شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

اینجا را خدا آزاد کرد ولی کسی آبادش نکرد

اینجا را خدا آزاد کرد ولی کسی آبادش نکرد

به گزارش فرهنگ نیوز ، دو قطره درشت عرق از روی سرِ تاسش سُر می‌خورد و از لابه‌لای ابروهای کم پشتش، روی پوست آفتاب سوخته و صاف صورتش شره می‌کند؛ گرمای هوا کلافه‌اش کرده؛ با کفِ دست، قطره‌های عرق را از روی صورتش جمع می‌کند و به دشداشه بلندش می‌مالد؛ یک باره صدایش شبیه فریاد می‌شود و عصبی وار می‌گوید: سهم ما از این کشور فقط یک شناسنامه است؛ همین.

این بار دستش را روی سر تاسش می‌کشد و قطرات عرق را جمع می‌کند؛ عرق، قطره قطره از انگشتانش چکه می‌کند؛ کمی‌ آرام‌تر می‌شود و با لحنی ملایم می‌گوید: به خدا ما برای این آب و خاک جنگیدیم؛ جان دادیم؛ ما روی این خاک و این بیابان، غیرت داریم ولی آدم به اینجاش می‌رسه و همزمان دستش را تا دو وجب بالاتر از سرش بالا می‌آورد؛ ما هم آدمیم به ولله؛ بچه‌های ما هم آدمند؛ به خدا شما یکی از این مسئولان را پیدا کن که حاضر باشه یک ساعت جای ما بنشینه؛ کدام مسئولی حاضره یک ساعت بچه‌اش رو جایی بیاره که بچه‌های ما هستن؛ وسط فاضلاب؛‌به ولله مردم خرمشهر خونگرمند و مظلوم...

دختر یا پسرش را نمی‌دانم ولی نهایتاً 5 – 6 ساله است و از کنج دیوار نیمه مخروبه خانه، نعره زدن‌های عصبی پدر و مردهای عرب محلشان را نگاه می‌کند؛ دستش را می‌گیرم تا از زیر آوار فریادهایی که نزدیک است زهره‌اش را بترکاند دورش کنم؛ دستش را می‌گیرم و دنبال خودم می‌کشانمش؛ گام‌های کوتاهش با قدم‌های بلند من هماهنگ نمی‌شود و چند باری سکندری می‌خورد؛ نگاهش به پشت سر است و چشم از مرد دشداشه پوشی که پوست تیره صورتش از شدت عصبانیت کبود شده و زمین و زمان را به باد فحش گرفته، برنمی‌دارد؛ دستش را محکم می‌گیرم و دنبال خودم می‌کشانمش؛ انگشتانم را دور مچ باریکش قفل می‌کنم و می‌کشانمش؛ نبضش توی مشتم تند می‌زند؛ چشم از دهان پدر و مردهای محل بر نمی‌دارد و با هر فریاد مردانه شان، ضرب آهنگ نبض ضعیفش تندتر می‌شود؛ نه چیزی می‌گوید و نه گریه می‌کند، فقط نگاه می‌کند و تکه استخوانی که انگشت‌هایش را دورش مشت کرده، بین دندانهایش می‌گذارد و عصبی وار فشار می‌دهد.


اگر بچه خرمشهر نباشی، سخت می‌توانی باور کنی که در حاشیه بیابان و در میان این بوی تعفن، محله‌هایی وجود دارند که هزاران نفر در آن زندگی می‌کنند؛ محله‌هایی که نه تنها کوچه‌ها و خیابان‌هایش، که حتی خانه اهالی‌اش هم در فاضلاب غرق شده‌اند؛ فاضلابی که در چند سال اخیر مشکل مضاعفی شده بر مشکلات آب، برق و حتی بهداشت مردم خرمشهر و محله عَبّاره؛ مردمی ‌که به قول خودشان دستشان از همه جا کوتاه است و برای دلخوشی‌شان هم که شده، مسئول و مدیر کت و شلوار پوشی هم حاضر نمی‌شود محض عکس یادگاری و گرفتن چند فریم عکس تبلیغاتی با فقرا و ژست مردمی بودن و رسیدگی به محرومان، پا به این محله بگذارد؛ فقط نمایندگان مجلس هستند که هر چهار سال به چهار سال، با کیسه‌ای پر از وعده و وعید سراغشان می‌آیند و کیسه رأی‌شان را برای 4 سال پر می‌کنند و می‌روند حاجی حاجی مکه، تا چهار سال بعد.

سر ظهر وارد عباره می‌شویم؛ هوا آنقدر گرم است که هیچ کس حاضر نیست دل از خانه بکند و پا به کوچه‌های جهنمی عباره بگذارد؛ حتی سگ‌های ولگرد هم جوش آورده‌اند و از فرط گرما، به دریاچه‌های فاضلاب رها شده در کوچه و خیابان‌های محله پناه برده‌اند و هر از گاهی تن به فاضلاب می‌زنند و تنشان را در آب متعفن فاضلاب فرو می‌برند؛ در این میان انگار تنها پشه‌های خاکی‌اند که از گرمای سوزنده و داغ ظهر تابستان خرمشهر و بوی تعفن فاضلاب، به وجد آمده‌ و روی دریاچه‌های رها شده فاصلاب وسط خیابان‌ها و کوچه‌ها محله جولان می‌دهند و قی‌قاژ می‌روند.

با این وجود وقتی دوربین به دست وارد کوچه‌های عباره می‌شویم، یکی یکی سر و کله اهالی عباره پیدا می‌شود؛ سر که می‌چرخانیم دورمان پر شده از مردها و بچه‌هایی که با دشداشه و شلوار کردی و زیرپیراهنی‌های رنگ و رو رفته، دوره‌مان کرده‌اند. مردهایی که هر کدام از یک سو دستمان را می‌کشند تا وضع اسفبار خانه و زندگی‌شان را به رخ دوربین‌هایمان بکشند و سکانسی از یک لحظه عذاب هر ساعت و هر روز و شبشان را لخت و عور، جلوی دوربین به نمایش بگذارند.

پسر جوانی با لهجه عربی غلیظ می‌گوید «خداوند فرمود قول الحق ولو کان مرا؛ ما حرفمان را می‌زنیم اگرچه تلخ باشد و ...» و ادامه حرفش در میان فریادهای مرد دشداشه پوشی گم می‌شود؛ مرد دشداشه پوش نعره می‌کشد: شما را به خدا قسم فیلم وضعیت ما را به سیدعلی برسانید؛ ما امیدمان از همه قطع شده و امیدواریم سیدعلی فکری به حال ما بکند؛ شما را به خدا، این زندگی است که ما داریم؟ کدام مسئولی حاضر است زن و بچه‌اش اینجا زندگی کند؟ لای این تعفن و کثافت؟ مگر خون مسئولان رنگین‌تر از خون ما است؟

مرد دیگری دستمان را می‌گیرد و به خانه‌اش می‌برد؛ صورتش سرخ شده و فاضلاب متعفن و بد بویی که در حیاط خانه اش بالا زده است را نشان می‌دهد و می‌گوید: این زندگی من است؛ این حیاط خانه من است؛ حالا که خوب است، بعضی وقت‌ها فاضلاب تا توی خانه هم می‌آید؛ تا توی اتاق...

اینجا عباره است؛ یکی از محله‌های خونین شهر؛ همان خرمشهر سابق؛ باورش سخت است که علی‌رغم حضور میلیون‌ها مسافر و زائر راهیان نور به این شهر، وضع خرمشهر و مردمش اینچنین باشد؛‌ مردمی که سال‌های سال طعم آوارگی جنگ را کشیده‌اند و این روزها طعم بی‌مسئولیتی مسئولان ذله‌شان کرده.

مرد دشداشه‌پوش دوباره صدایش را بلند می‌کند و همه آرام می‌گیرند؛ با لهجه غلیظ عربی‌اش می‌گوید: انگار نه انگار ما اینجا زندگی می‌کنیم؛ کافیه که فقط یک روز تهران گرد و غبار بیاد؛ به همه ماسک می‌دن؛ به بچه‌ها شیر می‌دن؛ هر روز و هر ساعت توی اخبار می‌گن ولی اینجا چی؟ ما هر روز توی بیمارستانیم ولی کسی به فکر نیست... اصلاً کسی ما را نمی‌بیند.

تن صدایش بالا می‌رود و صورتش کبود می‌شود: ما توی هشت سال دفاع مقدس جنگیدیم؛ این همه شهید دادیم؛ حقمون باید این باشه؟ من به گوش خودم از کسایی که با راهیان نور اومده بودن خرمشهر شنیدم که می‌گفتن اینجا خرمشهره؟! اینجا که بیابونه...

مرد دیگری وسط حرفش می‌پرد و می‌گوید: این فاضلاب توی خیابان را نگاه کنید؛ سال‌هاست که همینطوره؛ این مال یکی دو روز نیست؛ از بس مانده خزه بسته ولی هیچ کس انگار نه انگار؛ نه شهرداری نه آب‌وفاضلاب و نه حتی نماینده‌های مجلس، هیچ کس هیچ کاری برای عباره نمی‌کند؛ این آسفالت را ببینید؛ نصفه است؛ نماینده خرمشهر قبل از انتخابات آمد و این یک تکه را آسفالت کرد و وقتی رأی‌گیری تمام شد، وسائلشان را جمع کردند و رفتند. این کار هر ساله‌شان است؛‌ می‌آیند یک تکه را آسفالت می‌کنند تا رأی بگیرند و وقتی رأی‌شان را گرفتند دیگر حتی جواب تلفن هم نمی‌دهند؛ نماینده دوره قبل زمان انتخابات اومد گفت من 6 ماهه تمامش می‌کنم ولی چندسال گذشته و هیچ اتفاقی نیفتاده؛ به خدا مردم خرمشهر مظلومن؛ هیچ کس نمیاد به ما سر بزنه؛ فقط انتخابات به انتخابات میان اینجا؛ من حتی عکس گرفتم و برای مسئولا فرستادم.

مرد دشداشه پوش دوباره عصبی می‌شود و می‌گوید: مردونگی کنید این‌ها رو نشون بدین تا مردم ایران ببینند خرمشهری‌ها چه طور زندگی می‌کنن. ما نمی‌دونیم این پول‌هایی که می‌گن برای خرمشهر می‌آد کجا می‌ره؟ ما فقط می‌شنویم که می‌گن پنجاه میلیارد تومن، صد میلیارد تومن. پس این پول‌ها چی می‌شه؟ سال به سال هیچ اسمی ‌از ما نمی‌آد، فقط سوم خرداد به سوم خرداد توی تلویزیون می‌گن خرمشهر؛ خودتون ببینید؛ شهرک صنعتی که جمع شد؛ صابون‌سازی که تموم شد؛ حق کارون رو که از ما گرفتن؛ خب چی مونده برای ما؟ فقط شناسنامه ما ایرانیه؛ تو رو خدا به سید علی بگید  که بیان اینجا وضع ما رو ببینن؛ به خدا پولی که می‌گن برای خرمشهر میاد دست یه عده دزد می‌افته و هیچی به مردم و ما نمی‌رسه... آقای احمدی نژاد گفت اگه پولی که ما می‌فرستیم برای شما توی راه سرما نخوره، یعنی ازش دزدی نشه، اینجا هم پیشرفت می‌کنه ولی چه کار می‌شود کرد؟ صدتا دزد هست؛ تو رو خدا بگیرید این دزدای پدر سوخته رو.

فضا سنگین شده و مردها عصبانی‌اند؛ آنقدر عصبانی که آرام کردنشان و امید به بهبود وضعیت اثربخش نیست؛ برای عوض کردن فضا، سراغ نخل‌های خرمشهر را می‌گیرم و وقتی اسم نخل می‌آید، انگار زیر شعله را زیاد کرده باشند، برافروخته‌تر می‌شوند و یکی از اهالی می‌گوید: نخل؟! نخل کجا بود؟ ما آب خوردن نداریم؛ نگاه کن ما حتی آب خوردنمان را هم دبه دبه می‌خریم؛ و به پسر بچه‌ای که روی دبه بزرگ آبی جلوی در خانه یکی از همسایه‌ها نشسته اشاره می‌کند.

ادامه حرفش را می‌گیرد و می‌گوید: ما پول انشعاب آب داده‌ایم، پول پمپ آب داده‌ایم، قبض برق پمپ و قبض آب ماهانه هم می‌دهیم ولی آب لوله کشی قابل خوردن نیست؛ آخر سر مجبوریم هر روز دبه دبه آب شیرین بخریم...

دوباره صداها بلند می‌شود؛ صاحبخانه به دادمان می‌رسد و دستم را می‌گیرد و به کناری می‌کشد و با اشاره دست، اهالی را آرام می‌کند؛ آرام می‌گوید: این حرف‌های ما را کسی می‌شنود؟ ان‌شاءاللهی زیر لب می‌گویم و او رو به دوربین با لحنی ملتمسانه می‌گوید: من فقط چند جمله به مسئولان می‌گویم؛ شما مسئولان تاج سر ما هستید، ما به خدا به شما افتخار می‌کنیم ولی شما هم فکری به حال ما بکنید؛ به والله ما توی آفتابیم و شما توی سایه نشستید؛ نگاهی به این فقرا بکنید ... اینجا نه آب خوردن داریم، نه بهداشت؛ حتی راه برای رفت و آمدمان هم نیست؛ چهار روز دیگه که مدارس باز می‌شوند بچه‌های ما مجبورند از داخل این دریاچه‌های فاضلاب رد بشن برن مدرسه؛ وقتی یه بارون هم بزنه که دیگه هیچی...

لحن صاحبخانه و لهجه عربی غلیظش به قدری تأثر برانگیز است که می‌توان تمام مظلومیت خرمشهر را در آن دید؛ مظلومیت مردانی که از همه جا رانده شده‌اند و پناهی جز خداوند ندارند؛ مردمانی که بی‌توجهی به آن‌ها، گناهی است که بسیاری از مسئولان باید پاسخگوی آن باشند. مردمی که 34 سال پیش شهرشان را خدا آزاد کرد ولی هنوز کسی آبادش نکرده...

فتوحات ما با «تقوا» امکان‌پذیر شد

فتوحات ما با «تقوا» امکان‌پذیر شد

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «علایم ایمان، گناه نکردن، از خدا ترسیدن، با بندگان خدا خوب بودن، با دشمنان خدا خصم و سرسخت بودن، از اختلافهای کوچک برادران راحت صرف‌نظر کردن، و با دشمنان ذره‌ذره را به حساب آوردن است. در مقابل مؤمنین، فروتن باشید و خودتان را ذلیل بگیرید؛ «اذلّة علی المؤمنین» این، با شاخ‌وشانه‌کشیدن با همدیگر، نمی‌سازد. این، با محبت و گذشت و مدارا ایجاد میشود. تقوا، اینهاست. تقوا در مسایل مالی، تقوا در مسایل ناموسی، تقوا در مسایل شخصی، تقوا در مسایل سیاسی، بخصوص تقوا در مسایل کاری را مهم بینگارید. بدانید که در حرکت تقوایىِ این کشور و این ملت، آن‌چنان اوج و رونقی به حرکت این ملت داده خواهد شد که چشم دنیا را خیره خواهد کرد. هرجایی که ما نمایشی از تقوا دیدیم، همین اثر را هم دیدیم. فتوحات میدان جنگ، همین‌طور بود. خرمشهر، با تقوا به دست آمد. به وسیله‌ی تقوا و اتکال به خدا بود که دشمن در جنگ هشت‌ساله شکست خورد.» ۱۳۶۹/۳/۲
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه‌ی سوم خرداد سالروز آزادسازی شکوهمند خرمشهر از دست رژیم متجاوز بعثی، پوستر «فتوحات ما با تقوا امکان‌پذیر شد» را بر اساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب منتشر می‌کند.


مراسم شب خاطره دفاع مقدس با حضور رهبر انقلاب

مراسم شب خاطره دفاع مقدس با حضور رهبر انقلاب

در سالروز آزادسازی خرمشهر، مراسم شب خاطره با حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی و همچنین جمعی از خاطره‌گویان، رزمندگان، پیشکسوتان، نویسندگان و هنرمندان دفاع مقدس، از دقایقی پیش در حسینیه‌‌ی امام خمینی (رحمه‌الله) آغاز شد.














حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (چهارشنبه) در دیدار جمعی از فرماندهان، رزمندگان و هنرمندان و دست‌اندرکاران برنامه‌های شب‌های خاطره‌ی دفاع مقدس، بیان خاطرات دوران هشت سال جنگ تحمیلی و استفاده از شیوه‌های هنری، ادبی و نو را برای انتقال آن‌ها به نسل جدید، کاری بسیار باارزش و مهم برشمردند و تأکید کردند: یکی از درس‌های ماندگار دوران دفاع مقدس این بود که اگر توکل بر خدا به‌صورت عملی با پذیرش از اعماق جان باشد، قطعاً می‌توان بر همه‌ی موانع و چالش‌ها، مؤمنانه غلبه کرد.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه دوران دفاع مقدس در کنار خسارت‌های مادی و انسانی، آثار مهمی برای امروز و آینده دارد، گفتند: حفظ و تقویت روحیه‌ی انقلابی در جامعه و ماندگاری انقلاب یکی از آثار آن دوران است و اگر آن حرکت جهادی و فداکارانه نبود، قطعاً روحیه‌ی انقلابی در معرض تهدید قرار می‌گرفت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیان یکی دیگر از آثار دفاع مقدس، آن دوران را صحنه‌ی «توکل عملی به خدا» و «نهراسیدن از قدرت‌ها» و «فائق آمدن بر موانع به‌واسطه‌ی این توکل عملی» دانستند و افزودند: هر جامعه‌ی در حال حرکت به سمت پیشرفت، به‌طور طبیعی با موانع و چالش‌هایی مواجه است و اگر این جامعه دارای آرمان‌های معنوی و ضد قدرت‌طلبی و ضد دنیاطلبی باشد، قطعاً موانع بیشتر خواهد بود و در چنین جامعه‌ای، توکل عملی به خدا و احساس توانایی برای غلبه بر موانع، بسیار مهم است.

ایشان خاطرنشان کردند: جمهوری اسلامی اکنون می‌تواند مدعی پیروزی بر همه‌ی چالش‌های پیشِ روی خود شود، زیرا تجربه‌ی غلبه بر موانع فراوان و سخت را در دوران دفاع مقدس دارد.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اگر ایمان در دل و توکل بر خدا در عمل وجود داشته باشد، کوه‌ها نیز در مقابل چنین اراده‌ای هموار خواهند شد و قدرت مقاومت نخواهند داشت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به شرایط بسیار سخت در آغاز جنگ تحمیلی گفتند: از نیمه‌ی دوم سال ۱۳۵۹ تا اوایل سال ۱۳۶۱، شرایط بسیار سختی در عرصه‌ی جنگ وجود داشت و ما از لحاظ تجهیزات نظامی و نیروی مسلح آماده و منسجم، در بدترین شرایط بودیم و دشمن بعثی در ۱۰ کیلومتری اهواز مستقر شده بود.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اما فرماندهان و رزمندگان با توکل بر خداوند متعال و شناخت قدرت و توانایی‌های خود و اتکاء بر آن‌ها، توانستند شرایط را دگرگون کنند و در نیمه‌ی اول سال ۱۳۶۱، دو عملیات بزرگ فتح‌المبین و بیت‌المقدس انجام شد که نتیجه‌ی آن، گرفتن هزاران اسیر از متجاوزان بعثی و بازپس‌گیری بخش وسیعی از سرزمین و آزادسازی خرمشهر بود.

ایشان با اشاره به اینکه در دوران جنگ تحمیلی، همه‌ی قدرت‌های دنیا اعم از آمریکا، ناتو، شوروی سابق و مرتجعین منطقه، در مقابل جمهوری اسلامی قرار داشتند، افزودند: در چنین شرایطی توانستیم بر همه‌ی این قدرت‌ها فائق بیاییم؛ آیا این تجربه‌های عملی برای اطمینان و آرامش قلبی ما کافی نیست؟

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به آیه‌ی قرآن کریم مبنی بر اینکه نباید به دل خود، اندوه و سستی راه دهیم، تأکید کردند: اگر به خدا ایمان واقعی داشته باشیم و به او توکل کنیم، می‌توانیم بر همه‌ی سختی‌ها و چالش‌ها، مؤمنانه فائق بیاییم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با بیان اینکه گسترش این روحیه و این توکل عملی به‌واسطه‌ی پاسداشت خاطره‌های دوران دفاع مقدس امکان‌پذیر خواهد بود، افزودند: کتاب‌هایی که در مورد خاطرات دفاع مقدس نوشته و یا فیلم‌هایی که در این خصوص ساخته می‌شوند، فراتر از یک اثر هنری و یا ادبی صرف هستند و این آثار در واقع تزریق سیمان به پایه‌های انقلاب و هویت ملی و پیشرفت کشور است تا این پایه‌ها مستحکم‌تر و ماندگارتر شوند.

ایشان خاطرات دوران دفاع مقدس را یک ثروت ملی خواندند و با تأکید بر لزوم استمرار جمع‌آوری این خاطرات و همچنین استفاده از شیوه‌های هنری جذاب برای انتقال آن‌ها به نسل جدید و پرهیز از اغراق در بیان آن‌ها، افزودند: انتقال این خاطرات به جامعه، یک صدقه و حسنه و یک انفاق بزرگ معنوی است و کسانی که در این عرصه فعالیت می‌کنند در واقع واسطه‌های رزق معنوی و الهی به کشور هستند.

رهبر انقلاب اسلامی، راهیان نور را نیز از جمله‌ی این صدقات و حسنات برشمردند و با اشاره به وجود انگیزه‌هایی برای تضعیف آثار و درس‌های دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کردند: همان انگیزه‌هایی که به کشورهای اسلامی فشار می‌آورند تا موضوعات جهاد و شهادت را از کتاب‌های درسی حذف کنند در داخل نیز استمرار پیدا می‌کنند و خود را به‌صورت خرده‌سیاست‌های فرهنگی نشان می‌دهند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه به‌هیچ‌وجه نباید غفلت کرد، گفتند: باید دفاع مقدس و جهاد و شهادت زنده نگه داشته شوند تا نسل امروز به همان نسلی که اوج تاریخ دفاع مقدس را آفرید، ملحق شود.

ایشان، الحاق نسل امروز به نسل دوران دفاع مقدس را، الحاق این نسل به صالحین دانستند و افزودند: اکنون نیز همانند دهه‌ی شصت، جوانانی را می‌بینیم که با اشک و اصرار به‌دنبال حضور در عرصه‌ی دفاع از حرم هستند و انتقال روحیه و ارزش‌های دوران دفاع مقدس به نسل امروز نتیجه‌ی تلاش‌ها و زحمات مجموعه‌هایی است که برای انتقال خاطرات آن دوران فعالیت کردند.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه خاطرات دوران دفاع مقدس سرشار از روحیه و منطق است، گفتند: اگر تا پنجاه سال آینده هم برای جمع‌آوری حقایق و خاطرات و گنجینه‌های آن دوران، کار و تلاش شود، باز هم به انتها نخواهیم رسید.

در ابتدای این دیدار آقایان:
- مرتضی سرهنگی، مسئول دفتر ادبیات مقاومت حوزه‌ی هنری
- ابوالفضل کاظمی، نویسنده‌ی کتاب «کوچه‌ی نقاش‌ها»
- اصغر نقی‌زاده، رزمنده و بازیگر فیلم‌های دفاع مقدس
- مهدی طحانیان، رزمنده و راوی کتاب «سرباز کوچک امام»
- ماشاءالله شاهمرادی، رزمنده و کارگردان تلویزیونی مجموعه‌ی «روژان»
- ماموستا ملاقادر قادری، امام جمعه‌ی پاوه
- علی خوش‌لفظ، رزمنده و راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد»
- علیرضا مرادی، سرهنگ بازنشسته‌ی ارتش
- ابراهیم حاتمی‌کیا، کارگردان فیلم‌های دفاع مقدس
- و خانم مریم کاتبی، از امدادگران دوران دفاع مقدس و هم‌رزم جاویدالاثر متوسلیان
به بیان خاطراتی از رشادت‌ها و حماسه‌آفرینی‌های رزمندگان و ایثارگران پرداختند.

در این مراسم همچنین نوجوانان گروه سرود نسیم قدر، سرود «ارغوان» را درخصوص مدافعان حرم اجرا کردند.

ناگفته‌هایی از آزادسازی خرمشهر

ناگفته‌هایی از آزادسازی خرمشهر

به گزارش فرهنگ نیوز، امیر سرتیپ احمد رضا پوردستان که در همایش شکوه حماسه ( گرامی‌داشت سالروز آزاد سازی خرمشهر) سخن می‌گفت، با بیان این مطلب که پیروزی ما در خرمشهر ریشه در اسلام دین و ولایت مداری بود،گفت:‌ در روزهای آغازین دفاع مقدس، رژیم بعث عراق با 12 لشکر، 45 تیپ مستقل و 366 هواپیما مرزهای ما را مورد حمله قرار داد اما ملت بزرگ‌ و متدین ایران اسلامی به فرمان امام ره لبیک گفتند و برای دفاع از نظام نوپای جمهوری اسلامی پیش‌تاز دفاع شدند.

جانشین فرمانده کل ارتش یادآور شد: در روزهای آغازین جنگ شرایط پیچیده‌ای در کشور حاکم بود چرا که غرب و شرق و کشورهای عرب مرتجع از صدام حمایت می‌کردند و هچمین ارتش و سپاه بنا به شرایطی که داشتند در داخل و در غرب کشور با دشمنان داخلی و خرابکاران مقابله می‌کردند.در چنین شرایطی رژیم بعث عراق در نظر داشت سه روزه خوزستان را از ایران جدا کند و 5 روزه به تهران برسد اما آنها 34 روز پشت دروازه‌های خرمشهر ماندند و در حقیقت همان هفته اول ابهت صدام شکسته شد و بر ای بازیابی حیثیت از دست رفته‌اش فلش حرکاتش را به سمت خرمشهر متمرکز کرد.

این فرمانده دوران دفاع مقدس با اشاره به چگونگی اجرا عملیات الی  بیت‌المقدس گفت:  رزمندگان ما برای اینکه بتوانند خرمشهر را پس بگیرند  جبهه خوزستان را به سه بخش شمالی میانی و جنوبی تقسیم کردند. این عملیات دارای دستاوردهای ویژه‌ای بود که از جلمه آنها می‌توان به اجرای عملیات عبور از رودخانه و یا احداث 5 پل در دیدرس دشمن اشاره کرد.

جانشین فرمانده کل ارتش خاطرنشان کرد: ما 23 یا 24 روز از عملیات الی بیت المقدس سپری شده بود به این نتیجه رسیدم نمی‌توان آن را ادامه داد برای همین در دفتر فرماندهی شهید صیاد شیرازی و آقای محسن رضایی جلسه‌ای تشکیل دادند و در آن آقایان منفرد نیاکی و و سایر فرماندهان  صحبت کردند. جالب است بدانید آنها معتقد بودند که عملیات را انجام می‌دهند اما اسم فقط اسم لشکرشان،لشکر است ولی به دلیل شهادت و جراحت رزمندگانش به تیپ و حتی گردان تبدیل شده است. بنابراین توان انسانی ما معتقد بود نمی‌توان عملیات را انجام داد اما اراده خداوند پیروزی را در عملیات الی‌بیت‌المقدس برایمان رقم زد. این یکی از ناگفته‌های عملیات الی بیت‌المقدس بود.

 امیر سرتیپ پوردستان گفت: ولایت مداری، نهراسیدن از دشمن،‌ ایمان به خداوند، اعتماد به توان نیروها، ایستادگی کردن و مقاومت از جمله مولفه‌های پیروزی ما در عملیات الی بیت‌المقدس هستند حماسه آزاد سازی خرمشهر ریشه در فرهنگ عاشورا داشت.

در بخش دیگر این مراسم از سه عنوان کتاب با عنوانی «غریبانه»، «آسمان ایران در دو روز»، و «شکست حصر» و تمبر یادبود آزاد سازی خرمشهر رونمایی شد.

سربند یا زهرا (سلام‌الله‌علیها)

سربند یا زهرا (سلام‌الله‌علیها)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار شاعران و ذاکرین اهل بیت علیهم‌السلام مطرح شدن مکررِ مضاعف نام مبارک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و نام مبارک حضرت بقیةالله مهدی صاحب‌زمان (صلوات‌الله‌علیه) در دوران انقلاب اسلامی را یکی از خصوصیات انقلاب اسلامی و یک پدیده‌ی الهی برشمردند و فرمودند: «هیچ کس در دوران دفاع مقدس به رزمندگان نگفت که رمز «یا زهرا» برای حملاتتان بگذارید یا سربند «یا زهرا» ببندید؛ اما در دوران دفاع مقدس، اسم مبارک حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و حضرت بقیة‌الله عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از همه نام‌های مطهر دیگر بیشتر مطرح است... این نشانه‌ی توجه آن بانوی دو عالم است.»
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR هم‌زمان با ایام ولادت حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها و همچنین برگزاری اردوهای بازدید از مناطق عملیاتی دفاع مقدس (راهیان نور) پوستر «سربند یا زهرا» را منتشر می‌کند.

اگر امام (ره) نبود «شاهرخ» اعدام می‌شد/ «حُر انقلاب» ره صد ساله را یک شبه پیمود

اگر امام (ره) نبود «شاهرخ» اعدام می‌شد/ «حُر انقلاب» ره صد ساله را یک شبه پیمود

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: هر کسی در این عالم عمر خود را صرف پرداختن به موضوع خاصی می‌کند؛ یک نفر به دنبال جمع‌آوری مال و ثروت، کسب قدرت و ارضای هوای نفس می‌رود و دیگری نام فدایی اسلام را برای خود برمی‌گزیند، تا خود را فدای اسلام کند.
 
دوران انقلاب اسلامی جوانانی را از جهالت به راه سعادت رهنمون ساخت و «شهادت» عاقبت خیری را برایشان رقم زد. تاریخ نهضت اسلامی ما بسیاری از این آزادمردان را به خود دیده است. یکی از این افراد «شاهرخ ضرغام» است. مشعل هدایت سالار شهیدان، راه را به شاهرخ نشان داد و کشتی نجات، وی را از ورطه ظلمات به نور کشاند.

داستان زندگی شهید «شاهرخ ضرغام»، ماجرای حُر در کربلا را تداعی می‌کند. بسیاری از مورخین برای حُر گذشته زیبایی ترسیم نمی‌کنند.


شاهرخ پس از توبه دیگر به سمت گناهان گذشته نرفت. برای کسی هم از گذشته سیاهش نمی‌گفت. هر زمانی هم که یادی از آن ایام می‌شد، با حسرت و اندوه می‌گفت: «غافل بودم. معصیت کردم. اما خدا دستم را گرفت.»

ضرغام در 31 سال عمر خود زندگی جالب توجهی داشت. از همان دوران کودکی، با آن جثه درشت و قوی، نشان داد که خُلق و خوی پهلوانان را دارد. در جوانی به سراغ کُشتی رفت و پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و مدتی بعد همراه تیم المپیک ایران شد؛ اما قدرت بدنی و نبودِ راهنما وی را وارد مسیری نادرست کرد. زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت، تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او، مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد. بهمن 57 بود که شب و روز می‌گفت: «فقط امام، فقط خمینی (ره)»



وقتی در تلویزیون صحبت‌های حضرت امام (ره) پخش می‌شد، با احترام می‌نشست. اشک می‌ریخت و با دل و جان گوش می‌کرد. همیشه می‌گفت: «هر چه امام بگوید همان است.» حرف امام برای او فصل الخطاب بود. برای همین روی سینه‌اش خالکوبی کرده بود «فدایت شوم خمینی».

ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح می‌داد. از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. وقتی حضرت امام (ره) فرمودند: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی‌شناخت. حماسه‌آفرینی‌های وی در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد، لاهیجان، خوزستان و... هنوز در خاطره‌ها باقی است.

شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در وصفش فرمودند: «اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهایی را می بوسم و از خداوند می‌خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند.»

شاهرخ در همان روزهای اول جنگ، وارد عرصه نبرد شد و دلاورانه جنگید، تا آنجایی که دشمن برای سرش جایزه تعیین کرد. شاهرخ پروازی داشت تا بی‌نهایت. در هفدهم آذر 59 دشت‌های شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد.

یاد شاهرخ زنده است. نه فقط در دل دوستان، بلکه در قلوب تمام ایرانیان. او سرباز ولایت و مرید امام (ره) بود.



سردار قاسم صادقی از نیروهای گروه فدائیان درخصوص شهید شاهرخ ضرغام به خبرنگار دفاع پرس می‌گوید: «شاهرخ گنده لات تهران بود، که زندگی متفاوتی را در دوران انقلاب و پس از آن می‌گذراند. او را به نام «حر انقلاب» می‌شناسند. قبل از انقلاب کارهایی انجام می‌داد که در شأن یک بچه مسلمان نبود؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی، متحول شد و به جرگه انقلابیان پیوست، به گونه‌ای که برای سرکوبی نخستین شورش ضد انقلابیون در کردستان به همراه نوچه‌هایش به آنجا رفت. زمانی که از مادرش در مورد عاقبت شاهرخ پرسیدم، گفت «اگر امام نبود بچه‌ام اعدام می‌شد». او به قدری ولایت پذیر شده بود که می‌گفت «اگر رگ دو دستم را بزنند، خونم نام خمینی را می‌نویسد». کتابی هم به نام «حر انقلاب» از زندگی این شهید به چاپ رسید، که مورد استقبال نیز قرار گرفت. شاهرخ ضرغام سرانجام در 17 آذر ماه 59 در دشت ذوالفقاری شربت شهادت نوشید.»

منبع:خبرگزاری دفاع مقدس

شبی که شهید خرازی دستور داد فانوس‌ها را خاموش کنند

شبی که شهید خرازی دستور داد فانوس‌ها را خاموش کنند

گروه فرهنگی فرهنگ نیوز: عملیات کربلای ۴ هیچ‌گاه مظلومیت و شجاعت رزمندگان را فراموش نمی‌کند؛ عملیاتی که رادارهای آمریکائی به جبران قضیه مک فارلین، تمام جزئیات عملیات را به عراقی‌ها داده بودند.

رمز عملیات یا محمد (ص) بود که ساعت ۲۲: ۴۵ روز سوم دیماه سال ۶۵ اعلام شد. مظلومیت شهدای عملیات کربلای چهار تداعی کننده غربت و مظلومیت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش در روز عاشورا است.

طرح عملیات

چهار منطقه شلمچه، ابوالخصیب، مقابل‌ام الرصاص و جزیره مینو – به این دلیل که به لحاظ مانور، آتش، عقبه و پشتیبانی به هم وابسته‌اند – برای انجام این عملیات بزرگ انتخاب گردید. بر همین اساس، هر یک از چهار منطقه فوق به عنوان خط حد یک قرارگاه عملیاتی تعیین شد:

قرارگاه نجف: از شمال پنج ضلعی شلمچه تا جزایر بوارین و‌ام الطویله پیشروی در محور شلمچه

قرارگاه قدس: انجام حرکت اصلی عملیات با عبور از تنگه‌ام الرصاص – بوارین و پیشروی در محور پتروشیمی و ابوالخصیب.

قرارگاه کربلا: مقابله با پاتک دشمن از مقابل جزیره‌ام الرصاص، تامین کل منطقه و پیشروی تا جاده دوم و سوم.

قرارگاه نوح: تامین جناح چپ و پیشروی در مقابل جزیره می‌نو.

فرماندهان در خصوص اتفاقات عملیات کربلای ۴ چه گفتند؟

شهید خرازی

شهید حسین خرازی شب عملیات گفت: بچه‌ها امشب، عاشورای امام حسین است؛ ما داریم امتحان می‌شویم، آمده ائیم که به تکلیف خودمان عمل کنیم. بچه‌ها امشب هوا خیلی سرده، عملیات سخت و نفس گیره، موقعیت خاص شلمچه، بچه‌ها شاید یک نفر هم برنگردیم.

ببینید ما خیلی وقته که با هم هستیم. اما تا ساعاتی دیگر فرق دارد، هر کسی ذره‌ای شک دارد توی دلش. ترس دارد، منتظر دارد. بچه‌اش منتظره، زنش منتظره، پدر و مادر پیر دارد، خواهر و برادر بی‌سرپرست دارد. دلش جائی گیر است. وسط صحبت، گفت: بچه‌ها فانوس‌ها را خاموش کنید. فانوس‌ها یکی یکی خاموش و کانال سراسر تاریک شد. چشم چشم را نمی‌دید.

حاج حسین ادامه داد: بچه‌ها الان دیگه اینجا تاریکه، ما هم همدیگر را نمی‌بینیم. من دارم می‌رم. ده دقیقه دیگر بر می‌گردم. من وقتی آمدم، باید ببینم چند نفر از شما مانده ائید، که تصمیم بگیرم باید چکار بکنم.

حاج حسین که گفت من باید چکار بکنم. ناگهان کانال منفجر شد. گریه سراسر کانال را سر گرفت. مگر بچه‌ها گذاشتند که حاج حسین بصیر برود و ده دقیقه دیگر بر گردد.

سردار سرلشکر رحیم‌صفوی

سردار سرلشکر پاسدار «یحیی رحیم‌صفوی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس درباره عملیات کربلای ۴ اظهار داشت: «اجرای عملیات کربلای ۴ به دلیل لو رفتن توسط فرد خبیثی که بعد‌ها پناهنده شد با شکست مواجه گردید»

آیت الله هاشمی رفسنجانی

آیت الله «اکبر هاشمی رفسنجانی» یکی از فرماندهان جنگ تحمیلی درباره عملیات کربلای ۴ گفت: «مغرب به پایگاه رسیدیم.

ارتباط با قرارگاه مقدم نداشتیم. معلوم نبود که امشب حمله آغاز می‌شود یا خیر؟ آقای سنجقی را به منطقه فرستادیم. نزدیک ساعت ۱۰ بود که خبر دادند عملیات با نام کربلای ۴ آغاز شده است؛ غافلگیر شدیم....» محسن رضایی «و» محسن رفیق دوست «تلفنی خبر از موفقیت اولیه دادند.

 بعد از ساعت ۱۲ شب خوابیدم. بیدارم کردند و گفتند عراق حمله را اعلام کرده است. ساعت هفت صبح و قبل از اخبار رادیو، اهواز اعلان وضعیت قرمز کرد.

این به معنای تحرک هواپیمای دشمن است. تلفنی اطلاع دادند که آقای سنجقی می‌آید و اخبار حمله را می‌آورد و گفتند به اهداف اولیه نرسیده‌اند. بعد از نماز و شام به قرارگاه خاتم‌الانبیا رفتیم و تا ساعت ۴ بامداد فرماندهان سپاه جمع شدند.

درباره عملیات و زمان آن بحث شد. بعضی‌ها با زمان مقرر به خاطر اشکال مهتاب موافق نبودند و جمعی با تاخیر، به خاطر آماده شدن نیرو‌ها و امکانات در پای کار و احتمال قوی کشف شدن عملیات در صورت تاخیر و برگشتن نیرو‌ها که مدت تعهدشان تمام شده، مخالفان آقایان» محسن رضایی «و» علی شمخانی «موافقان آقایان» غلامعلی رشید «و» رحیم صفوی «مخالف.

تردید‌ها بسیار رنج‌دهنده است. برای اولین بار در تاریخ جنگ، قبل از عملیات دچار چنین حالی شده‌ام. شاید به خاطر وضعی که در عملیات کربلای چهار پیش آمد و چشممان ترسید و به خاطر مسئولیت مستقیمی که دارم و همین وضع درباره فرماندهان دیگر هم صادق است.»

سردار کوثری

سردار محمد اسماعیل کوثری از رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس گفت: عملیاتی که تا حدی لو رفته بود عملیات کربلای چهار بود و همین هم باعث شده بود که عراقی‌ها هوشیار بشوند و نگذارند ما به اهدافمان برسیم و لذا در ‌‌نهایت ما به این دلیل که نتوانستیم در کربلای ۴ موفق شویم آن را به کربلای ۵ تبدیل کردیم، چرا که اگر کربلای ۵ لو رفته بود، ما هچ‌گاه نمی‌توانستیم موفق شویم.

سردار عبدالله عراقی

سردار «عبدالله عراقی» جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه و از فرماندهان دوران دفاع مقدس گفت: کربلای ۴ غم‌بار‌ترین و سخت‌ترین عملیات دفاع مقدس بود که رزمندگان اسلام در آن مظلومانه به خاک و خون می‌افتادند، ولی همین عملیات نیز عملیاتی دیگری را پایه‌ریزی کرد که در آن پیروزی خوبی نصیب نیروهای سپاه اسلام شد و عملیات کربلای ۴ به شدت در آن زمان گره خورده بود و مجبور بودیم نیروهای باقیمانده را که به ام‌الرصاص نفوذ کرده بودند از اروند دوباره عبور داده و بازگردانیم و این مهم با اولویت‌بندی رزمندگان صورت گرفت.

وی گفت: آموزش افسران اطلاعاتی بعثی توسط آمریکایی‌ها و پوشش منطقه توسط آواکس‌های آن‌ها اطلاعات عملیات را در اختیار عراقی‌ها قرار داده و موجب شکست در آن عملیات شد، ولی همین کربلای ۴ اگر رخ نمی‌داد، عملیات پیروزمندانه بعدی در «شلمچه» و پنج‌ضلعی نیز به وقوع نمی‌پیوست.

عراقی در ادامه به تشریح خاطرات عملیات کربلای ۴ پرداخت و ادامه داد: با عبور غواصان از اروند و درگیری در ساحل عراق، چهار قایق از نیرو‌ها بنا بود از کارون به سمت اروند حرکت کنند، ولی به محض ورود قایق‌ها به کارون، مورد اصابت آر پی جی قرار گرفته و نیروهای اسلام مانند شمعی در درون این قایق‌ها آتش گرفته و در آب شناور می‌شدند.

محسن رضایی

محسن رضایی، فرمانده اسبق کل سپاه و از فرماندهان دوران دفاع مقدس درباره عملیات کربلا گفت: «استدلال‌های برخی دوستان سیاسی این بود که اگر ما وارد خاک عراق شویم، از حداقلی در مذاکره برای گرفتن حقوق خود دارا خواهیم بود، استدلال نظامی‌ها این بود که ماندن در لب مرز امنیت شهرهای مرزی ما را حفظ نمی‌کند… در ‌‌نهایت امام وقتی همه نظرات را شنیدند، قبول کردند که وارد خاک عراق شویم.»

سردار احمد غلامپور

سردار احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس دراین باره گفت: شما تصور کنید، یک بسیج عمومی در سال ۶۵ شکل گرفته، این بسیج هم کاملا علنی و آشکار بوده، همهٔ ائمهٔ جمعه آمده‌اند پای کار و همه زحمت کشیدند، نتیجه‌اش سیصد گردان نیرو شد. سیصد گردان نیرو، حالا یک بخش کوچکی از این نیرو صرف شده در کربلای ۴ و بقیه‌اش مانده، اگر به این‌ها بگوییم بروید خانه‌هایتان تا بعد ببینیم چه کار می‌شود کرد، علاوه بر اینکه همهٔ سال را از دست می‌دادیم، در بسیج بعدی هم اگر این دفعه صد هزار نیرو دست ما را گرفته، -باتوجه به آثار و تبعات این اتفاق- ممکن بود پنجاه هزار تا هم دست ما را نگیرد.