است، در واقع در حال خواندن بخش زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌های امیرالمؤمنین است. نویسنده نه تنها از نهج البلاغه که از بسیاری از مستندات مسلم تاریخی در این جهت بهره برده است. خطبه‌ها و نامه‌هایی که به علت فصاحت و بلاغت تام امیرالمؤمنین و اتصال به سرچشمه علم الهی هر یک دریایی از اصول دین و معارف و عقاید هستند.


علاوه بر نهج‌البلاغه نویسنده برای نگارش کتاب از منابعی شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، وقعه صفین، تاریخ طبری، الارشاد، مروج الذهب، الکامل، الاخبار الطوال، انساب الاشراف، الامامه و السیاسه، الامالی، تاریخ یعقوبی، الغارات، الطبقات الکبری، تذکره الخواص، الفصول المهمه هستند.

 

کتاب از دوران کودکی امام علی علیه‌السلام آغاز و در ده فصل دوران مکه، دوران مدینه، دوران خلفا، دوران خلافت، دوران جنگ جمل، دوران جنگ صفین، دوران حکمیت، دوران جنگ نهروان، دوران غارت‌ها و دوران شهادت حضرت را روایت می‌کند.


ارائه تحلیل‌هایی جامع از ماجراهایی همچون جنگ‌های دوران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، ماجرای خلافت، جنگ با قاسطین، ناکثین و مارقین، مکاتبات طولانی با معاویه، ماجرای بر نیزه کردن قرآن‌ها در جنگ صفین و... از دیگر موضوعات مطرح شده در کتاب است که از زبان خود حضرت مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد.


حجت‌الاسلام محمد محمدیان نویسنده کتاب «علی از زبان علی» پیش‌تر مجموعه هفت جلدی این کتاب را به زبان عربی و با عنوان «حیاة امیرالمؤمنین علیه‌السلام عن لسانه» پدید آورده بود و کتاب پیش‌رو تخلیصی از نسخه عربی آن است.


«علی از زبان علی» روایتی از حیات یک دین است که با طی کردن مسیری پر پیچ و خم و با گذر از موانع و دشواری‌ها راه خود را در جامعه‌ای سخت و متصلب باز کرده و توانسته سبک جدیدی از زندگی الهی را معرفی و پایه‌گذار تمدنی اسلامی گردد.

 

در ادامه بخشی از کتاب را که تحلیل جامع حضرت از جنگ صفین است میخوانیم:

در گفتگویی با یکی از بزرگان یهود، در جمع یارانم، درباره جنگ صفین توضیحاتی دادم: شگفت آور این بود که معاویه آرزوهایی در سر می پروراند. او به فکر خلافت بعد از عثمان بود و چشم طمع به حکومت دوخته بود و در اندیشه بود که خلیفه چهارم شود؛ ولی اوضاع بر خلاف میل او دگرگون شد و  خداوند حق را در جای خود قرار داد و حق از دست رفته مرا به من بازگرداند. امید معاویه به یاس تبدیل شده و طمعش بریده شد. معاویه به جای پذیرش حق، به دنبال توطئه چینی رفت. او سراغ عمروعاص را گرفت و با وعده حکومت مصر به او، او را فریب داد و با خود همراه کرد و با دستیاری عمروبن‌عاص، کشور اسلامی را به باد ستم داد و زیر لگد طغیان گرفت. هرکس با او بیعت می کردتحت حمایت او قرار می گرفت و هرکس به مخالفت با او برمی خاست، رانده میشد.