شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

نماهنگ | نقشه حجاب ممنوع، فکر استعماری، سرنیزه رضاخانی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

نماهنگ | نقشه حجاب ممنوع، فکر استعماری، سرنیزه رضاخانی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شخصیتهای فرهنگی معروف زمان رضا شاه، مثلاً علی اصغر حکمت -اینها چهره‌ها هستند دیگر- در قضیه‌ی کشف حجاب نقش ایفا کردند، نقش استعماری ایفا کردند، یعنی آن پشت جبهه‌ی حقیقی رضا شاه اینها بودند. رضا شاه تفنگ دستش بوده و اینها کسانی بوده‌اند که فکر می‌ساختند و به رضا شاه جهتگیری می‌دادند که او تفنگ را کجا به کار ببرد. به نظر من این شخصیتهای فرهنگی خیلی مؤثرند، چهره‌های اینها شناخته بشود. رضاخان فقط یک سفر خارجی رفت و آن هم به ترکیه بود در زمان آتاترک. آنجا زنهای بی‌حجاب را‌ آوردند به او نشان دادند. ایده‌ی بی‌حجابی را به او تزریق کردند و بعد این دُور و بری‌هایش گفتند راه تمدن و اینها همین کاری است که آتاترک کرده و از آن وقت او به فکر فرو رفت و مقدماتش را شروع کرد. بعد ۱۳۱۴ دیگر اجباری شد اما قبلاً چیزهای دیگری بود.» ۱۳۹۶/۰۱/۰۸
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت ۲۱ تیرماه، سالگرد فاجعه‌ی جنایت‌بار مسجد گوهرشاد در حرم مطهر رضوی، نماهنگ «نقشه حجاب ممنوع، فکر استعماری، سر نیزه رضاخانی» را منتشر میکند.

 

نماهنگ: نماهنگ | نقشه حجاب ممنوع


با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :


کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 337.6 MB

کیفیت متوسط و فرمت Mp4 و با حجم 28.5 MB


ازدواج وفرزندآوری وسیله حرکت به سمت خدا

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ازدواج وفرزندآوری وسیله حرکت به سمت خدا

بسم الله الرّحمن الرّحیم

برای اینکه از همین دقایقی که به مناسبت این جشن ازدواج، دوستان گردِ هم هستند یک استفاده‌ای شده باشد، طبق معمولی که داریم، قبل از [اینکه] صیغه‌ی عقد جاری بشود، معمولاً یک چند کلمه در پیرامون مسائل لازم مربوط به این تشریفات عرایضی میکنیم. حالا که دست و پای ما بشدّت به تشریفات هیچ و توخالی از هر نوعش پیچیده و بسته است، اگر بتوان به این تشریفات جان داد، با ذکر مطالب لازم و با مطرح کردن مباحثی که به هر صورت نیاز به آنها هست، گویا بُردی شده باشد.

درباره‌ی مسئله‌ی ازدواج، بسیاری از نقاطِ مبهم و بلکه نقاطِ بغلط فهمیده‌شده در میان ما وجود دارد. این مطالب مبهم یا تحریف‌‌شده، در اصل بینش اسلامی و تعالیم اسلامی، غالباً با اشارات یا با بیانهای صریح روشن شده؛ منتها یک مقداری گذشت زمان، یک مقدار آلوده شدن و غلتیدن در آن بستری که برای ما به طور معمولی به وجود آوردند و به طور قهری ما را دارند میغلتانند در آن بستر -بستر تشریفات و ظواهر بسیار پوچ و بی‌معنی و تُهی- مجموع این عوامل موجب شده است که از درک اسلامی و از نظر اسلام در زمینه‌های مورد نظر اسلام، دور بمانیم؛ در همه‌ی موارد، از جمله در زمینه‌ی مسائل مربوط به ازدواج و وصلت و تشکیل خانواده و پرورش کودک و نگاه به کودک به عنوان یک عطیّه‌ی الهی و امید و آرزو بستن به آینده‌ی کودک و به همین ترتیب تا بقیّه‌ی مسائل.

در قرآن، در یک جا ضمن اینکه ویژگی‌های «عبادالرّحمان» را خدای متعال بیان میکند -وَ عِبادُ الرَّحمٰنِ الَّذینَ یَمشونَ عَلَی الاَرضِ هَونًا وَ اِذا خاطَبَهُمُ الجٰهِلونَ قالوا سَلٰمًا-(۱) میرسد به اینجا که «وَ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَ ذُرِّیُّـتِنا ‌قُرَّةَ اَعیُنٍ وَ اجعَلنا لِلمُتَّقینَ اِمامًا»؛(۲) یعنی بندگان پروردگار، بندگان واقعی خدا، آن کسانی هستند که به زبان حال و قال و با درک و فکری که از خدا گرفته‌اند، این جور میگویند و نیز این طور می‌اندیشند که: پروردگارا! از همسران ما و از فرزندان ما فروغ دیده‌هایی به ما عنایت کن؛ یعنی همسر و فرزند باید مایه‌ی روشنی چشم و دل انسان باشند. برای اینکه بفهمیم که چطور فرزند و همسر مایه‌ی فروغ دیده و دل انسان میشوند، ناگزیر باید بدانیم که فروغ دیده و دل به چه چیزی باید حاصل بشود.

از نظر اسلام، تمام نیروهایی که در وجود انسان هست و همه‌ی امکاناتی که به او عنایت شده است، در حقیقت ابزارهایی هستند برای این سِیری و حرکتی که خدا برای او معیّن و مقرّر کرده. همه چیز در راه خدا ارزشمند است؛ وقتی برای خدا بود، از نظر اسلام عزیز و معتبر است. اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لله رَبِّ العٰلَمین؛(۳) نماز و عبادت و زندگی و مرگ، همه برای خدا و در راه خدا باید باشد. نمازی که برای ساخته شدن انسان و به تَبَع، ساختن محیط پیرامون انسان نباشد و در انسان آن اثر سازنده را نگذارد، آن نماز، نماز واقعی نیست؛ نمازی که برای خدا نباشد، یعنی در راه خدا نباشد، یعنی از آن جهت و سَمت واقعی خودش دور افتاده باشد، آن نماز انسان را به خدا نزدیک نمیکند؛ تمام جلوه‌های زندگی همین جور است. در اسلام این جور نیست که ما عبادت و غیر عبادتمان فرق داشته باشد، یعنی بگوییم عبادت را برای خدا انجام میدهیم و کارهای غیر عبادی را برای خاطر مقاصد دیگر؛ تمام کارهایی که از یک مسلمان سر میزند و یک انسان معتقد به اسلام و به توحید انجام میدهد، باید در جهت‌گیری و در آن روح و معنا مثل نماز باشد یعنی برای خدا باشد. اگر چنانچه یک انسان مسلمان یک بخشی از زندگی‌اش را برای خدا قرار داد و در راه خدا قرار داد و دیگر بخشها را نه، این انسان صد درصد یک انسان خدایی و توحیدی نیست و شرط خدایی بودنِ به طورِ کامل این است که دربست و به طور کامل، همه‌ی نمود‌های زندگی این انسان در راه خدا و برای خدا باشد؛ از جمله همسر گرفتن، از جمله فرزنددار شدن و از جمله آینده‌ی این فرزندان.

ما امروز با یک کج‌رَوی بسیار عمیقی در میان خودمان و در اجتماع خودمان روبه‌رو هستیم؛ فرزند و زن، حتّی در حوزه‌ی مردمی که یک پایبندی‌ای به دین دارند، یک ابزار و وسیله‌ِی پرش و تکامل نیست، بلکه به عکس، یک وسیله‌ی سکون و جمود و عدم تحرّک است؛ به جای اینکه زنِ انسان یا شوهرِ انسان یا فرزندِ انسان بالی باشد که با آن بال انسان پرواز کند، لنگری است که با آن لنگر، انسان هر چه به زیرتر و طبقه‌ی اسفل کشانده میشود، و مانع از حرکت معمولی ما میشود؛ نه فقط ما را در حرکتمان به سوی خدا و به سوی اهداف الهی هُل نمیدهد و تشویق نمیکند، از همین اَدنیٰ‌حرکتی هم که نشانه‌ی انسان زنده و موجود زنده است ما را بازمیدارد. و این به خاطر این است که ما معنا و مفهوم فرزند را یا همسر را نفهمیده‌ایم.

این مطلبِ خیلی کوتاه و از‌ اسلام روشن [باید] برای ما واضح باشد که ما یک ذرّه‌ای هستیم در این دستگاه متحرّک هستی؛ یک ابزار کوچکی هستیم در این دستگاه عظیم، و این دستگاه به سوی جهتی و در راهی در حرکت است: «یُسَبِّحُ لِله ما فِی السَّمٰوٰت وَ ما فِی الاَرضِ»،(۴) «وَ ما خَلَقنَا السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضَ وَ ما بَینَهُما لٰعِبینَ، ما خَلَقنٰهُما اِلّا بِالحَقّ»؛(۵) در یک جهت واحدی و به سوی یک سرمنزل واحدی همه‌ی این کاروان هستی در حرکتند و انسان هم تا آنجایی که اراده‌ی او و خواست او اثر سازنده‌ای ندارد، در آن شعاع و منطقه‌ای از وجودش که بدون اراده دارد حرکت میکند، در همین جهت در حرکت است. آنجایی که اراده‌ی انسان تأثیر میکند -در جهت‌گیری‌های زندگی، در موضع‌گیری‌های اجتماعی، در حالات فردی و روانی- اگر بخواهد و تصمیم بگیرد، میتواند با این کاروان و در جهت این کاروانی که به سوی خدا است، در حرکت و در پویش بیفتد؛ بلکه میتواند در حرکت این مجموعه، نقش مؤثّر و سازنده‌ای داشته باشد.

وقتی که انسان به حکم اعتقاد به خدا باید در این کاروان -کاروان هستی- در موضع فاخر انسانی خود حرکت بکند، از همه‌ی آنچه در اختیار او است باید برای این حرکت استفاده کند. وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ الیها؛(۶) زوجیّت، دوگونگی نوع انسان و خصوصیّات و ویژگی‌هایی که در هر جنسی، متناسب با ویژگی‌های آن جنسِ دیگر قرار داده شده، برای این است که هر یک از این دو جنس -زن و مرد- بتوانند با آسایشی که در سایه‌ی ازدواج، همسری، با هم بودن و توأم بودن به دست می‌آورند، راه را آسان‌تر بپیمایند و بهتر حرکت کنند. یعنی ازدواج و همسر یک وسیله‌ است برای پویندگی بهتر این راه، حرکت بهتر در این راه.

 وقتی که فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌اللّه‌ علیها) به همسری علی‌ابن‌ابی‌طالب درمی‌آید، این به این معنا نیست که علیّ‌بن‌ابی‌طالب حالا [باید] یک بخشی از نیروی خود را که جز در راه خدا مصرف نمیشد و جز برای خدا به کار نمیرفت، اختصاص بدهد به یک موجودی در برابر خدا، به نام همسر؛ نه، بلکه به این معنا است که این نیرویی را که تا کنون در راه خدا مصرف میکرده، باز هم همچنان در راه خدا مصرف کند، منتها با کمک یک انسان پوینده‌ی جوینده‌ی دیگری که او نیز برای خدا و در راه خدا است و او نیز همه‌ی انرژی‌های خود را در راه خدا مصرف میکرده؛ تا ضریب این دو جریان فردی، یک جریان جمعیِ با کاربرد بیشتر را به وجود بیاورد. لذا علیّ‌بن‌ابی‌طالب بعد از ازدواج با فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌اللّه ‌علیها) یک سرباز سلحشورتر است، یک انسان پوینده‌تر است؛ و دلیلش هم همین است که به نیروی او نیروی دیگری منضَم(۷) شده و موجودی مثل خود او، نیاز او را و خلأهای وجود او را که ممکن بود او را از کار و از راه و از حرکت و از پویش باز بدارد تأمین میکند و این خلأها را پر میکند و موجب میشود که هیچ بخشی از این انرژیِ متراکم هدر نرود و همه در راه خدا بهتر و بیشتر و با شتاب بیشتری مصرف بشود. مسئله‌ی فرزند و کودک هم همین است؛ فرزند و کودک با دید اسلامی، یک وسیله‌ای برای حرکت باید باشد، یک مایه‌ای برای پرش بیشتر باید باشد، نه یک لنگری بر پای انسان، نه یک سنگی که انسان را از پرواز که هیچ، از حرکت معمولی خود هم باز بدارد. و این هم با این دریافت و تلقّی امکان‌پذیر است که انسان بداند که آنچه به او داده شده است به عنوان فرزند، امانتی است از سوی خدا، امانتی است که او باید این امانت را در جهت هدف و غایت آفرینشش، به اندازه‌ی امکان و مقدور بسازد؛ مرغ بی پر و بالی است که پدر و مادر باید او را تحت تربیتِ توأم با عطوفتِ خود، کمک کنند تا بال و پر بیاراید(۸) و بتواند آن پرواز بلنداوج را انجام بدهد؛ با این دید باید نگاه کرد. کبوتربچّه‌ی عاجلی(۹) است که اگر به او دلبسته هستیم، نباید بکوشیم که برای همیشه، با بریدن بال او، با کندن بال او، با بستن پای او، او را در خانه‌ی خودمان و در قفس خودمان نگه داریم. کمک به او و خدمت به او این است که او را در جهت طبیعی خودش، در آن راهی که برای آن است مدد بدهیم و کمک کنیم؛ آب و دانه دادن برای این منظور است. می‌بینید که اگر ما با این دید به همسر و به فرزند نگاه کنیم، بسیاری از اشتباه‌نگری‌ها و سطحی‌نگری‌ها و اشکالات کار ما به خودی خود برطرف میشود.

و این مطلب، بار دیگر ما را به این حقیقت متوجّه میسازد و به اعتقاد به این حقیقت وادار میکند که با اینکه روزگار، روزگار تجلّی فرهنگهای برخاسته‌ی از بینشهای دقیق انسانی است و روزگاری است که در بازار افکار جهانی، هیچ متاعی پُررونق‌تر از یک فکر درست، یک فکر راهنما، یک فکری که از متن حقیقت و وجود و ذات انسان برخاسته باشد نیست، در عین حال ما برای فهمیدن افکار اسلامی و بینش اسلامی -که این بینش با توجّه به طبیعت و فطرت انسان ارائه شده و عرضه شده- هنوز آن چنان که باید، کاری و تلاشی نکرده‌ایم و بسیاری از مسائل اسلامی هنوز برای ما روشن نیست.

به هر صورت، از این فرصت باید استفاده کرد -منظورم فرصتِ این محفل است- برای این منظور که به خودمان بقبولانیم که ازدواج را و تشکیل خانواده را و تولید فرزند را و زندگی با همسر را و تربیت فرزند را قدمها و گامهای ضروری و لازمی بدانیم در راه پیشرفت به سوی آن سرمنزلی که هدف و مقصود از حیات ما است؛ به این چشم نگاه کنیم به این گونه رسوم و سنّت‌ها؛ که البتّه در بخش بزرگی از جامعه‌ی ما متأسّفانه مسائل به این شکل مطرح نیست؛ هنوز ازدواج شکل تجارت دارد و مراسم ازدواج شکل خودنمایی‌های خیلی پست و بی‌ارزش را دارد، و هنوز مسئله‌ی تشکیل خانواده فراتر از اشباع یک غریزه‌ی حیوانی و یا چیزی در همین حدود نیست، و به عنوان یک ابزار، به عنوان یک وسیله، برای حرکت و سیر تکاملیِ انسان به حساب نمی‌آید؛ این، واقعیّت تلخ پیرامون ما است. [پس] در آن حدّی که برای ما امکان‌پذیر است بایستی کمک بگیریم از بینش اسلامی و از طرز تعلیم و آموزشی که اسلام در این زمینه‌ها برای ما دارد. در همین حوزه‌های کوچک، در همین گوشه‌های بظاهر بی‌اهمّیّت از زندگی، این نوع پایبندی‌ها میتواند بسیار ثمربخش باشد.

به هر صورت در همین چند جمله مطلب را خلاصه کردم و اکتفا میکنم به همین مقداری که صحبت شد. امیدوارم که دلهای ما با معارف اسلامی و با شناختهای اسلامی بیش از پیش روشن بشود؛ و امیدوارم که دعای عبادالرّحمن در مورد ما هم مستجاب بشود؛ و فرزندان ما و همسران ما در دنیا و آخرت مایه‌ی فروغ چشم و دل ما باشند. امیدوارم که این گفته‌ها در شنونده اثرهای سازنده‌ای داشته باشد، و براستی کوشش بشود که در واقع آن چنانی که میگوییم باشیم.


۱) سوره‌ی فرقان، آیه‌ی ۶۳؛ «و بندگان خدای رحمان کسانی‌اند که روی زمین بنرمی گام برمیدارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند بملایمت پاسخ میدهند.»
۲) همان، آیه‌ی ۷۴
۳) سوره‌ِی انعام، بخشی از آیه‌ی ۱۶۲؛ «... در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است.»
۴) سوره‌ِی جمعه، بخشی از آیه‌ی ۱؛ «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خدای را تسبیح میگویند ...»
۵) سوره‌ی دخان، آیه‌ی ۳۸ و بخشی از آیه‌ی ۳۹؛ «و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازی نیافریده‌ایم. آنها را جز به حق نیافریده‌ایم.»
۶) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۸۹؛ «... و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد ...»
۷) ضمیمه‌شده، متّصل
۸) مهیّا کردن
۹) گذرا

لطفا دخترانتان را زَهو بار بیاورید؟!

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

لطفا دخترانتان را زَهو بار بیاورید؟!

اگر زنان، دارای «زَهو» باشند خود را در اختیار هر کسی قرار نمی دهند...نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴

امروزه تفکیک روش های تربیتی به حسب تفاوت های جنسیتی، جزء بدیهیات مباحث روانشناسی و تربیتی به حساب می آید. مثلا کودک ۴ ساله را به دختر و پسر تفکیک می کنند و برای درمان خلاها و آسیب های رفتاری او، روش های پسرانه را جدای از روش های دخترانه به کار می بندند.

 

 این نگاه تجزیه گرایانه، ریشه در مبانی وحیانی دارد. آیات و روایات بسیاری تفاوت های زنانه و مردانه را برجسته کرده که این تفاوت ها در این دو جنس، به نظام های تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متفاوت منجر خواهد شد.

 

یکی از این روایات ناب که زیر خروار خروار شعار، غبار می خورد، کلام راهگشای حضرت امیر ع درباره «ویژگی های مذموم مردانه و ممدوح زنانه» است. حضرت در ابتدای آن فرمایش ، یکی از ویژگی های خوب زنانه و بد مردانه را «زَهو» می دانند و می فرمایند:

 

«فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَهُ مَزْهُوَّهً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا،اگر زنان، دارای «زَهو» باشند، خود را در اختیار هر کسی قرار نمی دهند.»(نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴)

 

واژه «زَهو» معادل دقیق و جامعی در زبان فارسی ندارد؛ ولی می توان واژگانی چون«ناز»، «غرور»، «گردن فرازی»، «خودگیری» و «بزرگ منشی» را در ترجمه آن به کار برد. که با این حساب «مرأه مَزهُوَّه» در روایت، زنی است که خود را برای نامحرم می گیرد و منظر بلندی برای خود می بیند که هر کسی را به آن افق، دسترسی نیست.(فرهنگ فارسی معین،لغت نامه دهخدا)

 

این نوع نگاه به «عفّت» و «حجاب»، کیمیای گمشده زمانه ماست. چرا که در تعریف و ترویج حجاب، عمدتا این بزرگ منشی زنانه به چشم نمی آید. ضمن اینکه این رویکرد، فراتر از «مانتو»، «چادر» و «مقنعه» است.

 

ای بسا خانمی که ناز زنانه را در رابطه با نامحرم لحاظ می کند و چادر بر سر نمی گیرد و ای بسا چادر به سری که در ارتباط با بیگانه، خود را یگانه و موازی می بیند. وقتی این نگاه غرورآفرین به زن و عفاف نباشد، «زن مرتبگیِ» تقلبی فمنیسم ها سکّه رایج بازار می شود.

 

با این تفاوت که زن فمنیستی از تمام قیود رها می شود تا راحت تر و آزادتر به کام مردان بنشیند ولی بانوی تراز وحی، فراتر از کامرانی مردانه و هوس گرایانه است. مرد نیز برای دست یازیدن به بلندای دامن زن، باید دامنه ها پشت سر گذارد و هوس رفتن تا قله ها داشته باشد.

 

زن بزرگ منش، به راحتی به دست نمی آید. سخت و به ندرت جواب می دهد. ناشناس ها باید شناسه رو کنند تا با او گفتگو کنند. مردان را تا آن وقت که آنها را در قواره همدلی و همسری بیند، ریز می بیند.

 

 اما سوال این است چرا این بلندمرتبگی زنانه در «آموزش و پرورش»، «رسانه» و حتی «سیاست» و «اقتصاد» ما کمتر یافت می شود؟ چرا وقت تقسیم شغل و پُست، چیزی فراتر از «منشی مطب» نصیب زنان نمی شود؟ چرا بروز زنانه ارزشی بیش از کمک به فروش صابون و پودر لباسشویی ندارد؟ چرا مقام زنانه، نمودی در دروس مدارس ندارد؟ چرا در سریال ها و فیلم ها به تکرار نمی شنویم که زنان، جایگاهی فرادست مردان دارند؟

 

تحقیر شدگی های عاطفی و اجتماعی ، به عشوه گری های خیابانی و دلربایی های خودنمایانه سر می زند. اگر به دنبال امنیت روانی جامعه هستیم، دختران خود را مغرور بار بیاوریم!

 

منبع : سایت با حجاب

دختران مجردی که جایگاهی نزدیک به شهدا و ملائکه دارند…

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

دختران مجردی که جایگاهی نزدیک به شهدا و ملائکه دارند…

روایتی از رسول خدا صلوات‌الله‌علیه نقل‌شده است با این مضمون:

خیرکم خیرکم لأهله و أنا خیرکم لأهلی ما أکرم النّساء إلّا کریم و لا أهانهنّ إلّا لئیم[۱]


بهترین شما کسى است که براى اهل خود بهتر است، من از همه شما براى خانواده خود بهترم، انسان‌های کریم زنان را گرامى می‌دارند و فرومایگان زنان را خوار دارند.


کرامت به معنی «گرامی داشتن و بزرگی و شرافت دادن است.»[۲]و «اهانت در اصطلاح، عبارت است از خوار و تحقیر کردن کسى یا چیزى با گفتار یا کردار.»[۳]


واژه نساء در زبان عرب عمدتاً برای بیان شرافت و بزرگی به کار می‌رود به خلاف واژه امرأه که در عمده موارد برای تحقیر استعمال می‌شود.در این روایت نیز از واژه نساء استفاده‌شده که حاکی از کرامت و شرافت زن است. تکریم و توهین به زنان و دختران مصادیق گوناگونی دارد که می‌توان آن را از سطوح فردی تا اجتماعی موردبررسی قرار داد.مسئله این یادداشت، تکریم و توهین دختران مجرد است، موضوعی که در عرصه عمل و نظر مغفول واقع‌شده است.

 

تجرد بخشی از زندگی هر دختری است و مدت‌زمان بلوغ تا ازدواج را در برمی‌گیرد. این بخش از زندگی مانند تمام مراحل دیگر دارای ویژگی‌های منحصربه‌فردی است که می‌توان از طریق آن به رشد و تعالی رسید یا به ضلالت و گمراهی. اگر دوران تجرد با عبودیت خداوند و همراه با تقوا طی شد، موجب کرامت است: «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» و اگر با گناه و معصیت همراه بود موجب وهن و فساد انسان خواهد شد. این ویژگی مشترک تمامی بخش‌های گوناگون حیات انسان‌هاست.

 

مجرد بودن به‌خودی‌خود مذموم نیست، متأهل بودن هم ماهیتاً موجب فضل و برتری نیست، بلکه روش و شیوه‌ی عمل ما در این مراحل است که موجب سعادت یا شقاوت خواهد شد. چه‌بسا فردی (دختری) مجرد باشد و در حیا و عفت به مرتبه حضرت مریم سلام‌الله نزدیک شود و چه‌بسا فرد متأهلی که از حدود الهی عبور کند و فاسد و مفسد شود.

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ‏ قَدَرَ فَعَفَ‏ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَه مجاهد شهید در راه خدا پاداشش بیشتر از کسى نیست که قدرت بر گناه داشته ولى خوددارى نموده. چنین انسان با عفّتى نزدیک است فرشته‏‌اى از فرشتگان باشد.

 

مصداق این روایت همه‌ی زنان و مردان‌اند اما به‌طور خاص شامل دختران و پسران مجرد است که خود را از آلودگی به گناه حفظ می‌کنند. شأن این افراد را ببینید! انسان حیرت می‌کند… یک دختر مجرد عفیف که موضوع بحث ماست، یک چنین ویژگی‌ای دارد، جایگاه او همتای شهید و نزدیک به ملک است.

 

 

همچنین، تجرد مانع کمال نیست، همان‌گونه که تأهل تنها راه کمال نیست. همانند حضرت مریم سلام‌الله که به بالاترین مراتب کمال رسیدند و تمامی دختران امام کاظم علیه‌السلام که تجرد به آن‌ها تحمیل‌شده بود، از مسیر قرب و بندگی خداوند و حرکت به‌سوی کمال بازنماندند. در عصر حاضر، قطب علمی شیعه در قم است که به برکت حضور یک دختر مجرد این‌گونه برکت پیداکرده و رزق معرفتی تشیع در تمام دنیا را نشر و بسط می‌دهد.

 

تکریم یک دختر مجرد با توجه به تقوا و حیاء او صورت می‌گیرد.

 

اما توهین دختران مجرد که در عرف و فرهنگ ما مرسوم است. در جامعه ما، هم تجرد تا سنین بالا به دختران تحمیل‌شده است و هم مجرد بودن تبدیل‌شده است به برچسبی ناخوشایند که توهین و تحقیر به همراه دارد و ازدواج به‌تنهایی موجب فضل و برتری است! و عبارت‌های توهین‌آمیزی چون منتظر شوهر، ترشیده، دختران افسرده، نسل سوخته و…

 

دیدگاهی که با نگاه اسلام به یک دختر مجرد عفیف سنخیت ندارد و با کرامتی که برای زنان در نظر گرفته‌شده منافات دارد. ازدواج در اسلام ممدوح است، اما غایت نیست که اگر از کسی سلب شد آن فرد از مسیر زندگی بازبماند. افسردگی، بیماری همه‌گیر جهانی است و اختصاصی به دختران مجرد ندارد. دوری از خدا و از دست دادن امید به زندگی دو عامل مهم افسردگی‌اند که ممکن است برای هر انسانی پیش بیاید، مجرد و متأهل، زن و مرد.

 

علاوه بر این، دختران مجردی که حق ازدواج از آنان سلب شده نسل سوخته نیستند بلکه مسیر بندگی و تقرب به خداوند برایشان باز است و می توانند با اقتدا به حضرت معصومه سلام الله علیها و تمام دختران امام کاظم علیه السلام به رشد و تعالی برسند و دوران مجردی را چه به ازدواج ختم شود و چه نشود به سلامت بگذرانند.

 

آنچه موجب آزار و غم دختران مجرد است عرف و نگاه غلط جامعه به آن‌هاست که چنین تصویر نادرستی از آنان دارند. بنده به دنبال مدح  ترویج تجرد نیستم. اما در جامعه ما همان‌گونه که قبلاً هم گفته شد، تجرد به گروهی از دختران (بیش از یک‌میلیون نفر) تحمیل‌شده است که باید به آن توجه کرد و نگاه‌ها را اصلاح کرد.

 

چندین تصور اشتباه رایج دیگر در مورد تجرد دختران و علت‌های آن گفته می‌شود، مهم‌ترینشان این است که این دختران سخت‌گیر هستند! این نگاه کاملاً اشتباه است و تصور اشتباه دیگری را به ذهن متبادر می‌کند که پسران سخت‌گیر نیستند! تصور درست این است که اکثر این دختران به دلیل این‌که متولد دهه شصت هستند و در دوره تغییر هرم سنی قرارگرفته‌اند، شرایط ازدواج برایشان فراهم نشده است.

 

 یکی از مسائلی که تجرد را برای دختران سخت‌تر می‌کند، تحمیل اجباری ازدواج به آن‌هاست. با توجیهات بی‌پایه‌ای مانند این‌که می‌گویند «آسیه هم همسر فرعون بود در عین این‌که مؤمن بود»! یعنی یک دختر مؤمن همسر چون فرعونی شود و به دلیل شرایط و بالا رفتن سن به هر انتخابی تن دهد! این در کجای اسلام آمده؟!!

 

یا این‌که می‌گویند طرف  مقابل واجباتش هم مشکل داشت! داشت! عیبی ندارد! اصل ازدواج است! چه کسی گفته اصل ازدواج بدون هیچ معیاری است؟ اصل در فرهنگ غیر اسلامی ماازدواج بدون قید و شرط است نه در اسلام. اصل در اسلام ازدواج مؤمن و مسلمان با یکدیگرو معیارهای الهی است.

 

این‌همه روایت که گفته‌شده به افراد بداخلاق، اهل شراب و… دختر ندهید و مؤمن کفو مؤمنه است پس برای چه کسانی است؟ جز مؤمنین؟


منبع : سایت باحجاب/مهدیه منافی

حساسیت امام خمینی نسبت به بیت‌المال/ صرفه‌جویی در هزینه‌های زندگی شخصی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

حساسیت امام خمینی نسبت به بیت‌المال/ صرفه‌جویی در هزینه‌های زندگی شخصی

به گزارش گروه اخبار داخلی دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی توجه بسیار زیادی به هزینه‌های بیت‌المال داشته و از سوءاستفاده‌ها در این زمینه جلوگیری می‌کردند.

مرحوم میریان از اعضای بیت امام در خاطرات خود در این‌باره می‌گوید: «حساب‌ و کتابهای‌ منزل‌ امام دست‌ من‌ بود. بچه‌ها هر چه‌ برای‌ منزل می‌گرفتند‌، صورت‌ می‌آورند من‌ می‌نوشتم‌، بعد صورت‌ حساب‌ را می‌دادم دست‌ آقای‌ صانعی‌، پولش‌ را می‌گرفتم‌، چون‌ حضرت امام ماه‌ به‌ ماه‌ خرج‌ خانه‌شان‌ مشخص‌ بود. یک مقدار مشخصی‌ برای‌ منزل‌ خودش‌ گذاشته‌، همیشه‌ و آن‌ حد باید خرج‌ بشود اگر زیادتر می‌شد از ماه آینده‌ باید کم‌ شود. دو قلم‌ جنس‌ بود که‌ مال‌ دو تا از دخترهای‌ امام‌ بود، خرج‌ منزلشان‌ را من‌ داده بودم‌، یکی‌ منزل‌ آقای‌ بروجردی‌ یکی‌ هم‌ ماشین‌ آقای‌ انصاری‌.

خوب‌ چون‌ اوایل‌ کار بود و من‌ رویم‌ نشده‌ بود که‌ مثلاً به‌ منزل‌ آقای‌ بروجردی‌ بگویم‌ آقا پول‌ بده‌، من‌ آنقدر جنس‌ برایتان‌ گرفتم‌. من‌ آمدم‌ و این‌ دو قلم‌ جنس‌ را بعد از مدتی‌ که‌ مانده‌ بود نوشتم‌ توی‌ صورت‌ حساب‌ آقا، دادم‌ آقای‌ صانعی‌ و آقای‌ صانعی‌ هم‌ به‌ من‌ پولش‌ را دادند بعد صورت‌ حساب‌ رفت‌ دست‌ امام‌.

امام‌ نگاه‌ می‌کردند، کنترل‌ می‌کردند اگر ایراد و اشتباهی‌ داشت‌ بلافاصله‌ خبر می‌دادند. صورت‌حساب‌ رفت‌ نزد حضرت‌ امام‌. ایشان یک‌ مطالعه‌ای‌ کرده‌ بود گفته‌ بود این‌ دو تا قلم‌ نباید در این‌ صورت‌ می‌آمد. فوراً حاج‌ احمد آقا را خواسته‌ بود با ناراحتی‌ که‌ این‌ دو قلم‌ چی‌ بوده‌؟ دیدم‌ حاج احمد آمد دفتر و گفت‌ میریان‌ گفتم‌ بله‌! گفت‌ این‌ پول‌ها را شما گرفته‌اید؟ گفتم‌ بله‌، گفت‌ این‌ دو قلم‌ چیه‌؟ گفتم‌ آقا این‌ دو قلم‌ مربوط‌ به‌ خواهرتان‌ است‌ و آن‌ یک‌ قلم‌ هم‌ مربوط‌ به‌ آقای‌ انصاری‌ در حال‌ مأموریت‌ بوده‌ خرج‌ ماشینش‌ بوده‌، گفت‌ امام‌ فرموده حق‌ ندارید یک قران‌ برای‌ فامیل‌ و دختر من از بیت‌المال‌ خرج‌ کنید، هر کسی‌ را باید خرجش‌ را از خودش‌ بگیرید و امام‌ خیلی‌ ناراحت‌ شدند. حتی‌ من‌ که‌ پسر امام‌ هستم‌ صورت‌ حساب‌ من‌ را باید جداگانه‌ بدهی‌، حتی‌ نان‌ که‌ برای‌ من‌ می‌گیری‌ نان‌ آقا باید مشخص‌ باشد، نان‌ دختر مشخص‌ باشد. نان‌ منزل‌ من‌ هم‌ باید مشخص‌ باشد و پولش‌ را از من‌ بگیری‌ نکند از آقا بگیری‌، آقا گفته‌ است‌ که‌ از این‌ به‌ بعد حق‌ اینکه یک قران‌ از بیت‌المال‌ یا دفتر بخواهی‌ خرج‌ این‌ها بکنی‌ نداری‌، گفتیم‌ چشم‌ آقاجان‌.

حضرت امام خدمه‌ای‌ داشتند در منزل‌ که‌ سید بود و از قدیم‌ هم با آقا ‌بود، چند سالی‌ بود خانه‌ آقا بود او یک کیلو سبزی‌ خوردن‌ گرفته‌ بود، وقتی‌ آورده‌ بود برود توی‌ حیاط‌، آقا که‌ قدم‌ می‌زد سبزی‌ها را دید یک کیلو گرفته‌ بود. باید نیم‌کیلو می‌گرفت‌، آقا فرموده‌ بودند چقدر گرفته‌ای؟‌ گفت‌ یک کیلو، گفت‌ مصرف‌ ما چقدر است‌؟ گفت‌ نمی‌دانم‌ آقا، گفت‌ مصرف‌ ما نیم‌کیلو است‌. نیم‌کیلویش‌ را یا برگردان‌ دفتر، یا برو پس‌ بده‌. فوراً نصف‌ کرده‌ بودند نصفش‌ را آورده‌ بودند اینجا. گفتند بعد از این‌ هم‌ نیم‌کیلو، چون‌ مصرف‌ ما نیم‌کیلو است‌ نباید و یک‌ جمله‌ که‌ بعضی‌ وقت‌ها فکر می‌کنم‌ امام‌ همین‌ بعد را داشته‌ بعد، نه‌ این‌ بعد را نداشته‌ می‌گویند آن‌ زمانی‌ که‌ می‌دانست‌ باید نیم‌کیلو سبزی‌ مصرف‌ شود نیم‌کیلو سبزی‌ مصرف‌ می‌شد، زمانی‌ که‌ می‌دانست‌ باید یک‌ کیلو مصرف‌ بشود یک کیلو مصرف‌ می‌شد.

زمانی‌ که‌ می‌رفت‌ نماز شب‌ بخواند با یک لامپ‌ 25 آمپر زندگی‌ می‌کرد یک نماز می‌خواست‌ بخواند. چون‌ نور همان‌ قدر بس‌ است‌. زمانی‌ که‌ می‌خواست‌ مطالعه‌ بکند یک لامپ‌ 200 مصرف‌ می‌کرد یعنی‌ دست‌ عدل‌ حضرت‌ علی‌، همین‌ طور است‌ که‌ هر چیز را به‌ جای‌ خودش‌ مصرف‌ می‌کند. لامپ‌ 25 آمپر همیشه‌ باشد نه‌. زمانی‌ که‌ می‌خواستند قرآن‌ بخوانند لامپ‌ 200 مصرف‌ می‌کردند، روشنایی‌ باید کافی‌ باشد، زمانی‌ هم‌ که‌ می‌خواهد از اتاق پایش‌ را بگذارد بیرون‌، خاموش‌ می‌کرد.»

کتاب سه دقیقه در قیامت/صوت

کتاب سه دقیقه در قیامت/صوت

مرور و بررسی کتاب زیبای «سه دقیقه در قیامت» توسط حجت الاسلام امینی خواه
این کتاب روایت جانباز مدافع حرمی است که در کردستان و در درگیری با گروهک پژاک صدمه میبیند و تجربه نزدیک به مرگ خود را روایت میکند.

نمایش صوت

جلسه ۱
جلسه ۲
جلسه ۳
جلسه ۴
جلسه ۵
جلسه ۶
جلسه ۷
جلسه ۸
جلسه ۹
جلسه ۱۰
جلسه ۱۱
جلسه ۱۲
جلسه ۱۳
جلسه ۱۴
جلسه ۱۵
جلسه ۱۶
جلسه ۱۷
جلسه ۱۸
جلسه ۱۹
جلسه ۲۰
جلسه ۲۱
جلسه ۲۲
جلسه ۲۳
جلسه ۲۴
جلسه ۲۵
جلسه ۲۶
جلسه ۲۷
جلسه ۲۸
جلسه ۲۹
جلسه ۳۰
دانلود تمامی جلسات بعد از اتمام سخنرانی ها بارگزاری خواهد شد

جهت دانلود فایل های سخنرانی، پس از ورود به صفحه مربوطه، بر روی آیکون دانلود (در پایین توضیحات) کلیک نمایید.
 منبع :سایت روشنگری

واکنش جالب رهبر معظم انقلاب اسلامی به عقد دختر یک شهید در کهف‌الشهدا+ تصاویر

واکنش جالب رهبر معظم انقلاب اسلامی به عقد دختر یک شهید در کهف‌الشهدا+ تصاویر

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «محدثه فلاح‌پیشه» که مدتی پیش مراسم عقد خود را در جوار مزار پنج شهید کهف الشهدا برگزار کرده بود در نوشته‌ای به ماجرای برگزاری مراسم عقد خود در کهف الشهدا اشاره و از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی و ابراز خوشحالی ایشان از این اقدام صحبت کرده است.

مرضیه و محدثه، فرزندان شهید مدافع حرم «اصغر فلاح‌پیشه» هر دو مراسم عقد خود را در کهف الشهدا برگزار کردند.

محدثه فلاح پیشه در متنی که به مناسبت تقدیم هدیه عروسی از جانب رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشته است، تعریف کرد: «تلفن مادر زنگ خورد، اما چون مادر نبود من جواب دادم، پشت تلفن آقایی بود که گفت از بیت رهبری تماس می‌گیرد، سوال کرد شما دختر شهید فلاح پیشه هستید؟ گفتم بله، گفت: محدثه خانم؟ با تعجب گفتم بله بفرمایید، خودم هستم. آن آقا گفت که تصاویر مراسم عقد ما را از صفحه «کهف الشهدا» دیده است و برایمان تبریک و دعای خیر کرد.

مانده بودم چه جوابی بدهم، فقط توانستم بگویم ممنون. آن شب از ذوقم به هرکسی که می‌توانستم موضوع را گفتم.


فردا دوباره تماس گرفتند و برای دیدار خصوصی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دعوت کردند. باورش برایمان سخت بود، این اتفاق درست مصادف شده بود با یک روز قبل از سفر مشهد که هدیه عقد ما از طرف سپاه قدس بود، گمانم من آخرین نفری بودم که این هدیه را قبل از شهادت حاج قاسم از او گرفتم.

روز دیدار فرا رسید، بعد از خواندن نماز، خانواده‌ها دور رهبر معظم انقلاب اسلامی جمع شدند، ایشان اولین خانواده را صدا کرد و بعد نوبت ما رسید، اول صحبت را با مادرم شروع کردند، بعد مرضیه که فرزند اول خانواده است و من. گفتند خانم محدثه فلاح‌پیشه، بلند شدم، گفتند شما تازه در کهف الشهدا عقد کردید؟ گفتم بله، البته خواهرم هم آنجا عقد کردند. رهبر انقلاب گفتند: من عکس شما و همسرتان را دیدم، چه کار خوب و پسندیده‌ای کردید و به ما تبریک گفتند و دعای خیر کردند.

چند روز پیش صدای زنگ آیفون آمد. مادر جواب داد، بعد رو کرد به من و گفت: محدثه باز محموله پستی سفارش دادی؟ تعجب کردم، گفتم: نه . مادر پایین رفت تا بسته پستی را بگیرد، وارد خانه که شد گفت بسته از طرف بیت رهبری است، دویدم و بسته را گرفتم، دیدم رویش نوشته شده خانم محدثه فلاح پیشه. وقتی بازش کردم اول قران زیبایی را با ترجمه آقای مشکینی دیدم که زیرش چفیه و چادری مشکی بود، دنبال برگه‌ای بودم که آن را لای قرآن پیدا کردم.