نماهنگ | نقشه حجاب ممنوع، فکر استعماری، سرنیزه رضاخانی
نماهنگ: نماهنگ | نقشه حجاب ممنوع
کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 337.6 MB
کیفیت متوسط و فرمت Mp4 و با حجم 28.5 MB
ازدواج وفرزندآوری وسیله حرکت به سمت خدا
لطفا دخترانتان را زَهو بار بیاورید؟!
اگر زنان، دارای «زَهو» باشند خود را در اختیار هر کسی قرار نمی دهند...نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴
امروزه تفکیک روش های تربیتی به حسب تفاوت های جنسیتی، جزء بدیهیات مباحث روانشناسی و تربیتی به حساب می آید. مثلا کودک ۴ ساله را به دختر و پسر تفکیک می کنند و برای درمان خلاها و آسیب های رفتاری او، روش های پسرانه را جدای از روش های دخترانه به کار می بندند.
این نگاه تجزیه گرایانه، ریشه در مبانی وحیانی دارد. آیات و روایات بسیاری تفاوت های زنانه و مردانه را برجسته کرده که این تفاوت ها در این دو جنس، به نظام های تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متفاوت منجر خواهد شد.
یکی از این روایات ناب که زیر خروار خروار شعار، غبار می خورد، کلام راهگشای حضرت امیر ع درباره «ویژگی های مذموم مردانه و ممدوح زنانه» است. حضرت در ابتدای آن فرمایش ، یکی از ویژگی های خوب زنانه و بد مردانه را «زَهو» می دانند و می فرمایند:
«فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَهُ مَزْهُوَّهً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا،اگر زنان، دارای «زَهو» باشند، خود را در اختیار هر کسی قرار نمی دهند.»(نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴)
واژه «زَهو» معادل دقیق و جامعی در زبان فارسی ندارد؛ ولی می توان واژگانی چون«ناز»، «غرور»، «گردن فرازی»، «خودگیری» و «بزرگ منشی» را در ترجمه آن به کار برد. که با این حساب «مرأه مَزهُوَّه» در روایت، زنی است که خود را برای نامحرم می گیرد و منظر بلندی برای خود می بیند که هر کسی را به آن افق، دسترسی نیست.(فرهنگ فارسی معین،لغت نامه دهخدا)
این نوع نگاه به «عفّت» و «حجاب»، کیمیای گمشده زمانه ماست. چرا که در تعریف و ترویج حجاب، عمدتا این بزرگ منشی زنانه به چشم نمی آید. ضمن اینکه این رویکرد، فراتر از «مانتو»، «چادر» و «مقنعه» است.
ای بسا خانمی که ناز زنانه را در رابطه با نامحرم لحاظ می کند و چادر بر سر نمی گیرد و ای بسا چادر به سری که در ارتباط با بیگانه، خود را یگانه و موازی می بیند. وقتی این نگاه غرورآفرین به زن و عفاف نباشد، «زن مرتبگیِ» تقلبی فمنیسم ها سکّه رایج بازار می شود.
با این تفاوت که زن فمنیستی از تمام قیود رها می شود تا راحت تر و آزادتر به کام مردان بنشیند ولی بانوی تراز وحی، فراتر از کامرانی مردانه و هوس گرایانه است. مرد نیز برای دست یازیدن به بلندای دامن زن، باید دامنه ها پشت سر گذارد و هوس رفتن تا قله ها داشته باشد.
زن بزرگ منش، به راحتی به دست نمی آید. سخت و به ندرت جواب می دهد. ناشناس ها باید شناسه رو کنند تا با او گفتگو کنند. مردان را تا آن وقت که آنها را در قواره همدلی و همسری بیند، ریز می بیند.
اما سوال این است چرا این بلندمرتبگی زنانه در «آموزش و پرورش»، «رسانه» و حتی «سیاست» و «اقتصاد» ما کمتر یافت می شود؟ چرا وقت تقسیم شغل و پُست، چیزی فراتر از «منشی مطب» نصیب زنان نمی شود؟ چرا بروز زنانه ارزشی بیش از کمک به فروش صابون و پودر لباسشویی ندارد؟ چرا مقام زنانه، نمودی در دروس مدارس ندارد؟ چرا در سریال ها و فیلم ها به تکرار نمی شنویم که زنان، جایگاهی فرادست مردان دارند؟
تحقیر شدگی های عاطفی و اجتماعی ، به عشوه گری های خیابانی و دلربایی های خودنمایانه سر می زند. اگر به دنبال امنیت روانی جامعه هستیم، دختران خود را مغرور بار بیاوریم!
منبع : سایت با حجاب
دختران مجردی که جایگاهی نزدیک به شهدا و ملائکه دارند…
روایتی از رسول خدا صلواتاللهعلیه نقلشده است با این مضمون:
خیرکم خیرکم لأهله و أنا خیرکم لأهلی ما أکرم النّساء إلّا کریم و لا أهانهنّ إلّا لئیم[۱]
بهترین شما کسى است که براى اهل خود بهتر است، من از همه شما براى خانواده خود بهترم، انسانهای کریم زنان را گرامى میدارند و فرومایگان زنان را خوار دارند.
کرامت به معنی «گرامی داشتن و بزرگی و شرافت دادن است.»[۲]و «اهانت در اصطلاح، عبارت است از خوار و تحقیر کردن کسى یا چیزى با گفتار یا کردار.»[۳]
واژه نساء در زبان عرب عمدتاً برای بیان شرافت و بزرگی به کار میرود به خلاف واژه امرأه که در عمده موارد برای تحقیر استعمال میشود.در این روایت نیز از واژه نساء استفادهشده که حاکی از کرامت و شرافت زن است. تکریم و توهین به زنان و دختران مصادیق گوناگونی دارد که میتوان آن را از سطوح فردی تا اجتماعی موردبررسی قرار داد.مسئله این یادداشت، تکریم و توهین دختران مجرد است، موضوعی که در عرصه عمل و نظر مغفول واقعشده است.
تجرد بخشی از زندگی هر دختری است و مدتزمان بلوغ تا ازدواج را در برمیگیرد. این بخش از زندگی مانند تمام مراحل دیگر دارای ویژگیهای منحصربهفردی است که میتوان از طریق آن به رشد و تعالی رسید یا به ضلالت و گمراهی. اگر دوران تجرد با عبودیت خداوند و همراه با تقوا طی شد، موجب کرامت است: «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» و اگر با گناه و معصیت همراه بود موجب وهن و فساد انسان خواهد شد. این ویژگی مشترک تمامی بخشهای گوناگون حیات انسانهاست.
مجرد بودن بهخودیخود مذموم نیست، متأهل بودن هم ماهیتاً موجب فضل و برتری نیست، بلکه روش و شیوهی عمل ما در این مراحل است که موجب سعادت یا شقاوت خواهد شد. چهبسا فردی (دختری) مجرد باشد و در حیا و عفت به مرتبه حضرت مریم سلامالله نزدیک شود و چهبسا فرد متأهلی که از حدود الهی عبور کند و فاسد و مفسد شود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه میفرمایند: مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَه مجاهد شهید در راه خدا پاداشش بیشتر از کسى نیست که قدرت بر گناه داشته ولى خوددارى نموده. چنین انسان با عفّتى نزدیک است فرشتهاى از فرشتگان باشد.
مصداق این روایت همهی زنان و مرداناند اما بهطور خاص شامل دختران و پسران مجرد است که خود را از آلودگی به گناه حفظ میکنند. شأن این افراد را ببینید! انسان حیرت میکند… یک دختر مجرد عفیف که موضوع بحث ماست، یک چنین ویژگیای دارد، جایگاه او همتای شهید و نزدیک به ملک است.
همچنین، تجرد مانع کمال نیست، همانگونه که تأهل تنها راه کمال نیست. همانند حضرت مریم سلامالله که به بالاترین مراتب کمال رسیدند و تمامی دختران امام کاظم علیهالسلام که تجرد به آنها تحمیلشده بود، از مسیر قرب و بندگی خداوند و حرکت بهسوی کمال بازنماندند. در عصر حاضر، قطب علمی شیعه در قم است که به برکت حضور یک دختر مجرد اینگونه برکت پیداکرده و رزق معرفتی تشیع در تمام دنیا را نشر و بسط میدهد.
تکریم یک دختر مجرد با توجه به تقوا و حیاء او صورت میگیرد.
اما توهین دختران مجرد که در عرف و فرهنگ ما مرسوم است. در جامعه ما، هم تجرد تا سنین بالا به دختران تحمیلشده است و هم مجرد بودن تبدیلشده است به برچسبی ناخوشایند که توهین و تحقیر به همراه دارد و ازدواج بهتنهایی موجب فضل و برتری است! و عبارتهای توهینآمیزی چون منتظر شوهر، ترشیده، دختران افسرده، نسل سوخته و…
دیدگاهی که با نگاه اسلام به یک دختر مجرد عفیف سنخیت ندارد و با کرامتی که برای زنان در نظر گرفتهشده منافات دارد. ازدواج در اسلام ممدوح است، اما غایت نیست که اگر از کسی سلب شد آن فرد از مسیر زندگی بازبماند. افسردگی، بیماری همهگیر جهانی است و اختصاصی به دختران مجرد ندارد. دوری از خدا و از دست دادن امید به زندگی دو عامل مهم افسردگیاند که ممکن است برای هر انسانی پیش بیاید، مجرد و متأهل، زن و مرد.
علاوه بر این، دختران مجردی که حق ازدواج از آنان سلب شده نسل سوخته نیستند بلکه مسیر بندگی و تقرب به خداوند برایشان باز است و می توانند با اقتدا به حضرت معصومه سلام الله علیها و تمام دختران امام کاظم علیه السلام به رشد و تعالی برسند و دوران مجردی را چه به ازدواج ختم شود و چه نشود به سلامت بگذرانند.
آنچه موجب آزار و غم دختران مجرد است عرف و نگاه غلط جامعه به آنهاست که چنین تصویر نادرستی از آنان دارند. بنده به دنبال مدح ترویج تجرد نیستم. اما در جامعه ما همانگونه که قبلاً هم گفته شد، تجرد به گروهی از دختران (بیش از یکمیلیون نفر) تحمیلشده است که باید به آن توجه کرد و نگاهها را اصلاح کرد.
چندین تصور اشتباه رایج دیگر در مورد تجرد دختران و علتهای آن گفته میشود، مهمترینشان این است که این دختران سختگیر هستند! این نگاه کاملاً اشتباه است و تصور اشتباه دیگری را به ذهن متبادر میکند که پسران سختگیر نیستند! تصور درست این است که اکثر این دختران به دلیل اینکه متولد دهه شصت هستند و در دوره تغییر هرم سنی قرارگرفتهاند، شرایط ازدواج برایشان فراهم نشده است.
یکی از مسائلی که تجرد را برای دختران سختتر میکند، تحمیل اجباری ازدواج به آنهاست. با توجیهات بیپایهای مانند اینکه میگویند «آسیه هم همسر فرعون بود در عین اینکه مؤمن بود»! یعنی یک دختر مؤمن همسر چون فرعونی شود و به دلیل شرایط و بالا رفتن سن به هر انتخابی تن دهد! این در کجای اسلام آمده؟!!
یا اینکه میگویند طرف مقابل واجباتش هم مشکل داشت! داشت! عیبی ندارد! اصل ازدواج است! چه کسی گفته اصل ازدواج بدون هیچ معیاری است؟ اصل در فرهنگ غیر اسلامی ماازدواج بدون قید و شرط است نه در اسلام. اصل در اسلام ازدواج مؤمن و مسلمان با یکدیگرو معیارهای الهی است.
اینهمه روایت که گفتهشده به افراد بداخلاق، اهل شراب و… دختر ندهید و مؤمن کفو مؤمنه است پس برای چه کسانی است؟ جز مؤمنین؟
منبع : سایت باحجاب/مهدیه منافی
حساسیت امام خمینی نسبت به بیتالمال/ صرفهجویی در هزینههای زندگی شخصی
به گزارش گروه اخبار داخلی دفاعپرس، امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی توجه بسیار زیادی به هزینههای بیتالمال داشته و از سوءاستفادهها در این زمینه جلوگیری میکردند.
مرحوم میریان از اعضای بیت امام در خاطرات خود در اینباره میگوید: «حساب و کتابهای منزل امام دست من بود. بچهها هر چه برای منزل میگرفتند، صورت میآورند من مینوشتم، بعد صورت حساب را میدادم دست آقای صانعی، پولش را میگرفتم، چون حضرت امام ماه به ماه خرج خانهشان مشخص بود. یک مقدار مشخصی برای منزل خودش گذاشته، همیشه و آن حد باید خرج بشود اگر زیادتر میشد از ماه آینده باید کم شود. دو قلم جنس بود که مال دو تا از دخترهای امام بود، خرج منزلشان را من داده بودم، یکی منزل آقای بروجردی یکی هم ماشین آقای انصاری.
خوب چون اوایل کار بود و من رویم نشده بود که مثلاً به منزل آقای بروجردی بگویم آقا پول بده، من آنقدر جنس برایتان گرفتم. من آمدم و این دو قلم جنس را بعد از مدتی که مانده بود نوشتم توی صورت حساب آقا، دادم آقای صانعی و آقای صانعی هم به من پولش را دادند بعد صورت حساب رفت دست امام.
امام نگاه میکردند، کنترل میکردند اگر ایراد و اشتباهی داشت بلافاصله خبر میدادند. صورتحساب رفت نزد حضرت امام. ایشان یک مطالعهای کرده بود گفته بود این دو تا قلم نباید در این صورت میآمد. فوراً حاج احمد آقا را خواسته بود با ناراحتی که این دو قلم چی بوده؟ دیدم حاج احمد آمد دفتر و گفت میریان گفتم بله! گفت این پولها را شما گرفتهاید؟ گفتم بله، گفت این دو قلم چیه؟ گفتم آقا این دو قلم مربوط به خواهرتان است و آن یک قلم هم مربوط به آقای انصاری در حال مأموریت بوده خرج ماشینش بوده، گفت امام فرموده حق ندارید یک قران برای فامیل و دختر من از بیتالمال خرج کنید، هر کسی را باید خرجش را از خودش بگیرید و امام خیلی ناراحت شدند. حتی من که پسر امام هستم صورت حساب من را باید جداگانه بدهی، حتی نان که برای من میگیری نان آقا باید مشخص باشد، نان دختر مشخص باشد. نان منزل من هم باید مشخص باشد و پولش را از من بگیری نکند از آقا بگیری، آقا گفته است که از این به بعد حق اینکه یک قران از بیتالمال یا دفتر بخواهی خرج اینها بکنی نداری، گفتیم چشم آقاجان.
حضرت امام خدمهای داشتند در منزل که سید بود و از قدیم هم با آقا بود، چند سالی بود خانه آقا بود او یک کیلو سبزی خوردن گرفته بود، وقتی آورده بود برود توی حیاط، آقا که قدم میزد سبزیها را دید یک کیلو گرفته بود. باید نیمکیلو میگرفت، آقا فرموده بودند چقدر گرفتهای؟ گفت یک کیلو، گفت مصرف ما چقدر است؟ گفت نمیدانم آقا، گفت مصرف ما نیمکیلو است. نیمکیلویش را یا برگردان دفتر، یا برو پس بده. فوراً نصف کرده بودند نصفش را آورده بودند اینجا. گفتند بعد از این هم نیمکیلو، چون مصرف ما نیمکیلو است نباید و یک جمله که بعضی وقتها فکر میکنم امام همین بعد را داشته بعد، نه این بعد را نداشته میگویند آن زمانی که میدانست باید نیمکیلو سبزی مصرف شود نیمکیلو سبزی مصرف میشد، زمانی که میدانست باید یک کیلو مصرف بشود یک کیلو مصرف میشد.
زمانی که میرفت نماز شب بخواند با یک لامپ 25 آمپر زندگی میکرد یک نماز میخواست بخواند. چون نور همان قدر بس است. زمانی که میخواست مطالعه بکند یک لامپ 200 مصرف میکرد یعنی دست عدل حضرت علی، همین طور است که هر چیز را به جای خودش مصرف میکند. لامپ 25 آمپر همیشه باشد نه. زمانی که میخواستند قرآن بخوانند لامپ 200 مصرف میکردند، روشنایی باید کافی باشد، زمانی هم که میخواهد از اتاق پایش را بگذارد بیرون، خاموش میکرد.»
کتاب سه دقیقه در قیامت/صوت
مرور و بررسی کتاب زیبای «سه دقیقه در قیامت» توسط حجت الاسلام امینی خواه
این کتاب روایت جانباز مدافع حرمی است که در کردستان و در درگیری با گروهک پژاک صدمه میبیند و تجربه نزدیک به مرگ خود را روایت میکند.
جلسه ۱ جلسه ۲ جلسه ۳ جلسه ۴ جلسه ۵ جلسه ۶ جلسه ۷ جلسه ۸ جلسه ۹ جلسه ۱۰ |
جلسه ۱۱ جلسه ۱۲ جلسه ۱۳ جلسه ۱۴ جلسه ۱۵ جلسه ۱۶ جلسه ۱۷ جلسه ۱۸ جلسه ۱۹ جلسه ۲۰ |
جلسه ۲۱ جلسه ۲۲ جلسه ۲۳ جلسه ۲۴ جلسه ۲۵ جلسه ۲۶ جلسه ۲۷ جلسه ۲۸ جلسه ۲۹ جلسه ۳۰ |
دانلود تمامی جلسات بعد از اتمام سخنرانی ها بارگزاری خواهد شد |
جهت دانلود فایل های سخنرانی، پس از ورود به صفحه مربوطه، بر روی آیکون دانلود (در پایین توضیحات) کلیک نمایید.
منبع :سایت روشنگری
واکنش جالب رهبر معظم انقلاب اسلامی به عقد دختر یک شهید در کهفالشهدا+ تصاویر
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «محدثه فلاحپیشه» که مدتی پیش مراسم عقد خود را در جوار مزار پنج شهید کهف الشهدا برگزار کرده بود در نوشتهای به ماجرای برگزاری مراسم عقد خود در کهف الشهدا اشاره و از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی و ابراز خوشحالی ایشان از این اقدام صحبت کرده است.
مرضیه و محدثه، فرزندان شهید مدافع حرم «اصغر فلاحپیشه» هر دو مراسم عقد خود را در کهف الشهدا برگزار کردند.
محدثه فلاح پیشه در متنی که به مناسبت تقدیم هدیه عروسی از جانب رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشته است، تعریف کرد: «تلفن مادر زنگ خورد، اما چون مادر نبود من جواب دادم، پشت تلفن آقایی بود که گفت از بیت رهبری تماس میگیرد، سوال کرد شما دختر شهید فلاح پیشه هستید؟ گفتم بله، گفت: محدثه خانم؟ با تعجب گفتم بله بفرمایید، خودم هستم. آن آقا گفت که تصاویر مراسم عقد ما را از صفحه «کهف الشهدا» دیده است و برایمان تبریک و دعای خیر کرد.
مانده بودم چه جوابی بدهم، فقط توانستم بگویم ممنون. آن شب از ذوقم به هرکسی که میتوانستم موضوع را گفتم.
فردا دوباره تماس گرفتند و برای دیدار خصوصی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دعوت کردند. باورش برایمان سخت بود، این اتفاق درست مصادف شده بود با یک روز قبل از سفر مشهد که هدیه عقد ما از طرف سپاه قدس بود، گمانم من آخرین نفری بودم که این هدیه را قبل از شهادت حاج قاسم از او گرفتم.
روز دیدار فرا رسید، بعد از خواندن نماز، خانوادهها دور رهبر معظم انقلاب اسلامی جمع شدند، ایشان اولین خانواده را صدا کرد و بعد نوبت ما رسید، اول صحبت را با مادرم شروع کردند، بعد مرضیه که فرزند اول خانواده است و من. گفتند خانم محدثه فلاحپیشه، بلند شدم، گفتند شما تازه در کهف الشهدا عقد کردید؟ گفتم بله، البته خواهرم هم آنجا عقد کردند. رهبر انقلاب گفتند: من عکس شما و همسرتان را دیدم، چه کار خوب و پسندیدهای کردید و به ما تبریک گفتند و دعای خیر کردند.
چند روز پیش صدای زنگ آیفون آمد. مادر جواب داد، بعد رو کرد به من و گفت: محدثه باز محموله پستی سفارش دادی؟ تعجب کردم، گفتم: نه . مادر پایین رفت تا بسته پستی را بگیرد، وارد خانه که شد گفت بسته از طرف بیت رهبری است، دویدم و بسته را گرفتم، دیدم رویش نوشته شده خانم محدثه فلاح پیشه. وقتی بازش کردم اول قران زیبایی را با ترجمه آقای مشکینی دیدم که زیرش چفیه و چادری مشکی بود، دنبال برگهای بودم که آن را لای قرآن پیدا کردم.